موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه محرم» ثبت شده است

غم به من چیره شد و تیره جهان در نظرم

خیز و کن یاری ام ای چشم و چراغم پسرم


تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید

خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم


چشم خود وا کن اگر لب به سخن وا نکنی

مکن از موی پریشان خود آشفته ترم


بسکه غم هست به دل جای غمت دیگر نیست

می نهم داغ جگر سوز تو را بر جگرم


پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم

داغت آخر کشدم لیک بدان من پدرم


چشمه ی چشم مرا اشک فشان خیز و ببین

لب خشکیده مگر تر کنی از چشم ترم


من که خود خضر رهم بر سر تو پیر شدم

چون نهادم لب خود بر لب تو ای پسرم


خصم لبخند زند من کف افسوس به هم

بین دل ریش و از این بیش مزن نیشترم


گه سرت، گاه رخت، گاه لبت می بوسم

دلم آرام نگیرد، چه کنم من پدرم

علی انسانی

 

 

 

خنده و هلهله بر چشمِ تَرم رَحم نکرد

به غریبیِ من و اشکِ حرم رَحم نکرد


هیچ کس حُرمتِ این مویِ سفیدم نگرفت

نفسی بر من و سوزِ جگرم رَحم نکرد


لشکرِ بغضِ علی دقِ دلی خالی کرد

به سرش ریخت و بر یک نفرم رَحم نکرد


دستِ مِقراض بُرش داد حریرِ بدنش

هر قدر پا به زمین زد پسرم، رَحم نکرد


همه ی فاصله را داد زدم نیزه بس است

نزن اینقدر من آخر پدرم رَحم نکرد


سندِ سخت ترین لحظه ی عمرم این است

داغِ او بر دل و چشم و کمرم رَحم نکرد


پسرم از روی زین بَد به زمین افتادی

نیزه بر پهلویت آمد به زمین افتادی


چقدر فرقِ دو تایِ تو به هم ریخته است

زیرِ پا زُلفِ رَهایِ تو به هم ریخته است


زَجر کُش شد به خدا بس‌که زدی پا به زمین

پیرِمردی که به پایِ تو به هم ریخته است


دیگرم نیست توقع که جوابم بدهی

در گلو تیر صدایِ تو به هم ریخته است


اِرباً اِربا شده زین پس چه صدایت بزنم؟

تیغ از بس که هجایِ تو به هم ریخته است


غُصه ات با دلِ لیلا چه کند وقتی که

گیسوی عمّه برایِ تو به هم ریخته است


چه کنم، تا به حرم بینِ عبا می برمت

زخم ها قدِ رَسایِ تو به هم ریخته است

 

مُردم ز بس که بر بدنت بوسه می زنم

بر کام خشک خنده زنت بوسه می زنم


بر زلف خون پر شکنت شانه می کشم

بر زخمهای دل شکنت بوسه می زنم

بوی تو می دهند دم دشنه ها ببین

بر نیزه های زخم،زنت بوسه می زنم



شاید لبی گشوده و بابا بخوانیم

قامت خمیده بر دهنت بوسه می زنم



هر سو دویده و تن تو جمع می کنم

بر تکه تکه های تنت بوسه می زنم



آرام تا به روی عبا می گذارمت

همراه عمه بر کفنت بوسه می زنم



ای خاک بر سرم که تو در خاک خفته ای

مردم ز بس که بر بدنت بوسه می زنم

شاعر: حسن لطفی


چقدر رفتنت اکبر برای ما سخت است

شبیه رفتن پیغمبر خدا سخت است


برای بندگیم هست، از تو می گذرم

برای بندگیم هست، منتها سخت است


اگر چه دشمنم از هق هقم به وجد آید

کنار پیکر تو گریه بی صدا سخت است


عصای پیری من بود خرد شد مردم

وَ راه رفتن این پیر بی عصا سخت است


ستاره های بنی هاشمی کجا هستید

رساندن مه لیلا به خیمه ها سخت است


تمام پیکر او را به یک عبا ببرید

که بردن علی اکبر جدا جدا سخت است

کرامت نعمت زاده

 

 

برو ولی به تو ای گل سفر نمی آید

که این دل از پس داغ تو بر نمی آید


به خون نشسته دلم اشک من گواه من است

که غیر خون دل از چشم تر نمی آید


تو راه می روی و من به خویش می گویم

به چون تو سرو رشیدی تبر نمی آید


رقیه پشت سرت زار می زند برگرد

چنین که می روی از تو خبر نمی آید


کسی به پای تو در جنگ تن به تن نرسید

ز ترس توست حریفی اگر نمی آید


تمام دشت به تو خیره بود نعره زدی

خودم بیایم اگر یک نفر نمی آید


ز ناتوانی شان دوره می کنند تو را

به جنگ با تو کسی بی سپر نمی آید


غزال من که تو را گرگ ها نظر زده اند

ز چشم زخم به جز دردسر نمی آید


دلم کنار تو اما رمق به زانو نیست

کنار با دل تنگم کمر نمی آید


رسید عمه به دادم که هیچ  بابایی

به پای خود سر نعش پسر نمی آید


کجای دشت به خون خفته ای بگو اکبر؟

صدای تو که از این دور و بر نمی آید


دهان مگو که پر از لخته لخته ی خون است

نفس مگو نفس از سینه در نمی آید


به پیکر تو مگر جای سالمی مانده

چطور حوصله ی نیزه سر نمی آید

هادی ملک پور

 

چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست

و از این پیر جوانمرده کمانی تر نیست

 

دست و پایی ،نفسی ،نیمه نگاهی ،آهی

غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست

 

در کنار تو ام و باز به خود می گویم

نه حسین!، این تن پوشیده به خون ،اکبر نیست

 

هر کجا دست کشیدم زتنت گشت جدا

از من آغوش پر و از تو تنی دیگر نیست

 

دیدنی گشته اگر دست و سر سینه تو

دیدنی تر زمن و خنده آن لشگر نیست

 

استخوانهای تو و پشت پدر هر دو شکست

باز هم شکر ،کنار من و تو ،مادر نیست

حسن لطفی

 

زود آمدم کنار تو اما چه دیر شد
بابای داغٍ مرگ جوان دیده پیر شد


کامم هنوز تشنه ی آن کام تشنه بود
اما لب تو چشمه ی خون کویر شد


سنگینی زره به تنت ماند و آهنش
در زیر پای این همه ضربه حریر شد


قسمت شدست میوه ی  من قسمتت کنند
جسمت نصیب نیزه و شمشیر و تیر شد


هر گوشه گوشه ای، همه جا پیکر تو هست
بیخود نبود اینکه دلم گوشه گیر شد


دستت کجاست تا که بلندم کند مرا
افتاده ام به پای تو جانم اسیر شد


فکری به حال معجر عمه بکن که باد
با ناله های زخمی من هم مسیر شد


باید هزار مرتبه بعد از تو کشته شد
باید که دست شست ز دنیا و سیر شد

محمد امین سبکبار



ای تجلی صفات همه ی برترها
چقدر سخت بود رفتن پیغمبرها


قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای
چون که عشق پدران نیست کم از مادرها


پسرم! می روی اما پدری هم داری
نظری گاه بیندار به پشت سرها


سر راهت پسرم تا در آن خیمه برو
شاید آرام بگیرند کمی خواهرها


بهتر این است که بالای سر اسماعیل
همه باشند و نباشند فقط هاجرها


مادرت نیست اگر مادر سقا هم نیست
عمه ات هست به جای همه ی مادرها


حال که آب ندارند برای لب تو
بهتر این است که غارت شود انگشترها


زودتر از همه ی آماده شدی،یعنی که
"
آنچنان خسته نگشته است تن لشگرها

آنچنان کهنه نگشته است سم مرکبها
آنچنان کند نگشته است لب خنجرها

"
چه کنم با تو و این ریخت و پاشی که شده
چه کنم با تو و با بردن این پیکرها


آیه ات بخش شده آینه ات پخش شده
علی اکبر من شد علی اکبرها


گیرم از یک طرفی نیز بلندت کردم
بر زمین باز بماند طرف دیگرها


با عبای نبوی کار کمی راحت شد
ورنه سخت است تکان دادن پیغمبرها
علی اکبر لطیفیان


ناباورانه می‌برم ای باورم تو را

ناباورانه غرق به خون تا حرم تو را

 

سخت است روی سطح عبا جمع کردنت

پاشیده‌اند بس که به دور و برم تو را

 

پا را مکش که شیون زن‌ها بلند شد

سوگند می‌دهم به دل دخترم تو را

 

لبخندها بلندتر از قبل می‌شود

وقتی که می‌کشم به دو چشم تَرم تو را

 

حالا صدای هلهله‌ها هم بلند شد

یعنی که آمده ببرد خواهرم تو را

 

جای منِ شکسته ببین در میان خون

با دست خُرد شانه زده مادرم تو را

 

وای از حرم که می‌نگرد ساعتی دگر

بر نیزه می‌برند کنار سرم تو را

 

می‌خواستم بغل کنمت باز هم ولی

تکه به تکه در بغلم می‌برم تو را

 

حسن لطفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۶:۵۳

این عالم بزرگوار زمانی که سرپرستی حوزه علمیه اراک را بر عهده داشتند، برای حاج آقا مصطفی اراکی نقل کرده اند: هنگامی که من در کربلا بودم، در روزی از ایام تحصیلم شب سه شنبه خواب دیدم که فردی خطاب به من گفت: شیخ عبدالکریم کارهایت را انجام بده، چرا که سه روز دیگر خواهی مُرد!

من از خواب بیدار شدم و در حالی که متحیر بودم با خودم گفتم: البته خواب است و ممکن است تعبیری نداشته باشد.

روز سه شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم به نحوی که آن خواب از خاطرم رفت. روز پنجشنبه که تعطیل بود با جمعی از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم و در آنجا قدری گردش ومباحثه علمی نمودیم تا ظهر شد و نهار را همانجا صرف کردیم.

پس از نهار ساعتی خوابیدم و در همین هنگام لرزه ی شدیدی تمام وجود مرا فرا گرفت و رفقایم که این صحنه را دیدیند هرچه عبا و روانداز داشتند روی من انداختند ولی همچنان بدنم لرز داشت. حس کردم که حالم بسیار وخیم است پس به رفقایم گفتم مرا زودتر به منزلم برسانند و آن ها نیز وسیله ای تهیه کرده و مرا به سرعت به منزلم در کربلا رساندند.

در منزل در بستر اُفتاده بودم که ناگاه حالم بسیار دگرگون شد و به یاد خواب چند شب پیش خود افتادم؛ علایم مرگ را در خود مشاهده می کردم و با در نظر گرفتن خواب، احساس پایان زندگیم را می کردم و ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شده و در سمت چپ و راست من نشستند، در حالی که به یکدیگر نگاه می کردند و می گفتند: اجل این مرد رسیده است و باید روحش قبض گردد.

در همین حال با توجه عمیق قلب به ساحت مقدس اباعبدالله الحسین(ع) متوسل شده و عرض کردم: ای حسین عزیز؛ دستم خالی است، کاری نکرده ام و زاد و توشه ای آمده ننموده ام. شما را به حق مادرتان از من شفاعت کنید که خداوند مرگ مرا به تاخیر اندازد تا فکری به حال خود نمایم.

بلافاصله پس از این توسل دیدم شخصی نزد آن دو نفر که می خواستند روحم را قبض نمایند آمد و گفت: حضرت سید الشهدا(ع) فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل جست و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم، پس خداوند اجابت فرمود؛ بنابراین روح او را قبض نکنید.

در این موقع آن دو نفر به یکدیگر نگاه کرده و به آن شخص گفتند: سَمعا وَ طاعَهَ. گوش به فرمان هستیم و اطاعت می شود. پس دیدم آن دو نفر و فرستاده ی امام حسین(ع)، هر سه از نزد من برخواستند و به سوی آسمان رفتند.
در این وقت احساس سلامتی کردم و در عین حال نیز صدای گریه زاری اطرافیانم را می شنیدم که به سر و صورت خود می زدند.

آهسته آهسته دستم را حرکت دادم و چشمانم را گشودم اما متوجه شدم چشمانم را بسته و بر روی آن نیز چیزی کشیده اند! خواستم پایم را حرکت دهم که به ناگاه متوجه شدم شست هر دو پایم را به هم بسته اند! دستم را برای برداشتن چیزی بلند کردم، شنیدم می گویند: آرام باشید و گریه نکنید، چرا که بدن در حال حرکت می باشد.

پس چون اهالی منزل آرام شدند و رو اندازی را که روی من انداخته بودند برداشتند و چشمم را باز کردند، با دست اشاره ای به دهانم کردم تا به من مقداری آب بدهند، پس مقداری آب به دهانم ریختند. کم کم برخاستم و تا پانزده روز همچنان حالت ضعف و کسالت داشتم و بحمدالله از آن حالت نیز رهایی یافتم و این موهبت به برکت مولایم امام حسین(ع)، آن شهید مظلوم کربلا بود؛ آری به خدا قسم!


پی نوشت ها:

1-(محمدی اشتهاردی، محمد. امام حسین (ع) آفتاب انقلاب اسلامی: 286.)
2-(علاقه مند تبریزی، محمدعلی. چهارده معجزه از چهارده معصوم: 59-60.)
3-(گنجینه دانشمندان، ج1: 304.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۹


حاج«سیدمحسن حسینی» از آیت الله«حق‌شناس» خاطره‌ای نقل کرده است که در ادامه می‌آید:

 «سال‌ها پیش یکی از جوان‌های فامیل به سرطان ریه مبتلا شد. او در حدود یک سال بود زمین گر شده بود. به چندین دکتر مراجعه کرده بود و همگی جوابش کرده بودند. بعضی دکتر‌ها تصریح کرده بودند بیشتر از یک ماه دوام نخواهد آورد.

روزی در یکی از مهمانی‌ها و جمع‌های فامیلی، دیدم خانوادهٔ او بسیار ناراحت و متأثر هستند. آن‌هاـ به‌خصوص پدرش ـ از شفای او ناامید شده بودند. به آن‌ها پیشنهاد کردم آن جوان را به نزد حضرت آیت‌الله حق ‌شناس بیاورند.

آن‌ها با ناامیدی و یأس، این پیشنهاد را قبول کردند. یکی دو روز بعد، برادر‌هایش او را به خانهٔ حاج آ قا آوردند.

حاج آقا به من فرمود: «شما الآن یک روضهٔ حضرت علی اصغر(ع) بخوان»

 من هم شروع به خواندن روضه کردم و ایشان شروع به گریه کردند. بعد از روضه، حاج آقا دستمالی را که با آن اشک‌های خود را پاک کرده بودند، به من دادند و گفتند: «داداش جون! این دستمال را بده ایشان به سینه‌اش بمالد. دیگر هم لازم نیست به دکتر مراجعه کند.»

حاج‌آقا در این باره دیگر هیچ حرفی نزد و ما آن دستمال را به سینه‌های مریض مالیدیم و خداحافظی کردیم و آمدیم بیرون.

پس از چند روز دیدم آن جوان برای کسب و کار به بازار آمده است. او می‌گفت: «از‌‌ همان روز بعد از ملاقات با حاج آقا، تصمیم گرفته است به زندگی عادی برگردد و مدتی با دکتر و دارو خداحافظی کند.»

یادم هست در‌‌ همان روز‌ها در جلسه‌ای در حضور آیت‌الله حق‌شناس وقتی بیماران را دعا می‌کردم، آن فامیلمان را نیز دعا کردم. حاج آقا بعد از جلسه به من فرمود: «داداش جون! آن آقا که خوب شد!»»

و بعد، ما دیدیم به واقع همین‌طور شده است. پس از مدتی معلوم شد که آن جوان به طور کامل از آن بیماری شفا یافته و اثری از بیماری و مرضش باقی نمانده. الحمدلله او سال‌هاست در صحت و سلامت به زندگی ادامه می‌دهد و گاهی در این جلسه‌های توسل و روضهٔ هیأت ما نیز شرکت می‌کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۸:۱۱

تجمع بزرگ هیئات عزاداری مناطق شهرک قدس، سعادت آباد و فرحزاد تهران با حضور عاشقان و دل سوختگان اباعبدالله حسین(ع) روز هشتم محرم(21 آبان ماه) برگزار می شود. 

محمد قهرمانی معاون فرهنگی هیات رزمندگان اسلام و مدیر اجرایی این تجمع، با اعلام این خبر گفت: این مراسم عزاداری روز سه شنبه، هشتم محرم مقارن با 21 آبان، از ساعت 15 در خیابان دادمان، تقاطع بلوار شهید پاک نژاد آغاز می شود.

وی افزود: مسیر حرکت دسته عزاداران حسینی در بلوار پاک نژاد به سمت میدان صنعت خواهد بود و عزاداران در محل از پیش تعبیه شده در این مسیر به اقامه عزا خواهند پرداخت.

به گفته معاون فرهنگی هیات رزمندگان اسلام حجت الاسلام علیرضا پناهیان سخنران و حاج علی قربانی و حاج امیر عباسی مداحان این تجمع خواهند بود و در پایان نماز مغرب و عشاء اقامه خواهد شد.

قهرمانی افزود: مسیر حرکت دسته های عزاداری بلوار پاک نژاد از شمال به جنوب و بالعکس خواهد بود.

قهرمانی در رابطه با ضرورت انجام این تجمع گفت: این حرکت که با هماهنگی ائمه جماعت مساجد و هیات های عزاداری منطقه برگزار می شود در حقیقت قدمی در راستای تعظیم شعائر دینی و مذهبی و احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر است.

وی در پایان از مردم، مسئولان، ائمه جماعت و هیات های عزاداری درخواست نمود تا با حضور خود در این تجمع، در تعظیم شعائر حسینی کوشا باشند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۸:۰۹


اساس دین اسلام با عاشورا پیوند خورده و به برکت آن باقی است. آنچه موجب بروز چنین فداکاری و شجاعتی از سوی سیدالشهدا(ع) شد، ریشه در معنویت، اخلاص، شجاعت، بصیرت و در یک کلمه، انسان کامل بودن آن حضرت داشت.

عاشورا حاوی درس‌ها و عبرت‌های فراوانی است و بر هر مسلمان و ملت مسلمانی لازم است تا این درس‎ها را فراگیرد. در نهضت عاشورا و همچنین در بررسی تاریخی حوادث 50 سال اول تاریخ اسلامی، نقش خواص، خصوصاً خواص جبهه‎ حق نقشی مهم و عبرت‌آموز است، بیماری و آفت بی‌بصیرتی و از آن مهم‎تر دنیاطلبی آسیبی است که همان‎طور که منجر به شهادت اهل‌بیت پیامبراکرم(ص) شد در هر زمان می‎تواند به انحطاط جامعه‌ اسلامی و حاکم شدن دوباره‎ یزیدهای زمان شود؛ لذا هر ملتی اگر بخواهد راه آزادی‌خواهی و استقلال را طی کند، باید از راه و مسلک اصحاب عاشورا الگو بگیرد، همان‏طور که ملت مسلمان ایران در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هشت ساله در برابر مستکبران راه امام حسین(ع) را در پیش گرفت و عزّت و استقلال خویش را حفظ کرد.

کتاب«فرات حیات» گزیده‌ای از بیانات امام خمینی درباره عزاداری و اهمیت آن، بیانات مقام معظم رهبری و رساله‏ ای از علامه طباطبایی درباره نهضت سیدالشهدا (ع) و پرسش‏ها و پاسخ‏هایی ویژه ایام محرم است.

کتاب «فرات حیات» در 246 صفحه، دو رنگ و قطع رقعی از سوی دفتر نشر معارف منتشر ‏شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۸:۰۵


یکی از اعمال بسیار سفارش شده از سوی ائمه اطهار(ع) زیارت امام حسین(ع) در کربلا می باشد، به نحوی که برای آن فضیلت های بی شماری ذکر شده است، چنانچه در این باب آمده است؛

1-هنگامی که فردی تصمیم به زیارت آن حضرت می گیرد خداوند گناهانش را مورد بخشایش قرار می دهد و هنگامی که در راه زیارت او گام می سپارد، آن ها را از کارنامه عملش محو می نماید و در مرحله بعد کارهای شایسته اش را چند برابر می سازد و همین گونه در هر مرحله ای به کارهای نیک او افزوده می شود تا وارد بهشت گردد. هنگامی که آهنگ زیارت آن حضرت نموده و غسل کند، پیامبر گرامی ندایش می دهد که: «یا وفد الله! ابشروا بمرافقتی فی الجنه...؛ ای روی آورنده به خدا! و ای میهمان او! بشارتت باد به همراهی من در بهشت، و امیرمومنان(ع) به او ندا می دهد که: انا ضامن لقضاء حوائجکم...؛ من ضامن برآورده شدن خواسته های شما هستم، و آن دو گرامی از چپ و راست همراهیش می کنند تا از زیارت بازگردد. (1)

2- هنگامی که در راه سفر و تهیه زاد و توشه برای زیارت آن حضرت، هزینه نماید، در برابر هر درهم از هزینه اش پاداشی هم چون کوه «احد» بدو ارزانی می دارند و چند برابر آنچه انفاق نموده است جایگزین آن می سازند و همه بلاها را از او برمی گردانند، از این رو در روایتی آمده است که: خداوند برای هر درهم بخشش زائر حسین(ع) در راه خدا، ده هزار درهم پاداش می دهد، و فراتر از همه این پاداش های مادی، خشنودی خدا و دعای خیر پیامبر، علی و امامان نور(ع) است که بدرقه راه اوست.(2)

3- هنگامی که از منزل خود خارج می شود از جهات ششگانه او ششصد فرشته او را همراهی می کنند.(3)

4- به هنگام راهپیمایی به سوی مرقد امام حسین(ع)، به هر چیز و هر نقطه ای گام نهد دعایش می کنند. (4)چون گام هایش را برمی دارد و می نهد، به هر گامی، هزار کار شایسته دارد. اگر بر کشتی نشسته باشد با حرکت کشتی خداوند ندایش می دهد که: آگاه باش که رستگار شدی و بهشت به وجود شما خوشبخت گردید،(5) وهنگامی که بر مرکب سوار شود با حرکت هر دست آن، پاداش هزار کار شایسته خواهد داشت. (6)

5- هنگامی که در راه کوی دوست، خورشید بر او بتابد گناهانش را، بسان آتشی که هیزم را می بلعد و نابود می کند، از بین می برد. (7)

6- هنگامی که از شدت حرارت هوا، عرق می کند و یا رنج و خستگی بر او دست می دهد روایت شده است که: «از عرق او هفتاد هزار فرشته پدید می آید که تا روز برپایی رستاخیز، ستایش خدا می کنند و برای زائر حسین (ع) بخشایش او را می طلبند.»(8)

7- هنگامی که با آب فرات، غسل زیارت می نماید همه گناهانش می ریزد. آنگاه پیامبر ضمن میهمان خدا خواندن او، بشارت بهشت و هم نشینی خود را به او می دهد و امیر مومنان(ع) برآورده شدن خواسته ها و برطرف ساختن گرفتاری دنیا و آخرت او را تضمین می نماید.(9)

8- هنگامی که پس از غسل زیارت، به سوی او حرکت می کند، به هر قدمی که برمی دارد و می نهد، یکصد حج و یکصد عمره پذیرفته شده و یکصد میدان جهاد به همراه پیامبر، بر ضد بدترین دشمنان حق و عدالت، پاداش دریافت می دارد.(10)

9- با نزدیک شدن به کوی دوست، گروه های مختلف فرشتگان، در دسته های ده ها هزار، به استقبال او می شتابند که از جمله آن ها چهار هزار فرشته ای خواهند بود که روز عاشورا برای یاری امام حسین(ع) اعلان آمادگی کردند و او نپذیرفت و آن گاه از جانب خدا دستور یافتند تا پس از شهادتش در آستان او باشند.(11)

10- هنگامی که زائر آن حضرت، مرقد منور ایشان را با معرفت زیارت می کند، آن گرامی بدو نظر می افکند و بر او دعا می کند و از پدر و نیای بزرگش نیز می خواهد، تا او را دعا کنند. آن گاه فرشتگان و از آن پس همه پیامبران او را دعا می کنند و سرانجام فرشتگان با او مصافحه می کنند و بر چهره اش نشانی از نور عرش نقش می بندد که این زائر مرقد فرزند پیامبر و مرقد پیشوای شهیدان است.(12)

11- هنگامی که به سوی خاندانش برمی گردد، گروه هایی از فرشتگان همراهی اش می کنند و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل بدرقه اش می نمایند و دو فرشته نگهبان او از او خداحافظی می کنند و می گویند: «ای دوست خدا! تو مورد بخشایش خدا قرار گرفته ای، به راستی که تو از حزب خدا و پیامبر و امامان نور هستی، به خدای سوگند که نه تو آتش دوزخ را خواهی دید و نه آتش دوزخ تو را و نه به تو طمع خواهد کرد.»(13)
آنگاه ندا می دهند که: گوارا باد بر تو! پاکیزه و رستگار شدی و بهشت نیز به وجود تو مفتخر شد. (14)

12- هنگامی که پس از این زیارت، به مدت یک سال یا دو سال بعد، از دنیا برود فرشتگان در تشییع جنازه او حاضر و برای او طلب بخشایش خدا می کنند. و حسین(ع) به دیدارش می شتابد. روایت است که آن حضرت فرمود: «مَن زارنی فی حیاته، زُرتُهُ بَعد وفاته...؛ هر کسی مرا در زندگی اش زیارت کند، پس از مردنش بازدیدش خواهم کرد.» (15)


13- اگر زائر حسین (ع) در راه زیارت او از دنیا برود، فرشتگان پیکر او را تشییع می کنند و از بهشت برای او حنوط و کفن می آورند و بر روی کفن او می پوشانند. و بر او نماز می گذارند و زیر پایش را با بویی خوش و معطر، فرش می سازند. و زمین را از دو سوی او کنار می زنند تا جای قبر او فراخ و خوش باشد و درهای رحمت آسمان به رویش گشوده می شود و آن گاه آسایش و روزی خوش، تا قیام قیامت بر او نازل می گردد.(16)

14- هنگامی که زائر آن حضرت در راه زیارت او زندانی گردد و یا کتک بخورد، از امام صادق(ع) روایت شده است که: به هر روز زندانی شدن یا کتک خوردن، در روز قیامت پاداش و شادمانی خواهد داشت و اگر پس از زندانی شدن کتک هم بخورد برای هر ضربه ای، حوریه ای خواهد داشت و برای هر دردی هزاران پاداش کار نیک و محو هزاران گناه و دریافت هزاران درجه و هم سخن پیامبر خواهد بود تا از حساب رستاخیز نجات یابد و فرشتگان عرش او را مورد مِهر قرار می دهند و بدو گفته می شود آنچه دوست داری بخواه.

15- و نیز از امام صادق(ع) آمده است که: اگر زائر حسین، در راه زیارت او کشته شود با نخستین قطره خون، همه گناهانش مورد بخشایش قرار می گیرد و سرشت ملکوتی او بسان سرشت پیامبران به گونه ای شستشو داده می شود که از سرشت حیوانی کافران و فاسقان پاک و پاکیزه و خالص می گردد، همین گونه قلب او شستشو داده می شود و هر ناخالصی از آن زدوده و لبریز از ایمان می گردد. و در حالی خدا را ملاقات می کند که از همه ناخالصی ها خالص است و شفاعت خاندان و هزاران نفر از برادران دینی اش بدو ارزانی شده است. فرشتگان به همراه جبرئیل و فرشته مرگ، نماز او را می خوانند و کفن و حنوط او از بهشت هدیه می گردد و آرامگاهش بر او گسترده و نورباران می گردد. دری از درهای بهشت به رویش گشوده می شود و فرشتگان از بهشت بر او هدیه می آورند و پس از هیجده روز، به ملکوت پر می کشد و تا آستانه رستاخیز با دوستان خدا همچنان در آنجا خواهد بود.(17)


پی نوشت ها:
1_(بحارالانوار، ج101: 64)
2_(بحارالانوار، ج101: 147)
3_(بحارالانوار، ج101: 68)
4_(بحارالانوار، ج101: 14- 15) 
5_(بحارالانوار، ج101: 36)
6_(بحارالانوار، ج101: 25)
7_(بحارالانوار، ج101: 14-15)
8_(بحارالانوار، ج101: 357)
9_(بحارالانوار، ج101: 64، 147)
10_(بحارالانوار، ج101: 87)
11_(بحارالانوار، ج44: 286)
12_(بحارالانوار، ج101: 64؛ ج45: 182)
13_(بحارالانوار، ج101: 24)
14_(بحارالانوار، ج101: 36)
15_(بحارالانوار، ج101: 16، 18)
16_(بحارالانوار، ج101: 78)
17_(بحارالانوار، ج101: 78؛ نشریه مکاتب و اندیشه: شماره 14)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۶:۲۵











۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۱:۱۴

آیین طشت گذاری یکی از مراسم سنتی عزاداری در ماه محرم است که از آیین ها و آداب عزاداری و تعزیه منسوب به منطقه اردبیل بوده و از سه روز مانده به آغاز محرم در بیش از 41 مسجد و حسینیه این شهر برگزار می شود.

اجرای این مراسم در روز اول در مسجد جامع شهر اردبیل، در روز دوم در مساجد اصلی محلات شش گانه و مسجد بزرگ استان و در روز سوم در مساجد محلات، حسینیه ها و منازل انجام می شود.

این مراسم در تمام روستاهای استان نیز با ترتیب زمانی و مکانی برگزار شده و حتی با آداب و رسوم مخصوص منسوب به همان روستا اجرا می شود.

تجدید پیمان با سالار شهیدان

اما آنچه غنای معنوی این مراسم را به عقیده کارشناسان دوچندان کرده است، تجدید پیمان با سالار شهیدان به صورت نمادین است. طشت پر از آب که غالبا از جنس مس و طلا است در محل مناسبی در مسجد گذاشته شده و تا پایان ماه محرم در جای خود باقی می ماند.

در این آیین طشت‌ آب نماد آب فرات است و عزاداران با دست زدن به طشت بیعت خود با سالار شهیدان را تجدید می کنند.

در اعتقاد دینی شهروندان اردبیلی، طشت گذاری به دلیل نماد عهد مجدد با شهدای کربلا حامل پیام معنوی غنی بوده و از تقدس خاصی برخوردار است.

سهم منازل از سنت طشت گذاری

در طول 600 سال اجرای این مراسم در اردبیل نماد طشت گذاری به حدی در عزاداری های ماه محرم آمیخته است که حتی اجرای آن در برخی منازل شخصی نیز اجرا می شود.

یکی از شهروندان اردبیلی در این خصوص تصریح کرد: در منازلی که مراسم روضه خانی در طول ماه محرم برگزار خواهد شد، بعد از طشت گذاری مساجد، آئین طشت گذاری با حضور مردم محلات و با نوحه خوانی و عزاداری اجرا می شود.

فاطمه رستمی اضافه کرد: در برخی منازل بعد از اتمام روضه خانی و در برخی تا پایان ماه محرم طشت آب در محل در نظر گرفته شده باقی می ماند.

آب در آئین طشت گذاری نمادی از مظلومیت

کارشناسان دینی و اجتماعی معتقد هستند علت توجه ویژه مردم اردبیل به موضوع آب در عزاداری های کربلا به دلیل آمیختگی فرهنگی و عقیدتی با دین اسلام و برجسته کردن مهمترین نمادهای واقعه کربلا است.

نعیم مرادزاده جامعه شناس در گفتگو با خبرنگار مهر اضافه کرد: آب نماد تشنگی و در عین حال مظلومیت خاندان امام حسین (ع) است و از این رو توجه به آن حتی در روزهای آغازین ماه محرم تمرکز بر این مظلومیت و توجه ویژه به علت حادثه کربلا است.

وی با بیان اینکه برای پرداخت به این موضوع از عناصر دیگری از جمله کوزه های آب در تعزیه و عزاداری های ماه محرم استفاده می شود، تاکید کرد: این رسم در طول تاریخ شش قرن اخیر تغییراتی داشته و حتی در مناطق مختلف با رسومات متنوعی همراه است.

این کارشناس تاکید کرد: در عین حال اصلی ترین نماد در این مراسم آب به عنوان آب فرات و زمینه مظلومیت خاندان امام حسین(ع) حفظ شده است.

وی افزود: تقدس طشت گذاری موجب می شود بسیاری از حاجت مندان از شهدای کربلا شفاعت خواسته و راز و نیاز کنند.

مراسمی که مرزهای اردبیل را طی می کند

با وجود اینکه این آئین سنتی مختص شهر اردبیل می باشد، اما در سال های اخیر به تدریج در شهرهای زنجان، بناب، تالش و بسیاری از شهرهای آذری نشین کشور منتقل و باشکوه خاصی برگزار می شود. هر کدام از شهرها اجرای این مراسم را متناسب با آداب و رسوم محلی خود و به فراخور باورهای ویژه اجرا می کنند.

کارشناسان مذهبی معتقدند به منظور جلوگیری از ورود افکار خرافه و یا بدعت گذاری در عزاداری های با سنن نمادین ضروری است دقت و نظم در اجرای آن صورت گیرد.

اصالت طشت گذاری حفظ شود

مدیر کل تبلیغات اسلامی استان اردبیل معتقد است اجرای مناسب این مراسم می تواند عزاداری منحصر به فرد اردبیل را در سطح کشور و حتی دنیا معرفی کند.

حجت الاسلام مهدی ستوده با تاکید به ضرورت رصد عزاداری های ماه محرم اضافه کرد: این آیین پیشواز از ماه محرم و به منزله آغاز برنامه های عزاداری است. به همین منظور اجرای مناسب آن می تواند در طول روند عزاداری ها تاثیر مثبت و قابل توجهی به همراه داشته باشد.

مکتب عزاداری اردبیل قابلیت ثبت ملی دارد

به اعتقاد پژوهشگران و محققان دینی، اردبیل سهم بسزایی در اعتلای فرهنگ و تمدن شیعی و علوی کشور داشته و این شهر به عنوان خواستگاه تشیع با قرن ها سابقه عزاداری از جایگاه و پایگاه خاصی در تشیع و مکتب علوی برخوردار می باشد، بطوریکه این سابقه در مراسم طشت گذاری مشاهده می شود.

آیین طشت گذاری ماه محرم اردبیل به عنوان سومین اثر در فهرست میراث معنوی کشور ثبت شده است، اما بسیاری از کارشناسان دینی و تاریخ و سنن استان اعتقاد دارند با وجود ثبت این اثر، مکتب عزاداری اردبیل این قابلیت را دارد که به صورت جامع، مجزا و به عنوان یک میراث معنوی ماندگار در فهرست آثار ملی ثبت شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۲۶


حجت‌الاسلام والمسلمین میرباقری گفت: روایات متعددی درباره اشک ریختن در نیمه شب از خوف خدا وجود دارد که حسنات زیادی درباره آن بیان شده است، ولی بر اساس روایات معصومین(ع) آثار و حسنات بیشتری برای گریه بر امام حسین(ع) بیان شده است.

وی با بیان این که آثار و برکات گریه بر سیدالشهدا(ع) در دنیا، برزخ و قیامت وجود دارد، ادامه داد: شیطان تمام تلاش خود را برای آلوده کردن انسان‌ها به رذایل اخلاقی به کار می‌برد تا با خروج از چتر ولایت پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع)، تمام وجود او ظلمانی می‌شود.

حجت‌الاسلام والمسلمین میرباقری با بیان این که ولایت‌مداری اهل‌بیت(ع) از طریق انسان‌ها گسترش می‌یابد، افزود: زمانی که انسان ولایت خدا، پیامبر(ع) و اهل‌بیت(ع) را بپذیرد، زبان و عمل او نشر دهنده معارف الهی است.

این محقق و پژوهشگر حوزوی، تولی و تبری را ابزاری برای قرار داشتن در جنود الهی دانسته و گفت:‌ همان طور که شیطان ظلمات را به قلب انسان نفوذ می‌دهد، معصومین(ع) نیز نور را به دل انسان تابانده و او را از ظلمت نجات می‌دهند.

رئیس فرهنگستان علوم اسلامی با بیان این که شیطان برای به تاریکی کشاندن انسان، تلاش می‌کند تا ارتباط او را  با منبع نور الهی قطع کند، ابراز اشت: اگر انسان به نبی مکرم اسلام(ص) و ائمه معصوم(ع) وصل شود، گرفتار ظلمت و قصاوت قلب نمی گردد.

وی در پایان، حب نبی اکرم(ص) و اهل‌بیت(ع) را ریشه خوبی‌ها دانسته و یادآور شد: علت این که گریه بر سید‌الشهدا(ع) قلب را زنده می‌کند،‌ این است که چنین گریه‌ای انسان را به ولایت نبی اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) می‌رساند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۲۶


تیر آمد و از لانه ی بی آب پرش داد
یک فاصله در بین گلوگاه و سرش داد

بغض همه آوار شد آن وقت که کودک
یک دسته گل سرخ به دست پدرش داد

می خواست که از بین گلویش بکشد تیر
آن قفل سه شعبه چقدر دردسرش داد

خندید و خجالت زده تر شد پدر از او
خندید و غم  تازه تری بر جگرش داد

یک آیه ی کوچک به لب عرش رسیده است
یک کفتر کوچک که خدا بال و پرش داد
 
علیرضا لک
 
کمان باز شد / فراتر ز حد توان باز شد
چنان‌ که حسین / پس از ضربه تیر جانباز شد

ببین روضه را / گلو تیر خورد و دهان باز شد
به خون علی / سر بغض هفت آسمان باز شد

نه حق می‌دهم / اگر روضه روضه‌خوان باز شد
که در وقت دفن / سر از شانه با یک تکان باز شد
 
مهدی رحیمی

فراز منبر دستت کلیم خواهم شد
زبان بگیر که من هم دو نیم خواهم شد

به گیسوان رقیه قسم که پشت سرت
نماز خوان اذان نسیم خواهم شد

به نصّ آیه ی ایاک نعبد تو قسم
به امتداد سنان مستقیم خواهم شد

مرا ز شیر گرفتند و زود فهمیدند
که از لبت چو برادر سهیم خواهم شد

فراز کرب و بلا خوب تر نشانم ده
چرا که تا به قیامت کریم خواهم شد

رهت به طشت، چو افتاد یاد ما هم باش
اگر چه پیش سر تو مقیم خواهم شد

نوشته اند که قبرم به روی سینه ی توست
نوشته اند به سینا کلیم خواهم شد

اگر چه ناز ندارم پس از وفات ولی
مرا ببوس که من هم یتیم خواهم شد
 
محمد سهرابی


دو قدم سمت خیام و دو قدم بر می گشت
پدری که نگران سمت حرم بر می گشت

پسرش را به روی دست تماشا می کرد
چاره سازِ همه در سینه خدایا می کرد

قدح چشم ترش پشت سرش جاری بود
کاشکی دور و برش یاور و غمخواری بود

مادری را دم خیمه نگران می بیند
حرم فاطمه را موی کنان می بیند

به لب کودک او خنده شکوفا زده بود
پدر انگار که از معرکه، دریازده بود

بینِ راه از گلوی سرخ علی تیر کشید
ولی انگار از این حنجره شمشیر کشید

مانده بود اینکه به مادر چه جوابی بدهد
پسرش را ز حرم برد که آبی بدهد

همه جا تیره شد و واله و حیران شده بود
شرفِ عرش خدا پاره گریبان شده بود

دو قدم سمت خیام و دو قدم بر می گشت
پدری که نگران سمت حرم بر می گشت

بارها روی زمین خورد ولی پا می شد
کمرش داشت از این داغ علی تا می شد

عاقبت نعشِ علی را به دل خاک نهاد
چشم یک هرزه به دفن علی اصغر افتاد

بعد از آنی که تمام شهدا را بردند
به روی نیزه امام الشهدا را بردند

بعد از آنی که همه اهل حرم غارت شد
گاهوارِ علی و، مشک و علم غارت شد

بعد از آنی که تن شاه، به گودال افتاد
خواهرش بر بدن زخمی و پامال افتاد

هرزه ای آمد و در پشت حرم غوغا شد
به سرِ غارت قنداقِ علی دعوا شد

آن طرف مادر او بر سر و سینه می زد
کمر عمه سادات خلاصه تا شد

بدنش را ز دل خاک برون آوردند
مثل یک مرد، علی بر سرِ نی بر پا شد

ولی ای وای سرش را روی نیزه بستند
جگری تیر کشید و کمری بشکستند

باد می آمد و از نیزه سرش....واویلا
نوحه اهل حرم پشت سرش یازهرا
 
رضا باقریان


زبان حال رباب

طفل نخورده آب کمی در حرم بخواب
لالا گلم ، عزیز دلم ، اصغرم بخواب
 
شرمنده ام که شیر ندارم ...به سینه ام
ناخن مکش تو خاک مکن بر سرم بخواب

آرام که نمی شوی ای میوه ی دلم
خیمه به خیمه هرچه تو را می برم ، بخواب

نزدیک به سه روز و سه شب می شود علی
پلکم به هم نیامده مادر ، برم بخواب

لالا گلم ، ببین که شبیه تو تشنه ام
آتش مزن به جان من ای مادرم ، بخواب

من خواب دیده ام که سرت روی نیزه بود
خواب و خیال بود نشد باورم ، بخواب
رضا رسول زاده

آبرو

سه شعبه ای که میان بگو مگو انداخت
دوباره ولوله در لشگر عدو انداخت

همان که خیره به دست حسین شد... آری
چرا نگاه به باریکیِ گلو انداخت؟

نشست و... تیر میان کمان گرفت و کشید
نشست تیر و سرش را ز رو به رو انداخت

امید بود که رحمی کند ولی افسوس
میان این همه امید و آرزو انداخت

تو را حسین چه ناباورانه می نگرد
که بود غنچۀ او را زِ رنگ و رو انداخت؟

تو تشنه بودی و این خشکی لبت همه را
به یاد علقمه و قصه ی عمو انداخت

تو آبروی فراتی که گفته بابایت
برای آب به این قوم پست رو انداخت؟

حسین خون گلو را به آسمان پاشید
سپس عبای خودش را به روی او انداخت

به پشت خیمه  همین دفن کردنش بس بود
 به نیش نیزه یکی را به جستجو انداخت

خدا به گریه کنان تو آبرو بخشید
و آب بود که خود را از آبرو انداخت
هادی ملک پور
 

شش ماهه ترین تشنه به دست پدر آمد
 با لب زدنش گریه هر سنگ در آمد

در فاصله کوچک یک بوسه به سرعت
 بی تاب شد و حوصله تیر سر آمد

این عرض گلو لازمه اش تیر سه شعبه است؟
 یا آهن سرد است؟ چرا شعله ور آمد؟

می خواست که کم تر بشود زحمت شمشیر
 با این همه شدت به گلویش اگر آمد

در رگ رگ حلقوم چه سرسخت گره خورد
 بابا چه کشیده است که تا تیر در آمد

مادر شوی و منتظر آن وقت ببینی
 قنداقۀ خونین شده ای از پسر آمد!
علیرضا لک

   سر وقت

       وقتش رسیده است که پر در بیاوری
      از راز خنده‌ی همه سر در بیاوری
      
       وقتش رسیده است که با روضه‌های خشک
      اشکی ز چشم چند نفر در بیاوری
      
       وقتش رسیده است که موسی شوی و باز
      از نیل تا فرات جگر در بیاوری
      
       خود را به روی تیغ کشاندی که جنگلی
      از زیر دست‌های تبر دربیاوری
      
       تو یک تنه حریف همه می‌شوی و بس
      از این قماط، دستی اگر دربیاوری
      
       تو از نوادگان مسیحی بعید نیست
      از خاک، مشک تازه و تر دربیاوری
      
       در این کویر خار گل انداخت گونه‌ات
      گفتی کمی ادای پدر دربیاوری!
       
       لب می‌زنی به هم که بخوانی ترانه‌ای
      اشکی به این بهانه مگر در بیاوری
هادی جانفدا
 
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد

پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فرات
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟

با دو انگشت هم این حنجره میشد پاره
چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد

خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد ؟

خون حیدر به رگش ، در تب و تاب است ولی
بگذارید به سن علی اکبر برسد

دفن شد تا بدنش نعل نبیند اما
دست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد

شعله ور میشود این داغ دوباره وقتی
شیر در سینه بی کودک مادر برسد

.... زیر خورشید نشسته ، به خودش میگوید
تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد

علی رضا لک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۲۳