موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ویبقی الحسین» ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۱:۴۰


مدیر تبلیغات و ارتباطات آستان مقدس قم به تشریح برنامه‌های حرم مطهر و مسیر حرکت دسته‌های عزاداری در تاسوعا و عاشورای حسینی پرداخت.

حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمد صادقی آرمان اظهار داشت: خادمان کریمه اهل‌بیت در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی، پذیرای شیفتگان و ارادت‌مندان خاندان عصمت و طهارتند.

او به مسیر حرکت دسته‌های عزاداری و ورودی و خروجی‌های تعیین شده برای آنها اشاره کرد و گفت:‌ هیئت‌های عزاداری که از سمت خیابان امام خمینی(ره)،‌ نیروگاه،‌ شاه ابراهیم(ع) و... حرکت می‌کنند، می‌توانند از مسیر میدان شهید مطهری، پل شادمان، ورودی درب 22 صحن جوادالأئمه(ع) درب 21 مسجد اعظم وارد حرم شده و پس از عزاداری از مسیر درب 20 خارج شوند.
مدیر کل تبلیغات و ارتباطات آستان مقدس قم  افزود: دسته‌های عزاداری که از سمت بلوار امین، خیابان صفائیه، خیابان انقلاب، خیابان شهید طالقانی و...، حرکت می‌کنند، می‌توانند از مسیر درب شماره 3 صحن امام رضا(ع) وارد حرم مطهر شده و پس از عزاداری وسوگواری از درب شماره 5 خارج شوند.

او با اشاره به اختصاص درب‌های ورودی‌ 14، 15، 16، 17،‌ 18، 19، 22، 23 و 24 برای خانواده‌ها، اظهار داشت:‌ در تاسوعا و عاشورای حسینی ورودی‌های 1، ‌5، ‌8، 9 و 10 نیز ویژه آقایان و ورودی‌های 6 و 7 ویژه خواهران در نظر گرفته شده است.
حجت‌الاسلام والمسلمین صادقی درباره اقامه نماز ظهر تاسوعا و عاشورای حسینی اظهارداشت: در ظهر تاسوعا و عاشورای حسینی، نماز جماعت در صحن صاحب‌الزمان(عج)، صحن فاطمی(ضلع شرقی حرم) و میدان آستانه اقامه می‌شود؛ همچنین در مسجد اعظم و شبستان امام خمینی(ره) نیز نماز جماعت ویژه برادران اقامه می‌گردد.

او با اشاره به مسدود بودن صحن امام هادی علیه‌(ع) (عتیق) به دلیل ساخت و ساز،‌ اظهار داشت: در تاسوعا و عاشورای حسینی درب مدرسه علمیه فیضیه از میدان آستانه به سمت صحن جوادالأئمه(ع) حرم مطهر به روی برادران باز می‌باشد.
حجت‌الاسلام والمسلمین صادقی در پایان به برگزاری آیین احیای شب عاشورا در حرم مطهر اشاره و اظهار داشت:‌ ‌در شب عاشورای حسینی مراسم احیای این شب با برگزاری آیین‌های محفل انس با قرآن و عترت و عزاداری و سوگواری از ساعت 1 بامداد در شبستان امام خمینی(ره) حرم مطهر برگزار می‌گردد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۱:۰۵

بعضی افراد بر روی بیوگرافی شخصیتها بسیار مانور می دهند. ما به این مسائل چندان اهمیت نمی دهیم. مثلا در مورد امام سجاد(ع) می گویند زن ایشان ایرانی بوده؛ اما اولا اختلاف روایت است. شهید مطهری این مسئله را تایید نمی‌کنند و دکترجعفر شهیدی در کتاب زندگانی امام سجاد(ع) دلایلی بر رد این مسئله را آورده است.

در مورد زندگانی حضرت علی اکبر(ع) نیز اختلاف است مثلا سن ایشان را برخی زیر20سال و برخی 25 یا 27 یا 29 سال نوشته اند و برخی گفته اند نام مادر ایشان آمنه است و برخی گفته اند شهربانو و برخی گفته‌اند لیلا است. مهم فضایل اخلاقی و روحی ایشان است.

شمایل حضرت علی اکبر:
ایشان چهره ای نورانی و پیشانی پهن داشتند که موهای ایشان از روی نرمۀ گوش بیشتر نبوده. این خصوصیات ظاهری ایشان است که خصوصیات ظاهری برای ما نسبت به خصوصیات اخلاقی از درجه اهمیت کمتری برخوردار است.

فضایل حضرت علی اکبر(ع):
نمود حضرت علی اکبر(ع) و حضرت اباالفضل(ع) درصحنه ی کربلاست. مورخین نقل کرده اند زمانی که لشکر عمر بن سعد چهره ی بابرکت حضرت رادیدند گفتند: (فتبارک الله احسن الخالقین) این قدر حضرت علی اکبر شبیه پیامبر(ص) بودند که لشکر عمرسعد گمان کردند پیامبر(ص) است که حضرت علی اکبر(ع) فرمود: انا علی بن الحسین بن علی(ع) و بعد بحث ولایت و توحید را عنوان کرد و فضایل امام حسین(ع) راتوصیف فرمود.

فضایل حضرت علی اکبر(ع) به قدری بود که در زیارت عاشورا به ایشان سلام داده شده السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین. لفظ علی بن الحسین اشاره به وجود بابرکت حضرت علی اکبر(ع) دارد و قبر حضرت نیز پایین قبر امام حسین(ع) است. 

برای روشن شدن فضایل حضرت به معرفی جعفرکذاب می‌پردازیم. جعفرکذاب فرزند امام هادی(ع) بود که به دروغ ادعای نبوت کرد و خود را به جای امام زمان(عج) معرفی کرد. پس می‌رساند که درست است که پدرجعفر معصوم بود امام جعفر کذاب شد و ادعای امامت کرد.

 پس اگربگوییم فضایل حضرت علی اکبر(ع) فقط به خاطر این بوده که فرزند امام حسین(ع) بوده درست نیست. لذا حضرت علی اکبر(ع) خودشان خودسازی داشته اند و شرایط مساعد بوده و لقمه حلال خورده‌اند ولی مهم اختیار انسان است. حضرت به اختیار خود اینگونه شده بودند و به همین دلیل امام حسین در وصف ایشان فرمودند: 
«اللهم اشهد علی هولاء القوم فقد برز علیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلق و منطقا برسولک» خدایا شاهد باش بر این قوم به سوی آنها آشکار می شود پسری که شبیه ترین فرد از نظر ظاهر و اخلاق و گفتار به پیامبر(ص) است.

درنظر بگیریم که خلقت پیامبر هیچ نقصی نداشته و حضرت علی اکبر(ع) شبیه ترین فرد به پیامبر(ص) بوده پیغمبری که قرآن درمورد اخلاق ایشان فرموده: انک لعلی خلق عظیم.
حضرت علی اکبر(ع) ازنظر اخلاق هم شبیه ترین فرد به پیامبر(ص) بوده است. از نظر منطق هم شبیه ترین فرد به پیامبر(ص) بوده. گفتار پیامبر به فرموده ی قرآن از روی هوای نفس نبوده. امام حسین در وصف علی اکبر فرمود: علی اکب رشبیه ترین فرد از نظر گفتار به پیامبراست یعنی ماینطق علی الهوی(بدون هوای نفس) است و درادامه فرمود:«و کنا اذا شفقنا الی بنیک نظرنا الی وجهه» خدا این پسررا با این ویژگی به میدان می‌فرستم هرگاه دلمان برای پیامبر تنگ می شد به جمال اونگاه می کردیم.

علی رغم اینکه برامام حسین(ع)بسیار سخت گذشت امام حتی یک کلمه نمی گوید که عدم رضایت بر خداوند را برساند طبق آیه قرآن معصوم هم احساس دارد چرا که می فرماید:
«انابشر مثلکم یوحی الی» پیامبرفرمود: من هم بشری مثل شما هستم. پس امام حسین(ع) نیز احساس دارد ولی چون  می داند رضای خدا در این بوده ناراضی نیست.

حضرت علی اکبر(ع)اولین شهید بنی هاشم درصحنه ی کربلا بود. حضرت علی اکبر(ع)چنان مقام ویژه‌ای نزد امام حسین (ع) داشت که هیچ گاه نفرین نکرده بود بعد از شهادت حضرت علی اکبر(ع) برلشکریان یزید نفرین کرد و فرمود: 

«قطع الله رحمک» و نفرین کرد که خدا عمرسعد را مقطوع النسل کند که مقطوع النسل هم شد.
از حضرت علی اکبر(ع) الگو بگیریم. جوان باید گفتار و رفتار و اخلاقی شبیه حضرت علی اکبر(ع) داشته باشد. حضرت علی اکبر(ع) از نظر شجاعت بی نظیر بود و شهادت را سعادت می دانست و از مرگ هراسی نداشت و امام حسین(ع) فرمود:لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الابرما(من مرگ را جز سعادت نمی بینم وحیاه باظالمین را جز ذلت نمی بینم)

روزی معاویه درجمعی نشسته بود و پرسید چه کسی به خلافت برازنده تراست؟ گفتند: معاویه بن ابوسفیان. معاویه گفت: ای دغل بازان چاپلوس خودتان می دانید که دروغ می گویید«بما اولی الناس بهذا الامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله» (شایسته ترین فردبرای خلافت علی بن الحسین بن علی (علی اکبر) که جد او رسول الله است می باشد)در ادامه سخنش معاویه گفت:
و فیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و... ثقیف (شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و خوش رویی قبیله ثقیف را دارد)
در وصف فضایل حضرت علی اکبر(ع)همین بس که دشمنان مدحش کردند چه رسد به دوستان.

على بن الحسین (على اکبر)
کنیه اش ابوالحسن، مادرش لیلى دختر ابى مرة بن مسعود ثقفى، و مادر لیلى میمونه دختر ابوسفیان بود، و مادر میمونه دختر ابى العاص بن امیه بوده است. على اکبر نخستین کسى بود که از بنى هاشم در معرکه کربلا به شهادت رسید.

یحیى بن حسن علوى و دیگر از طالبین گفته اند: آن على بن الحسین که در کربلا کشته شد مادرش کنیزى بود. ام ولد و آنکه مادرش لیلى بود فرزند دیگر حضرت بود و او جد یحیى بن الحسن و سایر کسانى است که نسبشان به حسین بن على علیه السلام مى رسد.
در مدح على بن الحسین اشعار زیر را گفته اند:
لم تر عین نظرت مثله
من محتف یمشى و من ناعل
یغلى بنى ء اللحم حتى اذا
انضج لم یغل على الاکل
کان اذا شبت له ناره
یوقدها بالشرف القابل
کمیما یراها بائس مرمل
او فرد حى لیس بالاهل
اعنى ابن لیلى ذا السدى و الندى
اعنى ابن بنت احسب الفاضل
لا یوثر الدنیا على دینه
و لا یبیع الحق بالباطل

ترجمه: هیچ دیده اى مانند او را در میان پابرهنگان و کسانى که کفش به پا دارند ندیده اند.
گوشت نیم پخته را قبل از حضور میهمان نیک مى پزد تا پخته گردد و براى خوردن گران و گلوگیر نباشد و نیز در حضور میهمان نجوشد تا وى به انتظار بنشیند.

هر گاه براى راهنمایى گذر کنندگان آتشى برافرزود در مرتفع ترین نقاط یا آشکارا مى افروزد و روشن مى کند( عرب را رسم بود که در بیابان در اطراف خیمه خویش ‍ براى راهنمایى مهمانان آتشى بر مى افروختند و مهمانان را از دور راهنمایى مى شدند)
تا هر مستمند بینوایى آن را ببیند( و خود را بدو برساند و در سایه کرم و خانه جودش ‍به آسایش زندگى کند)
مقصود من از همه اینها فرزند لیلى آن صاحب جود و کرم است، یعنى فرزند زنى پاک نهاد و گرانمایه و که حسب او برترین حسب هاست.
آن کس که دنیا را بر دین خویش مقدم ندارد و حق را به باطل نفروشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۷

غم به من چیره شد و تیره جهان در نظرم

خیز و کن یاری ام ای چشم و چراغم پسرم


تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید

خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم


چشم خود وا کن اگر لب به سخن وا نکنی

مکن از موی پریشان خود آشفته ترم


بسکه غم هست به دل جای غمت دیگر نیست

می نهم داغ جگر سوز تو را بر جگرم


پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم

داغت آخر کشدم لیک بدان من پدرم


چشمه ی چشم مرا اشک فشان خیز و ببین

لب خشکیده مگر تر کنی از چشم ترم


من که خود خضر رهم بر سر تو پیر شدم

چون نهادم لب خود بر لب تو ای پسرم


خصم لبخند زند من کف افسوس به هم

بین دل ریش و از این بیش مزن نیشترم


گه سرت، گاه رخت، گاه لبت می بوسم

دلم آرام نگیرد، چه کنم من پدرم

علی انسانی

 

 

 

خنده و هلهله بر چشمِ تَرم رَحم نکرد

به غریبیِ من و اشکِ حرم رَحم نکرد


هیچ کس حُرمتِ این مویِ سفیدم نگرفت

نفسی بر من و سوزِ جگرم رَحم نکرد


لشکرِ بغضِ علی دقِ دلی خالی کرد

به سرش ریخت و بر یک نفرم رَحم نکرد


دستِ مِقراض بُرش داد حریرِ بدنش

هر قدر پا به زمین زد پسرم، رَحم نکرد


همه ی فاصله را داد زدم نیزه بس است

نزن اینقدر من آخر پدرم رَحم نکرد


سندِ سخت ترین لحظه ی عمرم این است

داغِ او بر دل و چشم و کمرم رَحم نکرد


پسرم از روی زین بَد به زمین افتادی

نیزه بر پهلویت آمد به زمین افتادی


چقدر فرقِ دو تایِ تو به هم ریخته است

زیرِ پا زُلفِ رَهایِ تو به هم ریخته است


زَجر کُش شد به خدا بس‌که زدی پا به زمین

پیرِمردی که به پایِ تو به هم ریخته است


دیگرم نیست توقع که جوابم بدهی

در گلو تیر صدایِ تو به هم ریخته است


اِرباً اِربا شده زین پس چه صدایت بزنم؟

تیغ از بس که هجایِ تو به هم ریخته است


غُصه ات با دلِ لیلا چه کند وقتی که

گیسوی عمّه برایِ تو به هم ریخته است


چه کنم، تا به حرم بینِ عبا می برمت

زخم ها قدِ رَسایِ تو به هم ریخته است

 

مُردم ز بس که بر بدنت بوسه می زنم

بر کام خشک خنده زنت بوسه می زنم


بر زلف خون پر شکنت شانه می کشم

بر زخمهای دل شکنت بوسه می زنم

بوی تو می دهند دم دشنه ها ببین

بر نیزه های زخم،زنت بوسه می زنم



شاید لبی گشوده و بابا بخوانیم

قامت خمیده بر دهنت بوسه می زنم



هر سو دویده و تن تو جمع می کنم

بر تکه تکه های تنت بوسه می زنم



آرام تا به روی عبا می گذارمت

همراه عمه بر کفنت بوسه می زنم



ای خاک بر سرم که تو در خاک خفته ای

مردم ز بس که بر بدنت بوسه می زنم

شاعر: حسن لطفی


چقدر رفتنت اکبر برای ما سخت است

شبیه رفتن پیغمبر خدا سخت است


برای بندگیم هست، از تو می گذرم

برای بندگیم هست، منتها سخت است


اگر چه دشمنم از هق هقم به وجد آید

کنار پیکر تو گریه بی صدا سخت است


عصای پیری من بود خرد شد مردم

وَ راه رفتن این پیر بی عصا سخت است


ستاره های بنی هاشمی کجا هستید

رساندن مه لیلا به خیمه ها سخت است


تمام پیکر او را به یک عبا ببرید

که بردن علی اکبر جدا جدا سخت است

کرامت نعمت زاده

 

 

برو ولی به تو ای گل سفر نمی آید

که این دل از پس داغ تو بر نمی آید


به خون نشسته دلم اشک من گواه من است

که غیر خون دل از چشم تر نمی آید


تو راه می روی و من به خویش می گویم

به چون تو سرو رشیدی تبر نمی آید


رقیه پشت سرت زار می زند برگرد

چنین که می روی از تو خبر نمی آید


کسی به پای تو در جنگ تن به تن نرسید

ز ترس توست حریفی اگر نمی آید


تمام دشت به تو خیره بود نعره زدی

خودم بیایم اگر یک نفر نمی آید


ز ناتوانی شان دوره می کنند تو را

به جنگ با تو کسی بی سپر نمی آید


غزال من که تو را گرگ ها نظر زده اند

ز چشم زخم به جز دردسر نمی آید


دلم کنار تو اما رمق به زانو نیست

کنار با دل تنگم کمر نمی آید


رسید عمه به دادم که هیچ  بابایی

به پای خود سر نعش پسر نمی آید


کجای دشت به خون خفته ای بگو اکبر؟

صدای تو که از این دور و بر نمی آید


دهان مگو که پر از لخته لخته ی خون است

نفس مگو نفس از سینه در نمی آید


به پیکر تو مگر جای سالمی مانده

چطور حوصله ی نیزه سر نمی آید

هادی ملک پور

 

چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست

و از این پیر جوانمرده کمانی تر نیست

 

دست و پایی ،نفسی ،نیمه نگاهی ،آهی

غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست

 

در کنار تو ام و باز به خود می گویم

نه حسین!، این تن پوشیده به خون ،اکبر نیست

 

هر کجا دست کشیدم زتنت گشت جدا

از من آغوش پر و از تو تنی دیگر نیست

 

دیدنی گشته اگر دست و سر سینه تو

دیدنی تر زمن و خنده آن لشگر نیست

 

استخوانهای تو و پشت پدر هر دو شکست

باز هم شکر ،کنار من و تو ،مادر نیست

حسن لطفی

 

زود آمدم کنار تو اما چه دیر شد
بابای داغٍ مرگ جوان دیده پیر شد


کامم هنوز تشنه ی آن کام تشنه بود
اما لب تو چشمه ی خون کویر شد


سنگینی زره به تنت ماند و آهنش
در زیر پای این همه ضربه حریر شد


قسمت شدست میوه ی  من قسمتت کنند
جسمت نصیب نیزه و شمشیر و تیر شد


هر گوشه گوشه ای، همه جا پیکر تو هست
بیخود نبود اینکه دلم گوشه گیر شد


دستت کجاست تا که بلندم کند مرا
افتاده ام به پای تو جانم اسیر شد


فکری به حال معجر عمه بکن که باد
با ناله های زخمی من هم مسیر شد


باید هزار مرتبه بعد از تو کشته شد
باید که دست شست ز دنیا و سیر شد

محمد امین سبکبار



ای تجلی صفات همه ی برترها
چقدر سخت بود رفتن پیغمبرها


قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای
چون که عشق پدران نیست کم از مادرها


پسرم! می روی اما پدری هم داری
نظری گاه بیندار به پشت سرها


سر راهت پسرم تا در آن خیمه برو
شاید آرام بگیرند کمی خواهرها


بهتر این است که بالای سر اسماعیل
همه باشند و نباشند فقط هاجرها


مادرت نیست اگر مادر سقا هم نیست
عمه ات هست به جای همه ی مادرها


حال که آب ندارند برای لب تو
بهتر این است که غارت شود انگشترها


زودتر از همه ی آماده شدی،یعنی که
"
آنچنان خسته نگشته است تن لشگرها

آنچنان کهنه نگشته است سم مرکبها
آنچنان کند نگشته است لب خنجرها

"
چه کنم با تو و این ریخت و پاشی که شده
چه کنم با تو و با بردن این پیکرها


آیه ات بخش شده آینه ات پخش شده
علی اکبر من شد علی اکبرها


گیرم از یک طرفی نیز بلندت کردم
بر زمین باز بماند طرف دیگرها


با عبای نبوی کار کمی راحت شد
ورنه سخت است تکان دادن پیغمبرها
علی اکبر لطیفیان


ناباورانه می‌برم ای باورم تو را

ناباورانه غرق به خون تا حرم تو را

 

سخت است روی سطح عبا جمع کردنت

پاشیده‌اند بس که به دور و برم تو را

 

پا را مکش که شیون زن‌ها بلند شد

سوگند می‌دهم به دل دخترم تو را

 

لبخندها بلندتر از قبل می‌شود

وقتی که می‌کشم به دو چشم تَرم تو را

 

حالا صدای هلهله‌ها هم بلند شد

یعنی که آمده ببرد خواهرم تو را

 

جای منِ شکسته ببین در میان خون

با دست خُرد شانه زده مادرم تو را

 

وای از حرم که می‌نگرد ساعتی دگر

بر نیزه می‌برند کنار سرم تو را

 

می‌خواستم بغل کنمت باز هم ولی

تکه به تکه در بغلم می‌برم تو را

 

حسن لطفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۶:۵۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۹:۳۴

این عالم بزرگوار زمانی که سرپرستی حوزه علمیه اراک را بر عهده داشتند، برای حاج آقا مصطفی اراکی نقل کرده اند: هنگامی که من در کربلا بودم، در روزی از ایام تحصیلم شب سه شنبه خواب دیدم که فردی خطاب به من گفت: شیخ عبدالکریم کارهایت را انجام بده، چرا که سه روز دیگر خواهی مُرد!

من از خواب بیدار شدم و در حالی که متحیر بودم با خودم گفتم: البته خواب است و ممکن است تعبیری نداشته باشد.

روز سه شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم به نحوی که آن خواب از خاطرم رفت. روز پنجشنبه که تعطیل بود با جمعی از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم و در آنجا قدری گردش ومباحثه علمی نمودیم تا ظهر شد و نهار را همانجا صرف کردیم.

پس از نهار ساعتی خوابیدم و در همین هنگام لرزه ی شدیدی تمام وجود مرا فرا گرفت و رفقایم که این صحنه را دیدیند هرچه عبا و روانداز داشتند روی من انداختند ولی همچنان بدنم لرز داشت. حس کردم که حالم بسیار وخیم است پس به رفقایم گفتم مرا زودتر به منزلم برسانند و آن ها نیز وسیله ای تهیه کرده و مرا به سرعت به منزلم در کربلا رساندند.

در منزل در بستر اُفتاده بودم که ناگاه حالم بسیار دگرگون شد و به یاد خواب چند شب پیش خود افتادم؛ علایم مرگ را در خود مشاهده می کردم و با در نظر گرفتن خواب، احساس پایان زندگیم را می کردم و ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شده و در سمت چپ و راست من نشستند، در حالی که به یکدیگر نگاه می کردند و می گفتند: اجل این مرد رسیده است و باید روحش قبض گردد.

در همین حال با توجه عمیق قلب به ساحت مقدس اباعبدالله الحسین(ع) متوسل شده و عرض کردم: ای حسین عزیز؛ دستم خالی است، کاری نکرده ام و زاد و توشه ای آمده ننموده ام. شما را به حق مادرتان از من شفاعت کنید که خداوند مرگ مرا به تاخیر اندازد تا فکری به حال خود نمایم.

بلافاصله پس از این توسل دیدم شخصی نزد آن دو نفر که می خواستند روحم را قبض نمایند آمد و گفت: حضرت سید الشهدا(ع) فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل جست و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم، پس خداوند اجابت فرمود؛ بنابراین روح او را قبض نکنید.

در این موقع آن دو نفر به یکدیگر نگاه کرده و به آن شخص گفتند: سَمعا وَ طاعَهَ. گوش به فرمان هستیم و اطاعت می شود. پس دیدم آن دو نفر و فرستاده ی امام حسین(ع)، هر سه از نزد من برخواستند و به سوی آسمان رفتند.
در این وقت احساس سلامتی کردم و در عین حال نیز صدای گریه زاری اطرافیانم را می شنیدم که به سر و صورت خود می زدند.

آهسته آهسته دستم را حرکت دادم و چشمانم را گشودم اما متوجه شدم چشمانم را بسته و بر روی آن نیز چیزی کشیده اند! خواستم پایم را حرکت دهم که به ناگاه متوجه شدم شست هر دو پایم را به هم بسته اند! دستم را برای برداشتن چیزی بلند کردم، شنیدم می گویند: آرام باشید و گریه نکنید، چرا که بدن در حال حرکت می باشد.

پس چون اهالی منزل آرام شدند و رو اندازی را که روی من انداخته بودند برداشتند و چشمم را باز کردند، با دست اشاره ای به دهانم کردم تا به من مقداری آب بدهند، پس مقداری آب به دهانم ریختند. کم کم برخاستم و تا پانزده روز همچنان حالت ضعف و کسالت داشتم و بحمدالله از آن حالت نیز رهایی یافتم و این موهبت به برکت مولایم امام حسین(ع)، آن شهید مظلوم کربلا بود؛ آری به خدا قسم!


پی نوشت ها:

1-(محمدی اشتهاردی، محمد. امام حسین (ع) آفتاب انقلاب اسلامی: 286.)
2-(علاقه مند تبریزی، محمدعلی. چهارده معجزه از چهارده معصوم: 59-60.)
3-(گنجینه دانشمندان، ج1: 304.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۹


حاج«سیدمحسن حسینی» از آیت الله«حق‌شناس» خاطره‌ای نقل کرده است که در ادامه می‌آید:

 «سال‌ها پیش یکی از جوان‌های فامیل به سرطان ریه مبتلا شد. او در حدود یک سال بود زمین گر شده بود. به چندین دکتر مراجعه کرده بود و همگی جوابش کرده بودند. بعضی دکتر‌ها تصریح کرده بودند بیشتر از یک ماه دوام نخواهد آورد.

روزی در یکی از مهمانی‌ها و جمع‌های فامیلی، دیدم خانوادهٔ او بسیار ناراحت و متأثر هستند. آن‌هاـ به‌خصوص پدرش ـ از شفای او ناامید شده بودند. به آن‌ها پیشنهاد کردم آن جوان را به نزد حضرت آیت‌الله حق ‌شناس بیاورند.

آن‌ها با ناامیدی و یأس، این پیشنهاد را قبول کردند. یکی دو روز بعد، برادر‌هایش او را به خانهٔ حاج آ قا آوردند.

حاج آقا به من فرمود: «شما الآن یک روضهٔ حضرت علی اصغر(ع) بخوان»

 من هم شروع به خواندن روضه کردم و ایشان شروع به گریه کردند. بعد از روضه، حاج آقا دستمالی را که با آن اشک‌های خود را پاک کرده بودند، به من دادند و گفتند: «داداش جون! این دستمال را بده ایشان به سینه‌اش بمالد. دیگر هم لازم نیست به دکتر مراجعه کند.»

حاج‌آقا در این باره دیگر هیچ حرفی نزد و ما آن دستمال را به سینه‌های مریض مالیدیم و خداحافظی کردیم و آمدیم بیرون.

پس از چند روز دیدم آن جوان برای کسب و کار به بازار آمده است. او می‌گفت: «از‌‌ همان روز بعد از ملاقات با حاج آقا، تصمیم گرفته است به زندگی عادی برگردد و مدتی با دکتر و دارو خداحافظی کند.»

یادم هست در‌‌ همان روز‌ها در جلسه‌ای در حضور آیت‌الله حق‌شناس وقتی بیماران را دعا می‌کردم، آن فامیلمان را نیز دعا کردم. حاج آقا بعد از جلسه به من فرمود: «داداش جون! آن آقا که خوب شد!»»

و بعد، ما دیدیم به واقع همین‌طور شده است. پس از مدتی معلوم شد که آن جوان به طور کامل از آن بیماری شفا یافته و اثری از بیماری و مرضش باقی نمانده. الحمدلله او سال‌هاست در صحت و سلامت به زندگی ادامه می‌دهد و گاهی در این جلسه‌های توسل و روضهٔ هیأت ما نیز شرکت می‌کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۸:۱۱

تجمع بزرگ هیئات عزاداری مناطق شهرک قدس، سعادت آباد و فرحزاد تهران با حضور عاشقان و دل سوختگان اباعبدالله حسین(ع) روز هشتم محرم(21 آبان ماه) برگزار می شود. 

محمد قهرمانی معاون فرهنگی هیات رزمندگان اسلام و مدیر اجرایی این تجمع، با اعلام این خبر گفت: این مراسم عزاداری روز سه شنبه، هشتم محرم مقارن با 21 آبان، از ساعت 15 در خیابان دادمان، تقاطع بلوار شهید پاک نژاد آغاز می شود.

وی افزود: مسیر حرکت دسته عزاداران حسینی در بلوار پاک نژاد به سمت میدان صنعت خواهد بود و عزاداران در محل از پیش تعبیه شده در این مسیر به اقامه عزا خواهند پرداخت.

به گفته معاون فرهنگی هیات رزمندگان اسلام حجت الاسلام علیرضا پناهیان سخنران و حاج علی قربانی و حاج امیر عباسی مداحان این تجمع خواهند بود و در پایان نماز مغرب و عشاء اقامه خواهد شد.

قهرمانی افزود: مسیر حرکت دسته های عزاداری بلوار پاک نژاد از شمال به جنوب و بالعکس خواهد بود.

قهرمانی در رابطه با ضرورت انجام این تجمع گفت: این حرکت که با هماهنگی ائمه جماعت مساجد و هیات های عزاداری منطقه برگزار می شود در حقیقت قدمی در راستای تعظیم شعائر دینی و مذهبی و احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر است.

وی در پایان از مردم، مسئولان، ائمه جماعت و هیات های عزاداری درخواست نمود تا با حضور خود در این تجمع، در تعظیم شعائر حسینی کوشا باشند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۸:۰۹


اساس دین اسلام با عاشورا پیوند خورده و به برکت آن باقی است. آنچه موجب بروز چنین فداکاری و شجاعتی از سوی سیدالشهدا(ع) شد، ریشه در معنویت، اخلاص، شجاعت، بصیرت و در یک کلمه، انسان کامل بودن آن حضرت داشت.

عاشورا حاوی درس‌ها و عبرت‌های فراوانی است و بر هر مسلمان و ملت مسلمانی لازم است تا این درس‎ها را فراگیرد. در نهضت عاشورا و همچنین در بررسی تاریخی حوادث 50 سال اول تاریخ اسلامی، نقش خواص، خصوصاً خواص جبهه‎ حق نقشی مهم و عبرت‌آموز است، بیماری و آفت بی‌بصیرتی و از آن مهم‎تر دنیاطلبی آسیبی است که همان‎طور که منجر به شهادت اهل‌بیت پیامبراکرم(ص) شد در هر زمان می‎تواند به انحطاط جامعه‌ اسلامی و حاکم شدن دوباره‎ یزیدهای زمان شود؛ لذا هر ملتی اگر بخواهد راه آزادی‌خواهی و استقلال را طی کند، باید از راه و مسلک اصحاب عاشورا الگو بگیرد، همان‏طور که ملت مسلمان ایران در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هشت ساله در برابر مستکبران راه امام حسین(ع) را در پیش گرفت و عزّت و استقلال خویش را حفظ کرد.

کتاب«فرات حیات» گزیده‌ای از بیانات امام خمینی درباره عزاداری و اهمیت آن، بیانات مقام معظم رهبری و رساله‏ ای از علامه طباطبایی درباره نهضت سیدالشهدا (ع) و پرسش‏ها و پاسخ‏هایی ویژه ایام محرم است.

کتاب «فرات حیات» در 246 صفحه، دو رنگ و قطع رقعی از سوی دفتر نشر معارف منتشر ‏شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۸:۰۵


یکی از اعمال بسیار سفارش شده از سوی ائمه اطهار(ع) زیارت امام حسین(ع) در کربلا می باشد، به نحوی که برای آن فضیلت های بی شماری ذکر شده است، چنانچه در این باب آمده است؛

1-هنگامی که فردی تصمیم به زیارت آن حضرت می گیرد خداوند گناهانش را مورد بخشایش قرار می دهد و هنگامی که در راه زیارت او گام می سپارد، آن ها را از کارنامه عملش محو می نماید و در مرحله بعد کارهای شایسته اش را چند برابر می سازد و همین گونه در هر مرحله ای به کارهای نیک او افزوده می شود تا وارد بهشت گردد. هنگامی که آهنگ زیارت آن حضرت نموده و غسل کند، پیامبر گرامی ندایش می دهد که: «یا وفد الله! ابشروا بمرافقتی فی الجنه...؛ ای روی آورنده به خدا! و ای میهمان او! بشارتت باد به همراهی من در بهشت، و امیرمومنان(ع) به او ندا می دهد که: انا ضامن لقضاء حوائجکم...؛ من ضامن برآورده شدن خواسته های شما هستم، و آن دو گرامی از چپ و راست همراهیش می کنند تا از زیارت بازگردد. (1)

2- هنگامی که در راه سفر و تهیه زاد و توشه برای زیارت آن حضرت، هزینه نماید، در برابر هر درهم از هزینه اش پاداشی هم چون کوه «احد» بدو ارزانی می دارند و چند برابر آنچه انفاق نموده است جایگزین آن می سازند و همه بلاها را از او برمی گردانند، از این رو در روایتی آمده است که: خداوند برای هر درهم بخشش زائر حسین(ع) در راه خدا، ده هزار درهم پاداش می دهد، و فراتر از همه این پاداش های مادی، خشنودی خدا و دعای خیر پیامبر، علی و امامان نور(ع) است که بدرقه راه اوست.(2)

3- هنگامی که از منزل خود خارج می شود از جهات ششگانه او ششصد فرشته او را همراهی می کنند.(3)

4- به هنگام راهپیمایی به سوی مرقد امام حسین(ع)، به هر چیز و هر نقطه ای گام نهد دعایش می کنند. (4)چون گام هایش را برمی دارد و می نهد، به هر گامی، هزار کار شایسته دارد. اگر بر کشتی نشسته باشد با حرکت کشتی خداوند ندایش می دهد که: آگاه باش که رستگار شدی و بهشت به وجود شما خوشبخت گردید،(5) وهنگامی که بر مرکب سوار شود با حرکت هر دست آن، پاداش هزار کار شایسته خواهد داشت. (6)

5- هنگامی که در راه کوی دوست، خورشید بر او بتابد گناهانش را، بسان آتشی که هیزم را می بلعد و نابود می کند، از بین می برد. (7)

6- هنگامی که از شدت حرارت هوا، عرق می کند و یا رنج و خستگی بر او دست می دهد روایت شده است که: «از عرق او هفتاد هزار فرشته پدید می آید که تا روز برپایی رستاخیز، ستایش خدا می کنند و برای زائر حسین (ع) بخشایش او را می طلبند.»(8)

7- هنگامی که با آب فرات، غسل زیارت می نماید همه گناهانش می ریزد. آنگاه پیامبر ضمن میهمان خدا خواندن او، بشارت بهشت و هم نشینی خود را به او می دهد و امیر مومنان(ع) برآورده شدن خواسته ها و برطرف ساختن گرفتاری دنیا و آخرت او را تضمین می نماید.(9)

8- هنگامی که پس از غسل زیارت، به سوی او حرکت می کند، به هر قدمی که برمی دارد و می نهد، یکصد حج و یکصد عمره پذیرفته شده و یکصد میدان جهاد به همراه پیامبر، بر ضد بدترین دشمنان حق و عدالت، پاداش دریافت می دارد.(10)

9- با نزدیک شدن به کوی دوست، گروه های مختلف فرشتگان، در دسته های ده ها هزار، به استقبال او می شتابند که از جمله آن ها چهار هزار فرشته ای خواهند بود که روز عاشورا برای یاری امام حسین(ع) اعلان آمادگی کردند و او نپذیرفت و آن گاه از جانب خدا دستور یافتند تا پس از شهادتش در آستان او باشند.(11)

10- هنگامی که زائر آن حضرت، مرقد منور ایشان را با معرفت زیارت می کند، آن گرامی بدو نظر می افکند و بر او دعا می کند و از پدر و نیای بزرگش نیز می خواهد، تا او را دعا کنند. آن گاه فرشتگان و از آن پس همه پیامبران او را دعا می کنند و سرانجام فرشتگان با او مصافحه می کنند و بر چهره اش نشانی از نور عرش نقش می بندد که این زائر مرقد فرزند پیامبر و مرقد پیشوای شهیدان است.(12)

11- هنگامی که به سوی خاندانش برمی گردد، گروه هایی از فرشتگان همراهی اش می کنند و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل بدرقه اش می نمایند و دو فرشته نگهبان او از او خداحافظی می کنند و می گویند: «ای دوست خدا! تو مورد بخشایش خدا قرار گرفته ای، به راستی که تو از حزب خدا و پیامبر و امامان نور هستی، به خدای سوگند که نه تو آتش دوزخ را خواهی دید و نه آتش دوزخ تو را و نه به تو طمع خواهد کرد.»(13)
آنگاه ندا می دهند که: گوارا باد بر تو! پاکیزه و رستگار شدی و بهشت نیز به وجود تو مفتخر شد. (14)

12- هنگامی که پس از این زیارت، به مدت یک سال یا دو سال بعد، از دنیا برود فرشتگان در تشییع جنازه او حاضر و برای او طلب بخشایش خدا می کنند. و حسین(ع) به دیدارش می شتابد. روایت است که آن حضرت فرمود: «مَن زارنی فی حیاته، زُرتُهُ بَعد وفاته...؛ هر کسی مرا در زندگی اش زیارت کند، پس از مردنش بازدیدش خواهم کرد.» (15)


13- اگر زائر حسین (ع) در راه زیارت او از دنیا برود، فرشتگان پیکر او را تشییع می کنند و از بهشت برای او حنوط و کفن می آورند و بر روی کفن او می پوشانند. و بر او نماز می گذارند و زیر پایش را با بویی خوش و معطر، فرش می سازند. و زمین را از دو سوی او کنار می زنند تا جای قبر او فراخ و خوش باشد و درهای رحمت آسمان به رویش گشوده می شود و آن گاه آسایش و روزی خوش، تا قیام قیامت بر او نازل می گردد.(16)

14- هنگامی که زائر آن حضرت در راه زیارت او زندانی گردد و یا کتک بخورد، از امام صادق(ع) روایت شده است که: به هر روز زندانی شدن یا کتک خوردن، در روز قیامت پاداش و شادمانی خواهد داشت و اگر پس از زندانی شدن کتک هم بخورد برای هر ضربه ای، حوریه ای خواهد داشت و برای هر دردی هزاران پاداش کار نیک و محو هزاران گناه و دریافت هزاران درجه و هم سخن پیامبر خواهد بود تا از حساب رستاخیز نجات یابد و فرشتگان عرش او را مورد مِهر قرار می دهند و بدو گفته می شود آنچه دوست داری بخواه.

15- و نیز از امام صادق(ع) آمده است که: اگر زائر حسین، در راه زیارت او کشته شود با نخستین قطره خون، همه گناهانش مورد بخشایش قرار می گیرد و سرشت ملکوتی او بسان سرشت پیامبران به گونه ای شستشو داده می شود که از سرشت حیوانی کافران و فاسقان پاک و پاکیزه و خالص می گردد، همین گونه قلب او شستشو داده می شود و هر ناخالصی از آن زدوده و لبریز از ایمان می گردد. و در حالی خدا را ملاقات می کند که از همه ناخالصی ها خالص است و شفاعت خاندان و هزاران نفر از برادران دینی اش بدو ارزانی شده است. فرشتگان به همراه جبرئیل و فرشته مرگ، نماز او را می خوانند و کفن و حنوط او از بهشت هدیه می گردد و آرامگاهش بر او گسترده و نورباران می گردد. دری از درهای بهشت به رویش گشوده می شود و فرشتگان از بهشت بر او هدیه می آورند و پس از هیجده روز، به ملکوت پر می کشد و تا آستانه رستاخیز با دوستان خدا همچنان در آنجا خواهد بود.(17)


پی نوشت ها:
1_(بحارالانوار، ج101: 64)
2_(بحارالانوار، ج101: 147)
3_(بحارالانوار، ج101: 68)
4_(بحارالانوار، ج101: 14- 15) 
5_(بحارالانوار، ج101: 36)
6_(بحارالانوار، ج101: 25)
7_(بحارالانوار، ج101: 14-15)
8_(بحارالانوار، ج101: 357)
9_(بحارالانوار، ج101: 64، 147)
10_(بحارالانوار، ج101: 87)
11_(بحارالانوار، ج44: 286)
12_(بحارالانوار، ج101: 64؛ ج45: 182)
13_(بحارالانوار، ج101: 24)
14_(بحارالانوار، ج101: 36)
15_(بحارالانوار، ج101: 16، 18)
16_(بحارالانوار، ج101: 78)
17_(بحارالانوار، ج101: 78؛ نشریه مکاتب و اندیشه: شماره 14)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۶:۲۵