موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خواندن آیه‌ای از قرآن» ثبت شده است

6 تدبر در قرآن / یک آیه از جزء ششم کاوش پرس جبهه سایبری انقلاب اسلامی تفسیر نور تدبر در قرآن آیه 54 سوره مبارکه آل مائده

« آیه ۵۴ سوره مبارکه آل مائده »

ای کسانی که ایمان آورده اید، هر که از شما از دینش بازگردد چه باک؛ زودا که خدا مردمی را بیاورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند. در برابر مؤمنان فروتنند و در برابر کافران سرکش؛ در راه خدا جهاد می کنند و از ملامت هیچ ملامتگری نمی هراسند. این فضل خداست که به هر کس که خواهد ارزانی دارد، و خداوند بخشاینده و داناست.
تفسیر آیه مذکور در تفسیر نور:
پیام های آیه:
۱- مؤمن باید به فکر عاقبت خود باشد، چه بسا مؤمنانى که مرتدّ شوند. «یا ایها الّذین آمنوا مَن یرتدّ»
۲- رهبر روشن ضمیر، باید احتمال ارتداد و برگشت پیروان خود را بدهد. «مَن یرتدّ منکم»
۳- کفر یا ارتداد گروهى از مؤمنان، ضربه به راه خدا نمى‏زند. «فسوف یأتى اللّه…»
۴- ارتداد، ثمره‏ى نداشتن معرفت و محبّت نسبت به دین و خداست. «یأتى اللّه بقوم یحبّهم و یحبّونه»
۵ – خداوند، نیازى به ایمان ما ندارد. «فسوف یأتى اللّه»
۶- در راه ایمان و شکستن سنّت‏ها و عادات جاهلى نباید از سرزنش‏ها و هوچى‏گرى‏ها و تبلیغات سوء دشمن ترسى داشت و تسلیم جوّ و محیط شد. «لا یخافون لومة لائم»
۷- رفتار مسلمان، نرمش با برادران دینى و سرسختى در برابر دشمن است و هیچ یک از خشونت و نرمش، مطلق نیست. «اذلّة على المؤمنین أعزّة على الکافرین»
۸ – فضل خدا تنها مال و مقام نیست، محبّت خدا و جهاد در راه او و قاطعیّت در دین هم از مظاهر لطف و فضل الهى است. «ذلک فضل اللَّه»
۹- دوستى متقابل میان بنده و خدا، از کمالات بشر است. «یحبّهم و یحبّونه»
۱۰- با نوید جایگزینى دیگران، جلو یأس و ترس را بگیرید. «من یرتدّ… فسوف یأتى… و لایخافون»
۱۱- مؤمن واقعى کسى است که هم عاشق و هم محبوب خدا باشد. «یحبّهم و یحبّونه»
۱۲- کسى که ایمان واقعى دارد، هرگز در برابر کافران احساس حقارت نمى‏کند. «اعزّة على الکافرین»
۱۳- دلى که از محبّت خدا خالى شد بیمار و وابسته به کفّار مى‏شود، ولى دلى که از مهر خدا پر است هرگز وابسته نمى‏شود. «فى قلوبهم مرض یسارعون فیهم… یحبّهم و یحبّونه… اعزّة على الکفارین»
۱۴- اسلام رو به گسترش است، تنها به ریزش‏ها نگاه نکنیم به رویش‏ها نیز نگاه کنیم. «من یرتدّ… یأتى اللَّه»
۱۵- پرچم اسلام را در آینده کسانى بدست خواهند گرفت که عاشق خدا و مجاهد و با صلابت باشند. «یأتى اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه… اعزّة على الکافرین یجاهدون فى سبیل اللّه»
۱۶- جنگ روانى، در مؤمنین واقعى اثرى ندارد. «لا یخافون لومة لائم»
۱۷- فضل خداوند، محدود نیست وبه هرکس به قدر لیاقتش عالمانه عطا مى‏کند. «واللَّه واسع علیم»
۱۸- اگر خداوند به شخصى لطفى کرد، آگاهانه است. «واسع علیم»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۲ ، ۱۱:۲۹

5 تدبر در قرآن / یک آیه از جزء پنجم یک آیه از جزء پنجم کاوش پرس جبهه سایبری انقلاب اسلامی تفسیر المیزان تدبر در قرآن

« آیه ۳۱ سوره مبارکه نساء »

ترجمه آیه

اگر از گناهان کبیره اى که از آنها نهى شده اید اجتناب کنید، ما از بدیهاى شما صرف نظر مى کنیم و به منزلگاهى گرامى داخلتان مى سازیم .

بخشی از تفسیر آیه مذکور در تفسیر المیزان:

گناهان دو نوعند: صغیره و کبیره، دوم اینکه گناهانى که طبق آیه شریفه خدا از آن مى گذرد به دلیل مقابله، گناهان صغیره است.

 بلى عصیان و تمرد هر چه باشد از انسان که مخلوقى ضعیف است، و مربوب خداى تعالى است نسبت به خدایى که سلطانش عظیم است، کبیره و بزرگ است، ولى این مقایسه بین انسان و پروردگار او است، نه بین یک معصیت با معصیت دیگر، پس منافات ندارد که تمامى گناهان به اعتبار اول کبیره باشند، و به اعتبار دوم بعضى کبیره و بعضى صغیره باشند.

 و بزرگى معصیت وقتى تحقق مى یابد که نهى از آن نسبت به همین که از معصیت دیگر شده مهم تر باشد، و جمله : (ما تنهون عنه…)، خالى از این اشاره و یا دلالت بر معنا نیست، و دلیل بر اهمیت نهى تشدید خطاب است، یا به اینکه در خطاب اصرار شده باشد، و یا به اینکه مرتکبش به عذاب آتش تهدید گشته باشد، و یا به نحوى دیگر از آن اهمیت گناه استفاده شود.

آیه شریفه مانع از شناختن کبایر نیست و نمى خواهد بفرماید: چون شما که کبایر را نمى شناسید بناچار باید از همه گناهان اجتناب کنید، تا دچار کبایر نشوید، زیرا چنین معنایى از آیه شریفه بعید است بلکه آنچه از آن استفاده مى شود همانطور که گفتیم این است مخاطبین به آیه، گناهان کبیره را مى شناختند، و از لحن دلیلى که از آن نهى کرده آن را تشخیص مى دادند، و مى فهمیدند گناهى که اینطور شدید از آن نهى شده، هلاکت آور است، و لااقل اگر آن معنا از آیه استفاده نشود، مقدار هست که مى خواهد (در ضمن نهى از ارتکاب کبایر) دعوت کند به شناسائى آن، تا مردم مکلف درباره پرهیز از آن اهتمام کامل بورزند، البته نسبت به غیر آن نیز سهل انگارى نکنند چون گفتیم سهل انگارى درباره گناهان هر قدر هم که آن گناه صغیره باشد خود یکى از گناهان کبیره هلاکت آور است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۲ ، ۱۱:۲۷

4 تدبر در قرآن / یک آیه از جزء چهارم کاوش پرس جبهه سایبری انقلاب اسلامی تفسیر المیزان تدبر در قرآن / یک آیه از جزء چهارم تدبر در قرآن آیه 193 سوره مبارکه آل عمران

« آیه ۱۹۳ سوره مبارکه آل عمران »

پروردگارا ما چون صداى منادیى را که خلق را به ایمان مى خواند شنیدیم اجابت کردیم و ایمان آوردیم پروردگارا از گناهان ما درگذر و زشتى کردار ما را بپوشان و هنگام جان سپردن ما را با نیکان محشور

بخشی از تفسیر این آیه در تفسیر المیزان
منظور از منادى در این آیه شریفه رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله ) است که بشر را به سوى ایمان ندا کرد، (ان امنوا بربّکم )، این جمله همان ندا را تفسیر مى کند، پس کلمه (ان )، ان تفسیرى است، (فامنا) و چون با این کلمه اظهار ایمان کردند و در باطن این کلمه همه معارف الهى نهفته است، چون رسولى که به وى ایمان آوردند از ناحیه خدا به ایشان خبرهائى داده و از پاره اى امور از قبیل گناهان و بدیها و مردن در حال کفر و گناه ترسانیده بود و به پاره اى امور از قبیل مغفرت و رحمت خدا و جزئیات زندگى آن بهشتى که وعده اش را به بندگان مؤمن خود داده تشویق کرده بود، به همین جهت بعد از آنکه گفتند: (فامنا) دنبالش درخواست کردند که خدایا ما را بیامرز، (فاغفرلنا ذنوبنا) و گناهان ما را از ما بریز (و کفر عنا سیئاتنا و ما را با ابرار و نیکان که وعده چنان بهشتى به ایشان داده اى بمیران ) و نیز درخواست کردند که خدایا آن وعده بهشت و رحمتى که داده اى و رسولانت به اذن خودت ضمانتش را کردند در حق ما منجز بفرما.
پس معناى جمله : (على رسلک ) این است که خدایا آن وعده اى که بر رسولانت حمل کردى (و بر رسولانت نیروى تحمل بار رسالت دادى )، و رسولان هم آن وعده را از طرف تو ضمانت کردند، در حق ما منجّز فرما، و معناى جمله : (و لا تخزنا…) این است که خدایا وعده ات را خلف مکن که اگر چنین کنى، بیچاره مى شویم، و لذا دنبالش فرمود: (انّک لا تخلف المیعاد ).
از آیات مورد بحث این معنا روشن گردید که صاحبان این مناجات اعتقاد به خدا و روز جزا و مساله نبوت انبیا را به طور اجمال از راه نظر کردن به آیات آسمانى و زمینى به دست آوردند و اما ایمان به جزئیات احکامى که پیامبر اسلام آورده از راه ایمان به رسالت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) به دست آوردند پس صاحبان این مناجات بر طریق فطرتند و هر حکمى را که فطرت کند به سمع و طاعت پذیرفتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۲ ، ۱۱:۲۵

3جز تدبر در قرآن / یک آیه از جزء سوم کاوش پرس جبهه سایبری انقلاب اسلامی تفسیر المیزان تدبر در قرآن آیه 275 سوره مبارکه بقره

« آیه ۲۷۵ سوره مبارکه بقره »

ترجمه آیه:
کسانى که ربا مى خورند رفتار و کردارشان مانند شخص جن زده و فریب خورده شیطان است و چون ربا خوران خوب و بد را تمیز نمى دهند، مى گویند خرید و فروش هم مثل ربا است ، با اینکه خدا خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده پس ، بطور کلى هر کس موعظه اى از ناحیه پروردگارش دریافت بکند، و در اثر آن موعظه ، از معصیت خدا دست بردارد، گناهى که قبلا کرده بود حکم گناه بعد از موعظه را ندارد، و امر آن به دست خدا است اما اگر باز هم آن عمل نهى شده را تکرار کند، چنین کسانى اهل آتش و در آن جاودانند.

بخشی از تفسیر آیه فوق در تفسیر المیزان:
کلمه خبط به معناى کج و معوج راه رفتن است ، وقتى مى گویند: (خبط البعیر) معنایش این است که : راه رفتن این شتر غیر طبیعى و نامنظم است ، انسان هم در زندگیش راهى مستقیم دارد که نباید از آن منحرف شود، چون او نیز در طریق زندگیش و بر حسب محیطى که در آن زندگى مى کند حرکات و سکناتى دارد، که داراى نظام مخصوصى است ، که آن نظام را بینش عقلائى انسان ها معین مى کند، و هر فردى افعال خود را (چه فردى چه اجتماعى ) با آن نظام تطبیق مى دهد.
انسان وقتى گرسنه شد تصمیم مى گیرد تا غذا بخورد، و چون تشنه شد، در صدد نوشیدن آب بر مى آید، براى استراحتش بسترى فراهم مى کند، و چون شهوتش طغیان کرد ازدواج مى نماید، و چون خسته شد استراحت مى کند، و چون گرمش شد، زیر سایه مى رود، و براى این منظور خانه مى سازد، و همچنین سایر حوائجى که دارد بر مى آورد، و در معاشرتش با دیگران در برابر پاره اى امور خوشحال ، و در برابر بعضى دیگر، گرفته خاطر مى شود، هر وقت مقصدى داشته باشد که نیازمند به مقدماتى است ، نخست مقدماتش را فراهم مى کند، و هر هدفى را دنبال مى کند که نیازمند به سببى است ، نخست سبب آن را فراهم مى کند.
و همه این افعالى که در زندگیش دارد، گفتیم : ناشى از اعتقاداتى است که همه به هم مربوط، و به نحوى متحد و سازگار است و با یکدیگر تناقض ندارند، و مجموع این افعال را همان زندگى بشر مى نامیم .

و همانا انسان به واسطه نیروئى که در او به ودیعت نهاده شده (یعنى نیروئى که با آن ، خیر و شر، نافع و مضر را تشخیص مى دهد) راه صحیح زندگى را یافته است و ما سابقا درباره این نیرو، سخن گفته ایم .
این وضع انسان معمولى است ، اما انسانى که ممسوس شیطان شده ، یعنى شیطان با او تماس گرفته و نیروى تمیز او را مختل ساخته ، نمى تواند خوب و بد، نافع و مضر وخیر و شر را از یکدیگر تمیز دهد و حکم هر یک از این موارد را در طرف مقابل آن جارى مى سازد، (مثلا به جاى اینکه خیر و نافع و خوب را بستاید، زشتى ها و شرور و مضرات را مى ستاید، و یا به جاى اینکه دیگران را به سوى کارهاى خیر و مفید دعوت کند به سوى شرور مى خواند و این به آن جهت نیست که معناى خوبى و خیر و نافع را فراموش کرده و نمى داند خوب و بد کدام است ، براى اینکه هر چه باشد انسان است ، و اراده و شعور دارد و محال است که از انسان ، افعال غیر انسانى سر بزند بلکه از این جهت است که زشتى را زیبائى و حسن را قبح و خیر و نافع را شر و مضر مى بیند، پس او در تطبیق احکام و تعیین موارد، دچار خبط و اشتباه شده است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۱:۲۴

جز 2 تدبر در قرآن/ یک آیه از جزء دوم کاوش پرس قرآن جبهه سایبری انقلاب اسلامی تفسیر المیزان تدبر در قرآن آیه 186 سوره مبارکه بقره

« آیه ۱۸۶ سوره مبارکه بقره »
ترجمه آیه:
و چون بندگان من از تو سراغ مرا مى گیرند بدانند که من نزدیکم و دعوت دعا کنندگان را اجابت مى کنم البته در صورتى که مرا بخوانند پس باید که آنان نیز دعوت مرا اجابت نموده و باید به من ایمان آورند تا شاید رشد یابند.
بخشی از تفسیر آیه در تفسیر المیزان :
…کلمه (دعا) و (دعوت) به معناى این است که دعا کننده نظر دعا شده را به سوى خود جلب کند، و کلمه (سوال ) به معناى جلب فائده و یا زیادتر کردن آن از ناحیه مسوول است ، تا بعد از توجیه نظر او حاجتش ‍ برآورده شود، پس سؤ ال به منزله نتیجه و هدف است براى دعا (مثل اینکه از دور یا نزدیک شخصى را که دارد مى رود صدا مى زنى ، و مى خوانى ، تا روى خود را برگرداند، آن وقت چیزى از او مى پرسى تا به این وسیله حاجتت برآورده شود) پس این معنا که براى سؤ ال شد جامع همه موارد سؤ ال هست ، علمى براى رفع جهل ، و سؤ ال به منظور حساب وسؤ ال به معناى زیادتر کردن خیر مسوول به طرف خود، و سوالهاى دیگر…. خداى سبحان میان هر چیزى و خود آن چیز حائل است ، ومیان آن و تمامى مقارنات آن از فرزند و همسر و دوست و مال و جاه و حق او حائل است ، پس خداى تعالى از هر چیزى که فرض شود به مخلوق خود نزدیک تر است ، پس او قریب على الاطلاق است ، همچنانکه خودش فرموده ( و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون ) و نیز فرموده (و نحن اقرب الیه من حبل الورید) و نیز فرموده (ان اللّه یحول بین المرء و قلبه ) و مراد از قلب همان جان آدمى و نفس مدرکه او است .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۲ ، ۱۱:۲۲

جز1 تدبر در قرآن / یک آیه از جزء اول تفسیر المیزان تدبر در قرآن آیه 62 سوره مبارکه بقره

« آیه ۶۲ سوره مبارکه بقره »

ترجمه آیه:
بدرستى کسانیکه مؤمنند و کسانیکه یهودى و نصرانى و صابئى هستند هر کدام بخدا و دنیاى دیگر معتقد باشند و کارهاى شایسته کنند پاداش آنها پیش پروردگارشان است نه بیمى دارند و نه غمگین شوند .

بخشی از تفسیر آیه شریفه در تفسیر المیزان:
ایمان ظاهرى و ایمان واقعى
در این آیه مسئله ایمان تکرار شده ، و منظور از ایمان دومى بطوریکه از سیاق استفاده میشود، حقیقت ایمان است ، و این تکرار مى فهماند: که مراد از (الذین آمنوا)، در ابتداى کسانى هستند که ایمان ظاهرى دارند، و باین نام و باین سمت شناخته شده اند،

بنابراین معناى آیه این میشود: (این نامها و نامگذاریها که دارید، از قبیل مؤمنین ، یهودیان ، مسیحیان ، صابئیان ، اینها نزد خدا هیچ ارزشى ندارد، نه شما را مستحق پاداشى مى کند، و نه از عذاب او ایمن میسازد).

همچنانکه یهود و نصارى بنا بحکایت قرآن مى گفته اند: (لن یدخل الجنة ، الا من کان هودا او نصارى )، (داخل بهشت نمیشود، مگر کسى که (بخیال ما یهودیان ) یهودى باشد، و یا کسیکه (بزعم ما مسیحیان نصارى باشد)، بلکه تنها ملاک کار، و سبب احترام ، و سعادت ، حقیقت ایمان بخدا و روز جزاء است ، و نیز عمل صالح است .

و بهمین جهت در آیه شریفه نفرمود: (من آمن منهم )، (هر کس از ایشان ایمان بیاورد)، یعنى ضمیرى بموصول (الذین ) برنگرداند، با اینکه در صله برگرداندن ضمیر بموصول لازم بود، تا آن فائده موهومى را که این طوائف براى نامگذاریهاى خود خیال مى کردند، تقریر نکرده باشد، چون اگر ضمیر برمى گرداند، نظم کلام ، این تقریر و امضاء را مى رسانید.

و این مطلب در آیات قرآن کریم مکرر آمده ، که سعادت و کرامت هر کسى دائر مدار و وابسته بعبودیت است ، نه بنام گذارى ، پس ‍ هیچ یک از این نامها سودى براى صاحبش ندارد، و هیچ وصفى از اوصاف کمال ، براى صاحبش باقى نمى ماند، و او را سود نمى بخشد، مگر با لزوم عبودیت .

و حتى این نامگذاریها، انبیاء را هم سود نمیدهد، تا چه رسد بپائین تر از آنان همچنانکه مى بینیم : خدایتعالى در عین اینکه انبیاء خود را با بهترین اوصاف مى ستاید مع ذلک درباره آنان مى فرماید: (و لو اشرکوا، لحبط عنهم ما کانوا یعملون )، (انبیاء هم اگر شرک بورزند، اعمالى که کرده اند بى اجر میشود).

و در خصوص اصحاب پیامبر اسلام ، و کسانیکه به وى ایمان آوردند، با آنکه در جاى دیگر از عظمت شاءن و علو قدرشان سخن گفته ، مى فرماید: (وعداللّه الذین آمنوا، و عملوا الصالحات منهم : مغفرة و اجرا عظیما)، (خدا به بعضى از کسانیکه ایمان آورده ، و عمل صالح کرده اند، وعده مغفرت و اجر عظیم داده است )، که کلمه (منهم )، وعده نامبرده را مختص به بعضى از ایشان کرده ، نه همه آنان .

و نیز درباره دیگران که آیات خدا بسویشان آمده ، فرموده : (و لو شئنا لرفعناه بها، ولکنه اخلد الى الارض ، و اتبع هویه )، (و اگر میخواستیم او را با آیات خود بلند مى کردیم ، ولى او بزمین گرائید، و از هواى خود پیروى کرد)، و از این قبیل آیات دیگریکه تصریح دارد: بر اینکه کرامت و سعادت مربوط بحقیقت است ، نه بظاهر.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۱۱:۱۹