موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ویبقی الحسین» ثبت شده است

همزمان با فرارسیدن ایام سوگواری حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام، امسال نیز همچون سال‌های گذشته مجلس عزاداری در حضور رهبر معظم انقلاب برگزار خواهد شد.
به گزارش KHAMENEI.IR، این مراسم از هفتم تا یازدهم محرم (۱۴۳۵ ه. ق) برابر با دوشنبه ۹۲/۸/۲۰ تا جمعه ۹۲/۸/۲۴، به مدت ۵ شب، همراه با اقامه‌ی نماز جماعت مغرب و عشا در حسینیه امام خمینی(ره) واقع در خیابان فلسطین، تقاطع خیابان آذربایجان برگزار می‌شود. همچنین هر شب قبل از اقامه‌ی نماز مغرب و عشاء، احکام شرعی توسط حجت‌الاسلام فلاح‌زاده بیان می‌شود.
از عموم مردم عزیز و عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام دعوت می‌شود تا در این مراسم شرکت فرمایند.
برنامه‌ی این مراسم به شرح زیر است:

ایام مراسم

تاریخ

قبل از منبر

سخنران

عزاداری

شب اول
دوشنبه

۷ محرم
۹۲/۸/۲۰

قاری: سعیدیان
مداح: احمد چینی

حجت‌الاسلام‌والمسلمین صدیقی

آقای مهدی سلحشور

شب دوم
سه‌شنبه

۸ محرم
۹۲/۸/۲۱

آقای نورائی

حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیداحمد خاتمی

آقای محمود کریمی

شب سوم
چهارشنبه

۹ محرم
۹۲/۸/۲۲

آقای بهتاش

حجت‌الاسلام‌والمسلمین پناهیان

آقای سعید حدادیان

شب چهارم
پنج‌شنبه

۱۰ محرم
۹۲/۸/۲۳

آقای سماواتی

حجت‌الاسلام‌والمسلمین عالی

آقای مرتضی طاهری

شب پنجم
جمعه

۱۱ محرم
۹۲/۸/۲۴

آقای سادات رضوی

حجت‌الاسلام‌والمسلمین رفیعی

آقای محمدرضا طاهری

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۲ ، ۱۶:۰۴


وجود دم به دم

جهان بدون وجودت خرابه‌ی عدم است

خرابه با گل رویت وجود دم به دم است

به چشم کودک عاقل، مرا نگاه مکن

کسی که عشق ندارد، به عقل متّهم است

هزار کعب نی و دشنه گر قلم گردند

برای گفتن یک ضرب تازیانه کم است

میان خنده‌ی این چشم‌های بی‌پروا

یتیم را به تماشا گذاشتن، ستم است

بگو برای چه دشنام می‌دهند مرا؟

رقیّه ترجمه‌ی زخم‌های محترم است


برای حضرت رقیه (س)

تا آخرین ستاره شب را شمرده است

اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است

دست پدر نبود اگر، بالشی نداشت

سر را به سنگ‌های خرابه سپرده است

حتی برای پلک‌زدن هم توان نداشت

اصلا نداشت باور اینکه نمرده است

جا باز کرده حلقه‌ی زنجیرهای سرخ

از بس‌که زخم‌های تنش را فشرده است 

با یاد زجر، نبض دلش تند می‌زند

یعنی تمام بدنش زخم خورده است

با آستین پاره سرش را گرفت و گفت

عمّه بگو که روسری‌ام را که برده است؟

تا آخرین ستاره‌ی شب را شمرده باز

حالا سه شب گذشته و چیزی نخورده است

حسن لطفی


جواب سوالی

شاید که خواب دیده‌ام، این سر خیالی است

امّا نه خواب هم که بود باز عالی است
مهمان من قدم به سر چشم ما گذار

هر چند دست سفره‌ی این طفل خالی است

خون‌لاله‌های گیسویم از لطف سنگ‌هاست

فرش سپید تو پُر گل‌های قالی است

با من زبان سیلی‌شان حرف می‌زند

یعنی جواب هر چه بپرسم سوالی است

تنها زدند و در دل خود هم نگفت کسی

این کودک یتیم کدامین اهالی است

بابا سری شبیه عمو چند وقتی است

از روز نیزه خیره به من این حوالی است

عمّه گرفته دست مرا راه می‌برد

بابا بگو به خاطر کم سن و سالی است

محسن عرب خالقی


بوی سیب

از بوی سیب سرخ طبق مُرده جان گرفت

زخمی‌ترین یتیم خرابه توان گرفت

باران چشم‌های رقیّه شروع شد

از بس که گریه کرد دل آسمان گرفت

طرفند گریه‌هاش به داد پدر رسید

سر را ز دست بی‌ادب خیزران گرفت

روپوش را ز روی طبق تا کنار زد

لب را که دید طفلک لکنت زبان گرفت

بابا یکی دوبار بریده بریده گفت

با هر نفس نفس که یکی در میان گرفت

می‌گفت گوشواره فدای سرت ولی

دیدم عقیق دست تو را ساربان گرفت

حالا گرسنگی به سراغم که آمده

آغوشم از محاسن تو بوی نان گرفت

آخر طلوع داغ تو کنج تنور بود

در شام زخم‌های تو خورشیدمان گرفت

علی ناظمی


برای حضرت رقیه (س)

مخواه دخترکت از تو بی‌خبر باشد

بدون من به سفر می‌رود پدر؟ باشد!

میان راه دلت تنگ شد خبر دارم

که آمدی تو به دنبال همسفر، باشد

قبول! بازی گنجشک پر، که یادت هست

به شرط آنکه به جایش رقیه پر باشد

تنور خانه گمانم هنوز روشن بود

وگرنه موی تو باید بلندتر باشد

عمو که رفت پدر لااقل نمی‌رفتی

برای عمّه‌ی تنهام یک نفر باشد

مرا زدند ولی عمّه بازویش زخم است

برای من دلت آمد که او سپر باشد

کلاغ‌ها همه رفتند خانه پس حالا

رسیده نوبتش این قصه هم به سر باشد

حسین رستمی


کوچکترین نبود ولی چند ساله بود

خونین ترین نبود ولی داغ لاله بود

هر کس که دیده چهره‌ی او را قبول کرد

زهرا‌ترین کبود‌رخ بی‌قباله بود

صد بغض در گلوی خرابه شکفته شد

هر گوشه‌ی خرابه خودش باغ ناله بود

سر مست می‌شد از طبق و نعره می‌کشید

انگار سر نبود به دستش پیاله بود

از دامنش به جای کفن استفاده شد

این سهم پاره‌پاره‌ی عمر سه ساله بود

از روز ، دفن گشتن خود احتیاط کرد

آری فقیه بود ولی بی‌رساله بود

رضا جعفری


قرار بود که یک ابر بیقرار شود

بر آسمان بوزد مدتی بخار شود

سه سال بعد بیاید سه بار پی در پی

ببارد و برود کوه نونوار شود

و زندگی بکند مثل این همه دختر

و عقد دائم یک مرد خواستگار شود

قرار بود همین دامنی که می‌بینید

به جای اینکه بسوزد و پر غبار شود

فقط برای لباس عروسی‌اش باشد

نه که کفن شود و زینت مزار شود

و در ادامه سیر تکاملی خودش

الهه‌ی حرم راز کردگار شود

قرار بود ولی نه بداء حاصل شد

که او عروسک زنجیر نابکار شود

خدا نخواست عروسی کند بزرگ شود

خدا نخواست که خانم خانه دار شود

رضا جعفری


با این نفس زدن بدنم درد می‌کند

با هر تپش تمام تنم درد می‌کند

پروانه‌ام که بال به زنجیر بسته‌ام

تا انتهای سوختنم درد می‌کند

حالا رسیده‌ای که مرا با خودت بری؟

حالا که پای آمدنم درد می‌کند

آرام سر گزار به دوشم که شانه‌ام

در زیر بار پیرهنم درد می‌کند

می‌بوسمت دوباره و زخم گلوی تو

با بوسه‌های دل‌شکنم درد می‌کند

می‌بوسمت دوباره و حس می‌کنی تو هم

با بوسه‌ای لب و دهنم درد می‌کند

تقصیر باد نیست که آشفته زلف توست

انگشت‌های شانه‌زنم درد می‌کند

حسن لطفی


خبر آمد که ز معشوق، خبر می‌آید

ره گشایید که یارم ز سفر می‌آید

کاش می‌شد که ببافند کمی مویم را

آب و آیینه بیارید، پدر می‌آید

نه تو از عهده‌ی این سوخته بر می‌آیی

نه دگر موی سرم تا به کمر می‌آید

جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد

غالباً درد به دنبال جگر می‌آید

راستی! گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست؟

سر که آشفته شود، حوصله سر می‌آید

هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم

نیم عمّامه از آن، بهر تو در می‌آید

به کسی ربط ندارد که تو را می‌بوسم

که به جز من ز پس کار تو بر می‌آید؟

راستی! هیچ خبردار شدی تب کردم؟

راستی! لاغری من به نظر می‌آید؟

راستی! هست به یادت دم چادر گفتی

دختر من! به تو چادر چقدر می‌آید

سرمه‌ای را که تو از مکّه خریدی، بردند

جای آن لخته‌ی خون روی بصر می‌آید

محمد سهرابی


رسید یار من از راه، راه باز کنید

ستارگان ، همه بر ماه من نماز کنید

رواق منظر چشم من آشیانه‌ی اوست

به سوی او همه دست دعا دراز کنید

به سوی شمس ولایت برید روی نیاز

به آفتاب و به ماه و ستاره ناز کنید

خرابه را همه با زلف خویش، فرش کنید

مرا که چهره بر خاک است سرافراز کنید

برای آنکه گلم را به سینه بگذارم

ز دست‌های من امشب طناب باز کنید

شب زیارتی است و خرابه گشته حرم

سلام بر حرم خسرو حجاز کنید

گلی خزان شده ، همراه باغبانش رفت

ز سوز سینه به یادش ترانه ساز کنید

الا تمامی اطفال در به در امشب

ز دور با حرم این سه ساله راز کنید

ز سوز سینه بخوانید نخل «میثم» را

هماره ناله به آهنگ جان‌گداز کنید

غلامرضا سازگار


مثل قدیم آمده‌ای باز در برم

با بوی سیب گیسوی خود در برابرم

مثل قدیم آمدی اما نمی‌شود

تا سوی دامنت بدوم پر در آورم

این چشم وا نمی‌شود، اما تو باز کن

سیرم ببین و بعد بگو وای مادرم!

دستی برای شانه‌زدن نیست با تو و 

زلفی برای شانه‌شدن نیست در سرم

من را ببر کنار عمویم که حس کنم

بر روی شانه‌های بلندش کبوترم

باید مرا شبیه خودت بوریا کنی

از بس‌که زخم خورده‌ام، از بس که پرپرم

حسن لطفی


برای حضرت رقیه (س)

هم بازیانم نیستند امشب کنار بسترم

قاسم، عمو عباس، عبدالله، داداش اکبرم

یادت می‌آید من چقدر آسوده می‌خوابیدم آن 

شب‌ها که می‌خندید در گهواره‌ی خود اصغرم؟

امشب ولی بدخوابم و هی خواب می‌بینم چهل

اسب بزرگ سرخ‌مو رد می‌شوند از پیکرم

برگونه‌ام جای چهار انگشت می‌سوزد عمو

زخم است، تاول تاول است انگشت‌های لاغرم

بابا! برای من نخر آن گوشوار نقره را 

حالا که هی خون می‌چکد از گوش‌های خواهرم

بابا لبش را بسته و دیگر نمی‌بوسد مرا

دیگر نمی‌گوید به من شیرین‌زبانم دخترم

من دختر خوبی شدم آرام می‌خوابم فقط

امشب نمی‌دانم چرا هی درد می‌گیرد سرم

پانته‌آ صفایی


از لحظه‌های اول شام غریبان

رنج اسارت دیده‌ام تا این خرابه

وقت وداعت بوسه‌ای بر من ندادی

از کار تو رنجیده‌ام تا این خرابه

بعد از علی اصغرت سوگند بابا

تنها به تو خندیده‌ام تا این خرابه

از لحظه‌ی برگشت اسب بی‌سوارت

با عمه‌ام نالیده‌ام تا این خرابه

از خارجی بودن. یتیمی یا اسیری

من حرف‌ها بشنیده‌ام تا این خرابه

از ترس اینکه از سر نیزه بیفتی

من بارها ترسیده‌ام تا این خرابه

از دیدن روی خبیث شمر و اخنس

چون جوجه‌ای لرزیده‌ام تا این خرابه

بابا ز بس دیر آمدی من پیر گشتم

من صد قیامت دیده ام تا این خرابه

از بعد توهینی که بر لعل لبت شد

«قربان‌شدن» ، شد ایده‌ام تا این خرابه

جواد حیدری


یا رقیه(س)

غروب آمده و دل پر از بهانه شده 

دل شکسته دگر خسته از زمانه شده

خدا کند که بیایی سراغ دختر خود

که بی‌تو همدم من، اشک دانه دانه شده 

بیا که سر بگذارم به روی شانه‌ی تو

ببین که موی رقیه چگونه شانه شده

به جای دست رحیمت که بر سرم بکشی

نوازشم همه با دست تازیانه شده 

هنوز گرمی آغوش تو به یادم هست 

که گفته قصه‌ی عشقت دگر فسانه شده؟

نه کفش و نه لباسی، نه آبی و نه غذا

دلم به تیر غم تو چه خوش نشانه شده 

یتیم بودن من را به رویم آوردند

که تو یتیمی و بهرت خرابه خانه شده 

بیا و دختر خود را از این خرابه ببر

غروب آمده و دل پر از بهانه شده 

سید محمد جوادی


برای حضرت رقیه (س)

بعد از سلام و تعارف و عرض ارادتی

تو محشری تو حرف نداری قیامتی

وقت سحر رسیده و گاه نماز شب

امشب شدم شبیه به یک زنگ ساعتی

روز خوشی نداشتم و سخت خسته‌ام

این لحظه هم به دست نیامد به راحتی

تو غیرتت اجازه نمی‌داد بین جمع

بر دامنم بخوابی و من هم خجالتی

حالا که وقت هست برای سبک‌شدن

بابا مزاحمم شده این درد لعنتی

پس من کجا برای شما درد دل کنم؟

اینجا خرابه است، نه مسجد نه هیأتی

اینجا که نیست هیچ ملالی بدون تو

غیر از نفس‌کشیدن و رنج سلامتی

اینجا که صبح از افق شام می‌دمد

خورشید بی‌تشعشعی و بی‌هویتی

این چند روزه دائما اینجا نزول داشت

بارانی از کبودی گل‌های صورتی

امشب که جلوه‌های تو را میهمان شدم

دعوت شدم به صرف غذاهای حضرتی

امشب شب ظهور خدای رقیّه است

بابا تو هم به دیدن این جلوه دعوتی

رضا جعفری


سه سالگی

با غم که هم مسیر شدم در سه‌سالگی

از غصه ناگزیر شدم در سه‌سالگی

گفتم به تن که آب شود از گرسنگی

از جان خود که سیر شدم در سه‌سالگی

من پای عشق تو کمرم تا شد ای پدر

این شد که سر به زیر شدم در سه‌سالگی

غصّه نخور فدای سرت گر سرم شکست

یا که اگر اسیر شدم در سه‌سالگی

هی داغ روی داغ و هی زخم پشت زخم

بعد از تو زود پیر شدم در سه‌سالگی

گرچه نرفته‌ام به کنیزی ولی عجب

کوچک شدم حقیر شدم در سه‌سالگی

من فکر می‌کنم که همه فکر می‌کنند

خیلی بهانه‌گیر شدم در سه‌سالگی

مصطفی متولی


نمی‌باشد دلم را جز سر زلف تو ماوایی

نشستم چشم بر راه تو می‌دانم که می‌آیی

نشان هم دهندم کودکان شام با انگشت

چه غم دارم که از عشقت کشد کارم به رسوایی

شمیم گیسوانت کرده امشب مست و مدهوشم

ندیده هیچ چشمی ماه را با این دل‌آرایی

لبت مهر و طبق سجاده و محراب ابرویت

نماز آخر طفل تو می‌باشد تماشایی

نمی‌گویم به روی دامنت بنشانی‌ام زیرا

نداری دست تا بر روی من آغوش بگشایی

نمی‌گویم چه شد با من ولی سر بسته می‌گویم

تماشا کن تو رخسارم اگر دل‌تنگ زهرایی

سید محسن حسینی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۲ ، ۱۵:۵۱


مقصود از هدف امام حسین(ع) در حادثه کربلا چیزی است که آن حضرت برای دست یافتن به آنها یا تحقق آنها هر چند در زمانهای بعد، دست به آن قیام زد و در این راه شهید شد. 

فهرستی از این اهداف مقدس به این صورت است: 
۱- زنده کردن اسلام 
۲- آگاه ساختن مسلمانان و افشای ماهیت واقعی امویان 
۳- احیای سنت نبوی و سیره علوی 
۴- اصلاح جامعه و به حرکت در آوردن امت 
۵- از بین بردن سلطه استبدادی بنی امیه بر جهان اسلام 
۶- آزاد سازی اراده ملت از محکومیت سلطه و زور 
۷- حاکم ساختن حق و نیرو بخشیدن به حق پرستان 
۸- تامین قسط و عدل اجتماعی و اجرای قانون شرع 
۹- از بین بردن بدعتها و کجروی ها
۱۰- تاسیس یک مکتب عالی تربیتی و شخصیت بخشیدن به جامعه 

منبع: فرهنگ عاشورا، ص۶۸.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۲ ، ۱۳:۲۹


مراسم عزادارى امام حسین(ع) نخستین بار در روز یازدهم محرم سال 61 هجرى در کنار اجساد مطهر شهیدان توسط اهل بیت(ع) برگزار گردید.

پس از آن هنگام ورود کاروان اسیران به کوفه، امام زین‏العابدین(ع) و حضرت زینب(س) و ام‏ کلثوم(س) براى مردم کوفه که براى تماشا آمده بودند، سخنرانى کردند. در پى این سخنرانیها صداى ضجه و گریه از خانه‏ها و مردم کوفه بلند شد. که به نوعی عزاداری برای شهدا و افشاگری امویان بود.

گرچه عزاداری برای حسین بن علی(ع) و خاندان و یاران او به شکلهای مختلفی در طول تاریخ اسلام برگزار می شد، اما این مراسم، آن هم در حدّی گسترده به صورت سازمان یافته و با دستور و حمایت حکومت، از زمان آل بویه در بغداد آغاز گردید.

دسته ‏های عزاداری در شکل جدید، نخستین بار در سال ۳۵۲ به وجود آمدند.

به دستور معزّالدوله، در عاشورای سال ۳۵۳ عزای عمومی اعلام شد و از مردم خواسته شد که با پوشیدن جامه سیاه، اندوه خود را نشان دهند. در عاشورای سال ۳۵۲ نیز گریه و ندبه برای امام حسین(ع) و نوحه‏خوانی و برپایی ماتم برای آن امام برگزار گردید. در این روز با آویختن پارچه‏های سیاه، اعلام عزا ‏نمودند. در روز عاشورا مردم حتی برخی علمای حنفی مثل خواجه علی غزنوی و امام نجم الدین بلعمانی حنفی ، سفیانیان را لعن می کردند، دستار از سر باز کرده نوحه میخواندند و خاک بر سر می افشاندند.

در سال ۳۹۸ که روز عاشورا مصادف با عید مهرگان بود، مراسم عید را به تأخیر انداختند.

مورخین به برپائی این مراسم در تمام طول سلطه آل بویه اشاره دارند، اما در همان دوره، با گسترش برگزارى مراسم روز عید غدیر و روز عاشورا و حساسیت اهل سنت و وقوع درگیریهای متعدد، اهالى محله‏ کرخ از برگزارى این مراسم منع شدند. در سال ۳۹۳ هم شیعیان از برگزاری مراسم مذهبی خود منع شدند، هم اهل سنت. هر چه حکومت آل‏بویه به پایان عمر خود نزدیک مى‏شد و ضعف آن بیش‏تر می گردید، سلاطین آل‏بویه مى‏کوشیدند به هر نحو ممکن، برگزارى مراسم عاشورا و عید غدیر را، که خود بانى آن بودند، ملغى کنند. اما پافشارى شیعیان براى برگزارى مراسم عاشورا ادامه یافت.

در سال ۴۰۲ قمرى فخرالملک، وزیر سلطان بهاءالدوله برگزارى مراسم عاشورا را آزاد اعلام کرد و براى جلوگیرى از وقوع فتنه تدابیرى اندیشید، ولى بار دیگر خودش در سال ۴۰۶ قمرى برگزارى مراسم عاشورا را منع کند، که اصرار شیعیان به برگزارى آن، باعث نزاع آنها با ساکنان محله‏ باب‏الشعیر شد و تعداد زیادى در این نزاع کشته شدند.

سلاطین سلجوقى از دوستداران ائمه شیعه بودند. ملکشاه به همراه خواجه نظام در سال ۴۷۹ق به زیارت کاظمین، نجف و کربلا رفت. محمد بن عبدالله بلخى پس از سخنرانى و وعظ براى عالمان، مسئولان و طلاب نظامیه اهل سنت، روضه مى‏خواند و از مظلومیت‏هاى اهل‏بیت پیامبر یاد مى‏کرد. این رسم تا اوایل سلطنت طغرل سلجوقى در بغداد و شهرهاى دیگر ایران معمول بوده است. در ابتداى قرن هفتم، چون محمّد خوارزمشاه خواست علاء الملک ترمذى از سادات حسینى خراسان به عنوان خلیفه در برابر الناصر عباسی مطرح کند، تا حدود زیادى نفوذ معنوى خلفاى عباسى ـ که حامى مذهب سنّت بودند ـ رو به کاهش گذاشت و سرانجام در نیمه دوم قرن هفتم در سال ۶۵۶ق با سقوط بغداد و حاکمیت یافتن ایلخانان در ایران و عراق، مذهب اهل سنّت با بحران جدى روبه‏رو شد.

از این رو فرصت مناسبى براى توسعه تشیع و برگزارى شعائر و مراسم مذهبى آن فراهم گردید و با روى خوش نشان دادن غازان خان به شیعیان و سرانجام با رسمى شدن مذهب تشیع در مدت کوتاهى در زمان "اولجایتو"، مراسم عزادارى عمومیت یافت. مردم هرات پایتخت تیموریان، در نیمه دوم قرن نهم با فرا رسیدن ماه محرم به برگزارى مجالس سوگوارى براى امام حسین(ع) اهتمام مى‏ورزیدند و حتى شاهزادگان و امرا نیز به برگزارى مجالس عزا همت می گماشتند.

با روی کار آمدن دولت صفویّه و در آوردن مملکت به صورت کشوری شیعه و مقتدر، سرودن شعر در مدح و رثای ائمه و شهدای کربلا برای شاعران افتخاری بس بزرگ محسوب می‎شد. و این تأثیری فراوان بر آینده‎ آیین سوگواری محرم گذارد، به گونه‎ای که تظاهرات شکوه‎مند شیعیان در محرم هر سال، در نشر و اشاعه‎ی مذهب تشیّع در فلات قارّه ایران، مساعدت فراوانی کرد. در این زمان کتاب «روضة الشهداء» به رشته‎ تحریر درآمد و قوه‎ محرکه ‎ای شد برای پیدایش مراسم محرم که از بطن آن، سبک تازه‎ای از فعالیّت به نام روضه‎ خوانی یا قرائت «روضة الشهداء»، به وجود آمد. دو قرن و نیم بعد، این سبک به منزله‎ رشته‎ ای در آمد که به وسیله‎ آن، اشعار غنائی و متون و نمایش‎های تعزیه به هم بافته شدند.

در طول دوره صفویه شکل مهم و معروف دیگری از نمایش مذهبی پدید آمد که در ارتباط با واقعه‎ی کربلا و شهادت امام حسین و یارانش بود. غالب این داستان‎ها از کتاب «روضة الشهداء» گرفته می‎ شد و از اوایل سده‎ شانزدهم در میان شیعیان به گونه‎ای گسترده انتشار یافت. از این زمان به بعد تکیه ها و حسینیه ها و موقوفات مربوط به عزادارى امام حسین(ع)در ایران شکل گرفت. دولت مغولان و گورکانیان هند که از دولت صفویه متأثر بودند،مراسم عزاداری امام حسین(ع) را برپا میداشتند. گزارشات متعدّدی از اجتماعات مزبور در دوره صفویه که اکثراً توسط فرستادگان سیاسی اروپا، مبلّغان، بازرگانان و سیاحان به ثبت رسیده.

از عزاداری در دوره افشار و زند گزارش های مهمی نقل شده است و همین گزارشات، شروع تعزیه خوانی را مربوط به دوره کریم خان میدانند. در عصر قاجار، خون آلود کردن سر و صورت با تیغ و قمه زدن به فرق سر به مراسم سینه زنی اضافه شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۲ ، ۱۱:۴۶
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۲ ، ۰۹:۵۲


کسی که علت ایجاد شیث و شمعون است
قسم به حضرت زهرا رقیه خاتون است

بگو که منکر دردانه حسین داند
به آیه آیه قرآن همیشه ملعون است

و منکران مقامش شبیه ابلیسند
"اگر عمارت فقه اند تازه تاسیسند"

و گر که چله نشینند به مسجد الاقصی
برای لحظه به لحظه اش گناه بنویسند

دخیل دست عطایش هزار قارون است
کسی که شیعه به او تا همیشه مدیون است

و آن مکان که معروف به قاب قوسین است
در آرزوی قدوم رقیه خاتون است
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۲ ، ۰۹:۰۱


آمد محرم نبض عالم ایستاده/ از حرکتش حتی زمین هم ایستاده
 
ما پیرو دستور فبکا للحسینیم/ بر آستان دیده شبنم ایستاده
 
وقتی که پا در این حسینیه نهادم/ بر تو سلام از دور دادم، ایستاده
 
جارو کش فرش عزایت جبرئیل است/ فرشی که رویش عرش اعظم ایستاده
 
دم یا حسین و بازدم جانم حسین است/  مادر میان نوحه و دم ایستاده
 
پیش خدا روز قیامت سربلند است/ هر کس که پای تو مصمم ایستاده
 
والله که از هر عذابی در امان است/ سینه زنی که زیر پرچم ایستاده
 
از بس که العطشان تو خورده به گوشش/ از جوشش خود چاه زمزم ایستاده
 
ده روز دیگر خواهری در بین گودال/ پهلوی جسمی نامنظم ایستاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۰:۰۸

آیت‌الله میرزا احمد سیبویه در سال ۱۲۹۶ شمسی، در خانواده‌‌ای معنوی در کربلا به دنیا آمد. وی پس از خواندن دروس مقدماتی و ادبیات، سطوح را نزد پدر و عمویش مرحوم حاج شیخ محمد‌علی سیبویه از علمای کربلا، فرا گرفت و سطوح نهایی و خارج فقه را از مرحوم علامه فقیه و حاج شیخ یوسف بیارجمندی شاهرودی آموخت.
وی در سال ۱۳۵۸ شمسی و در حالی که قریب ۴۰ سال امام جماعت حرم حضرت ابوالفضل (ع) و استاد حوزه علمیه نجف بود، توسط رژیم بعث عراق دستگیر و از این کشور تبعید شد و به همراه گروهی از علما به ایران آمد.
 
 
آیت‌الله سیبویه از علمای ساده‌زیست و بود که سال‌ها در منزلی در خیابان گرگان تهران زندگی می‌کرد. وی در اواخر عمر از بیماری سرطان خون رنج می‌برد، و در اسفندماه ۱۳۸۵ در سن ۸۹ سالگی، در بیمارستان ساسان به دیار حق شتافت.
آیت‌الله سیبویه در روز شنبه پنجم آذر ۱۳۸۴ در سن ۸۹ سالگی دار فانی را وداع گفت. پیکر این عالم جلیل‌القدر در شهر قم تشییع شد و پس از اقامه نماز میت توسط مرحوم آیت‌الله محمدتقی بهجت، در حرم حضرت معصومه مجاور قبر شهید مفتح برای همیشه آرام گرفت.

آیت‌الله سیبویه داری حالای عرفانی بسیار بود و ماجرای مشهوری درباره ملاقات وی با امام زمان(عج) در عرفات نقل شده است.

مهدی صادق‌نژاد، از دوستان نزدیک مرحوم سیبویه می‌گوید: پدر و مادر مرحوم سیبویه در یک روز از دنیا رفتند و زمانی که آنها فوت کردند، مرحوم سیبویه در بستر بیماری بود و پزشکان از بهبودش قطع امید کرده بودند. مرحوم سیبویه ۲۰ روز بعد از فوت والدینش زمانی که کمی بهبود یافته بود، متوجه فوت آنها می‌شود.
 
بعد از اینکه میرزا احمد سیبویه بهبود یافت، گفت: «در بستر بیماری در عالم مکاشفه بودم، همراه پدرم در حرم امام حسین(ع) ایستاده بودیم؛ پدرم از امام حسین(ع) شفای مرا خواست. حضرت اباعبدالله (ع) فرمودند: «اجلش رسیده است» و پدرم امام حسین(ع) را به مادرش حضرت زهرا(س) قسم می‌دهد و می‌گوید: اگر شما بخواهید، می‌شود.
 
مرحوم سیبویه گفت: امام حسین(ع) به داخل حرم رفتند و بعد از مدتی بیرون آمدند و خطاب به پدرم فرمودند: «ما شفای پسر شما را از خدا گرفتیم!»
 
بعد از این واقعه، مرحوم سیبویه بارها می‌گفتند که من آزاد شده امام حسین(ع) هستم. از این رو وی علاوه بر «احمد» با نام کوچک «حسین» نیز معروف بود.

 
آیت‌الله سیبویه در ایام محرم به سبک عزاداری کربلا، چاوشی‌خوانی می‌کرد. به این صورت که از منبر پایین می‌آمد، عمامه از سرش بر می‌داشت، میان جمعیت راه می‌رفت و روضه‌خوانی می‌کرد. وی به این نوع روضه‌خوانی علاقه داشت و همیشه از دوست کربلایی خود «شیخ عبد الزهرا» یاد می‌کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۰:۰۰

دوباره ماه محرم از راه رسید؛ ماهی که برای مسلمانان بسیار عزیز و یادآور یکی از تلخ‌ترین اتفاقات آن هم شهادت فرزند حضرت زهرا(س) دختر گرامی آخرین فرستاده الهی است.

در این ایام همه جا سخن از امام حسین(ع) و یاران با وفای آن حضرت است و هر انسان آزاده‌ای آن واقعه تلخ را در ذهن خود تصور می‌کند از شدت غم و اندوه حتما "اشک" از چشمانش جاری می‌شود.

براساس روایات و احادیث معصومین(ع) اجر و مزد گریه برای آن حضرت بسیار عظیم و بزرگ است و خداوند خود ضامن آن می‌باشد.

پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: "شهادت حسین علیه‏‌السلام آتشی در دل مؤمنان درانداخته است که هرگز سرد نخواهد شد1".

امام سجّاد(ع) نیز درباره فضیلت اشک بر امام حسین(ع) فرمودند: "هر مؤمنی که چشمانش برای کشته شدن حسین علیه‏‌السلام گریان شود به طوری که اشک بر گونه‏‌هایش سرازیر گردد، خداوند به سبب آن، او را در غرفه‏‌های بهشتی جای دهد که روزگاران درازی را در آنها به سر برد2".

همچنین حضرت ثامن الحجج امام رضا(ع) در این باره می‌فرمایند: "بر کسی چون حسین باید که گریندگان بگریند؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را می‏‌زداید. حضرت سپس فرمود: چون ماه محرّم می‏‌رسید کسی پدرم علیه‏‌السلام را خندان نمی‏‌دید. غم و اندوه بر او چیره بود تا آن که 10 روز می‏‌گذشت. روز دهم روز سوگواری و اندوه و گریه او بود و می‏‌فرمود: این روزی است که حسین علیه‏‌السلام در آن کشته شد3".



منابع روایات:
1- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318.
2- ثواب‌الأعمال: 108 / 1 منتخب میزان‌الحکمة: 38
3- وسائل الشیعه: 10 / 394 / 8 منتخب میزان‌الحکمة: 382

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۲ ، ۰۸:۵۴


شب اول

بخش اول : حاج روح الله بهمنی

بخش دوم : حاج روح الله بهمنی

بخش سوم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش چهارم : حاج عبدالرضا هلالی

بخش پنجم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش ششم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش هفتم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش هشتم : حاج عبدالرضا هلالی

بخش نهم : حاج عبدالرضا هلالی

شب دوم

 بخش اول : حاج روح الله بهمنی

بخش دوم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش سوم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش چهارم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش پنجم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش ششم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی - حاج ابراهیم رحیمی

بخش هفتم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی - وحید یوسفی

بخش هشتم : حاج عبدالرضا هلالی - وحید یوسفی - افشین نجفی

بخش نهم : حاج عبدالرضا هلالی

شب سوم

 بخش اول : حاج عبدالرضا هلالی

بخش دوم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش سوم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش چهارم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش پنجم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی - وحید یوسفی

بخش ششم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی - وحید یوسفی

بخش هفتم : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

شب چهارم

بخش اول روضه : حاج روح الله بهمنی

بخش دوم روضه : حاج روح الله بهمنی

بخش سوم سینه زنی تک : حاج عبدالرضا هلالی

بخش چهارم سینه زنی تک ، شور : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش پنجم سینه زنی شور : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش ششم سینه زنی واحد ، تک ، شور : حاج ابراهیم رحیمی

بخش هفتم سینه زنی شور : حاج عبدالرضا هلالی - حاج ابراهیم رحیمی

بخش هشتم روضه : حاج عبدالرضا هلالی

شب پنجم

بخش اول روضه : حاج روح الله بهمنی

بخش دوم روضه : حاج روح الله بهمنی

بخش سوم سینه زنی زمینه ، شور : حاج عبدالرضا هلالی

بخش چهارم سینه زنی شور : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش پنجم سینه زنی شور : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش ششم سینه زنی شور ، واحد : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش هفتم سینه زنی واحد ، رجز خوانی : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش هشتم سینه زنی شور : حاج عبدالرضا هلالی - حاج روح الله بهمنی

بخش نهم روضه : حاج عبدالرضا هلالی

شب ششم

 

شب هفتم

 

شب هشتم

 

شب نهم

 

شب دهم

 

شب یازدهم

 

شب دوازدهم

 

شب سیزدهم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۲ ، ۱۰:۵۳