موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی


در شب ۲۳ رمضان سال گذشته مصادف با شب قدر، جمعیت حاضر در مسجد جامع بازار تهران شاهد یکی از به یادماندنی‌ترین مجالس استاد فقید اخلاق و مرجع عالیقدر تهران، آیت‌الله مجتبی تهرانی بودند؛ در حالی که ظاهر ایشان نشان می‌داد به سختی بیمار شده و رنج می‌کشند، به ناگاه در اواسط آن محفل به یکباره مجلس را منقلب می‌کنند.

ایشان در آن حالت با بیان این که «امشب می‌خواهم همه مناسبات و تشریفات و مرجعیت را کنار بگذارم، می‌خواهم روضه‌ای را که در دلم مانده است برایتان بخوانم» به شرح روضه مفصلی از حضرت زهرا سلام‌ الله علیها می‌پردازند و حال خیل انبوده حاضران در آن مجلس را منقلب می‌کنند و آنجاست که حاضران همیشگی مجالس این استاد فقید احساس می‌کنند که اتفاقی در حال رخ دادن است. آیت‌الله تهرانی به خواندن این‌گونه روضه عادت نداشت و این اتفاق بسیار ویژه‌ای در تاریخ مجالس ایشان بود.

درِ نیم سوخته…
توسل من معلوم است و همه‌تان هم می‌دانید؛ توسلم به باطن لیلة القدر است. اوّل چند جمله از خود زهرا سلام‌ الله علیها نسبت به آن حادثه نقل می‌کنم: «وَ‌رَکَلَ‌ الْبَابَ‌ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ‌ عَلَیَّ وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ چنان لگدی به آن درِ نیم‌سوخته زد و آن را بر روی من انداخت، در حالی که من باردار بودم، «وَ النَّارُ تُسْعَرُ»؛ آتش زبانه می‌کشید. زهرا (سلام‌الله علیها) می‌گوید: لگدی زد و در را بر روی من انداخت، «وَ‌تَسْفَعُ وَجْهِی»؛ من با صورت بر روی زمین افتادم. آتش زبانه می‌کشید و چهره من را می‌سوزاند. «فَیَضْرِبُ‌ بِیَدِهِ»؛ با دست به من سیلی زد. امّا سیلی چگونه بود؟ «حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی»؛[۱] چنان سیلی محکمی زد که گوشواره‌های من پراکنده شد.


پی نوشت:
1. بحارالانوار، ج ۳۰، ص349

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی