۱۴ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۴۸
ولادت حضرت زینب ـ سلام الله علیها
در مورد ولادت حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ مورخان اقوال گوناگونی را ذکر کرده اند.
دو قول مشهور در مورد ولادت ایشان:
1. پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجری.[1] 2. و برخی نیز سال 6 هـ را سال ولادت ایشان می دانند.[2] البته اقوال دیگری نیز ذکر شده است.
مادر بزرگوارش حضرت «فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ» و پدرش امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می باشد. این بانوی بزرگوار در شهر «مدینه» تولد یافت. مدت زندگی ایشان با مادرش حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ حدود پنج یا شش سال بوده است. «زندگی حضرت زینب با مادر در سوم جمادی الثانی سال 11 هـ به پایان رسید».[3] شوهرِ «زینب» «عبدالله بن جعفر» پسر عموی بزرگوارش می باشد. «او یکی از شخصیتهای مشهور اسلام و از سخاوتمندان به نام و معروف می باشد».[4] حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ دارای القاب و کنیه های زیادی است. «یکی از القاب آن حضرت که در روایات آمده، «عقیله» یا «عقیله بنی هاشم» است که به معنای زن ارجمند و گرامی در فامیل خود، می باشد.»[5] از دیگر القاب آن حضرت می توان «صدیقه صغری» «عارفه» «عالمه» «فاضله» «کامله» و «عابده آل علی»[6] را نام برد. حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ تا زمانی که امیر المؤمنین در مدینه بود با شوهرش عبدالله بن جعفر در مدینه زندگی کردند و زمانی که امیر المؤمنین پایتخت حکومت اسلامی را به کوفه منتقل کردند به کوفه نقل مکان کردند. «حضرت زینب در کوفه به ارشاد و تعلیم زنان کوفه اشتغال داشت».[7] حضرت علی ـ علیه السلام ـ در سال 40 هجری در کوفه به شهادت رسید. بنابراین سن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ در این زمان تقریبا 35 سال بود. حدود 10 سال هم بعد از شهادت پدر بزرگوارش با برادرش امام حسن ـ علیه السلام ـ زیست نمود. «امام حسن ـ علیه السلام ـ» در سال 50 هجری به شهادت رسید.[8]
بعد از شهادت امام حسن ـ علیه السلام ـ 10 سال نیز با برادر دیگرش یعنی امام حسین ـ علیه السلام ـ زندگی کرد. حضور ده ساله زینب ـ سلام الله علیها ـ در صحنه زندگی برادرش حسین ـ علیه السلام ـ پر حادثه ترین و رنج آورترین دوران زندگی ایشان است. حضرت زینب در طول زندگی با مصائب زیادی روبرو شد. اما حضور ایشان در کربلا و دیدن آن صحنه های دلخراش و از دست دادن برادران و فرزندان و فرزندان برادر از همة مصیبات دردآورتر و ناگوارتر بود. چرا که در یک روز همة عزیزانش خصوصاً برادرش امام حسین ـ علیه السلام ـ را از دست داد. هنگام مصیبت جانگداز کربلا سن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ 55 ساله بود. این بانوی بزرگوار «در شب یک شنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری درگذشت.»[9] هر چند اقوال دیگری نیز در مورد ماه وفات ایشان وجود دارد. اما قول مشهور همان 14 ماه رجب سال 62 هجری است. سید هاشم رسولی محلاتی می نویسد: «مشهور آن است که وفات آن بانوی معظمه در شب یک شنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری اتفاق افتاد. یعنی حدود یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا».[10] اختلافی که در وفات آن حضرت وجود دارد در ماه وفات آن حضرت است و گرنه همة مورخان اتفاق دارند که سال وفات ایشان همان سال 62 هجری است. بنابراین این بانوی شریف تقریبا یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا رحلت فرمود.
فضائل آن حضرت به طور خلاصه
1. صبر آن حضرت: «شهید مطهری» در این رابطه می نویسد: «در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش زینب ـ سلام الله علیها ـ بود».[11] و در ناسخ التواریخ آمده است: «محققاً از آغاز خلقت تاکنون از هیچ زنی از زنهای انبیاء و اولیاء با این حلم و بردباری پدید نیامده است».[12]
2. عبادت آن حضرت: «زینب کبری در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد»[13] در کتاب ریاحین الشریعه آمده است: «شب زنده داری زینب در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم».[14]
3. سخن وری آن حضرت: خطبه های آتشین و زیبای زینب در کوفه و شام که یزید و یزیدیان را رسوا ساخت در حد اعلای فصاحت و بلاغت بود. شهید مطهری در این رابطه می نویسد:
«خطابه ای که حضرت زینب در مجلس یزید خوانده است از خطابه های بی نظیر دنیاست».[15]
4. علم آن حضرت: زمانی که حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ خطبه پرمحتوا و آتشین خود را در بازار کوفه ایراد نمود، امام سجاد ـ علیه السلام ـ در تأیید مقام علمی زینب ـ سلام الله علیها ـ فرمود: الحمدلله تو دانشمند و عالمه ای بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد می باشی».[16] این سخن امام سجاد ـ علیه السلام ـ نشان دهنده علم لدنی آن حضرت می باشد.
5. بزرگواری آن حضرت: در بزرگواری آن حضرت ـ سلام الله علیها ـ همین نکته بس که «زمانی که در عصر روز عاشورا دو پسرش را شهید کردند از خیمه پای بیرون نگذاشت»[17] در حالی که هنگام شهادت سایر شهدا از خیمه بیرون می آمد و امام حسین ـ علیه السلام ـ را دلداری می داد ولی اینجا برای این که برادرش حسین ـ علیه السلام ـ خجالت نکشد از خیمه بیرون نیامد.
6. عصمت ایشان: در کتاب «زینب بنت الامام امیر المؤمنین» مقام عصمت را برای این بزرگوار ذکر می کند و می نویسد: هر چند مقام عصمت برای ایشان «ضروری دین» نیست ولی به این مرحله رسیده اند...»[18] و خلاصه باید گفت: «شئونات باطنیه و مقامات معنویه حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ نایبه زهرا، امینه خدا.. . را هیچ کس نتواند به تحریر و تقریر در آورد».[19] «ابن اثیر» می نویسد: «زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیه ترین مردم به پدر خود علی ـ علیه السلام ـ و مادر خود فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بود.»[20]
ولادت حضرت و چرایی روز پرستار
پنجم جمادی الاولی روز ولادت با سعادت بانوی قهرمان کربلا، پرچمدار نهضت پس از شهادت امام حسین ـ علیهالسّلام ـ، حضرت زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ است. این روز را روز پرستار مینامند و علّت نامگذاری این روز به نام «روز پرستار» این است که حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ پرستاری امام زمانش حضرت زین العابدین ـ علیهالسّلام ـ و دیگربیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشت و ضمن این که رسالت مهم نگهداری و تبلیغ از نهضت حسینی را به خوبی انجام داد، از پرستاری بیمار کربلا نیز با تحمّل آن همه سختیها وناملایمات، آنی فروگذار نبود و تا آخرین رمق دین خود را به مکتب و رهبرش ادا کرد. درود بی پایان خداوند بر این بزرگ بانوی اسلام باد. حیف است زینب ـ سلام الله علیها ـ را پرستار بیمار بخوانند، زیرا پرستاری از بیمار یکی از کوچکترین مسؤولیّتهای ایشان بود،و هر چند پرستاری وظیفه سنگین و ارزشمندی است و پرستار متعهّد باید با صبر و حوصله، تحمّل هر نوع ناملایمات برای انجام خدمتش بنماید و چنین کاری از عهده هر کس بر نمیآید ولی با این حال مقام زینب ـ سلام الله علیها ـ، آنقدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت و انقلاب حسینی باید بنامیم، زیرا این پرستاری به مراتب مهمتر وسرنوشت سازتر از پرستاری بیمار بود. حضرت، نقش نگهداری از قیام خون بار حسینی را بر عهده داشت که قطعا اگر او این بار را بر دوش نمیگرفت، خون امام حسین ـ علیهالسّلام ـ پایمال میشدو بسیار دشوار بود که نهضت ابی عبدالله ـ علیهالسّلام ـ به مردم اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و پیشتازی زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ در رسوا نمودن هیئت حاکم، و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل میآمدند ونام رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را نه تنها از منارههای مساجد بلکه ازتاریخ، پاک و محو میکردند و این بود نیّت شوم آنان. و زینب ـ سلام الله علیها ـ با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان و همچنین فریب خوردگان زمانش، آن چنان از قیام امام حسین ـ علیهالسّلام ـ دفاع کرد که تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجودندارد و این نام جاودان و مقدّس برای همیشه با عظمت باید برده شود.
زینب ـ سلام الله علیها ـ در پس آن مصیبت بزرگی که «تصغر عندها المصائب» آن چنان بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر ایستاد و سخنرانی کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد و حرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توّابین و دیگرحرکتهای اسلامی آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار اینحرکت عظیم زینبی، هویدا است و به برکت زینب ـ سلام الله علیها ـ و قیام مبارکش، همچنان بیرقهای خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم ازظالم، در سراسر جهان افراشته میشود زیرا زینب ـ سلام الله علیها ـ بود که پیام خونین امام حسین ـ علیهالسّلام ـ را به تمام نسلها و عصرها رساند.
هرچند روز ولادت زینب ـ سلام الله علیها ـ روز عید و شادمانی است ولی چه کنیم که این نام مقدّس، پیوسته قرین رنج و اندوه بوده است. پس از گذشت شش سال از هجرت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ، زینب ـ سلام الله علیها ـ در مدینهٔ منوّره از آن شجره طیّبه به دنیا آمد.در آغاز ولادت، نسیم نوید بخش زندگی سعادتمندی در خانهٔ زهرا ـ سلام الله علیها ـ وزیدن گرفت چرا که هنوز رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ حیات داشت و خود نام نواده عزیزش را «زینب» نهاد. علی و زهرا هر دو از دیدن زینب ـ سلام الله علیها ـ، این گل خشبوی ولایت و رسالت خرسند بودند ولی گویا از همان آغاز، هالهای از غم و اندوه، گهواره زیبای زینب ـ سلام الله علیها ـ را در برگرفته بود و گویا حوادث تلخ وجانگداز عاشورا از همان روز در رخساره زیبای این کودک، نقش بسته بود. نوشتهاند که پس از تولّدش، رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و سلم خم شد و نواده عزیزش را با قلبی آکنده از غم و اندوه و دیدگانی پر از اشک بوسید و به خاطر حوادث جانکاهی که درانتظار نوادهاش بود، آهی از قلب مبارکش برآمد که دیدگان حاضران را پر از اشک نمود. و این هاله غم -که در آن نخستین روز ولادت بر رخسارهٔ نازنین زینب ـ سلام الله علیها ـ نقش بست، هم چنان با گذشت ایّام ادامه داشت و پیوسته گستردهتر میشد، چرا که پس از قریب پنج سال، رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از دنیارفت و با وفات پیامبر بارش سیل آسای مصیبت بر خاندان گرامیاش آغاز شد و زینب ـ سلام الله علیها ـ در تمام صحنههای غم انگیز حضور داشت و از نزدیک شاهد شهادت مظلومانه مادرش و اسارت پدرش و شهادت دلسوزانه برادرش حسن ـ علیهالسّلام ـ بود. حوادث و رویدادهای ناگوار بر برترین انسانهای روی زمین باریدن گرفت تا آن که حادثه فراموش نشدنی عاشورا رخداد و این هاله غم به اوج خود رسید.
برگهایی از پرستاری نهضت
امام حسین ـ علیهالسّلام ـ قبل از شهادت سفارشهای لازم را به زینب ـ سلام الله علیها ـ نمود و پرستاری نهضت را به او واگذار کرد و او را به صبر و بردباری امر نمود و به میدان با قلبی محکم و بی هراس ازآینده نهضت، حرکت کرد. زینب نیز پرچم پرافتخار حسین ـ علیهالسّلام ـ را بر دوش گرفت و نگذاشت این پرچم الهی بر زمین افتد و با اقتدار و شهامتی که تاریخ نظیرش را ندیده در برابر امیر خون آشام کوفه و شاه پلید شام لعنة الله علیهما ایستاد و با سخنرانیهای جاودانهاش زندگی را در کامشان تلخ ساخت. راستی چه رادمردی است این زن، که با آن همه مصیبتهای سخت که هر یک کوهی را به لرزه در میآورد و انسان را مضطرب و از خود بیخبر میسازد، در برابر سنگدلترین و تندخوترین و تبهکارترین انسان روی زمین، آن سان با کبر و مناعت برخورد میکند که همه را به شگفتی وا میدارد.
ابن زیاد که آن همه کبر و بی اعتنایی را از یک زن رنج کشیده و با تمام وجود ماتم زده میبیند، انگشت حیرت به دهان میگیرد و میخواهد او را کوچک شمارد، با تکبری انتقام جویانه رو به حضرت کرده میگوید: خدای را شکر میکنم شما را رسوا ساخت و مردانتان را کشت و سخنانتان را دروغ گردانید. زینب ـ سلام الله علیها ـ با عظمت ،نگاهی تحقیر آمیز به آن سرکش بینام و نسب میکند و فریاد بر میآورد که: «الحمد لله الذی اکرمنا بنبیه صلی الله علیه وآله و سلم و طهرنا من الرجس تطهیرا... انما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر و هو غیرنا و الحمد لله». سپاس خدای را که ما را با انتساب به پیامبرش گرامی داشت و ازآلودگی و ناپاکی دور ساخت. و همانا شخص تبهکاری چون تو رسوا میگردد و بدکار و پلید دروغ میگوید و خدا را شکر که آنان غیر از ما هستند. ابن زیاد که منتظر چنان جواب تندی نبود، از او میپرسد: کار خدایت را درباره خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ با همان سربلندی و مناعت میفرماید: «و الله مارایت الا جمیلا، اولئک قوم کتب علیهم القتل فبرزوا الیمضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتختصمون عنده...» به خدا قسم جز نیکی و زیبایی ندیدم. آنها قومی بودند که خداوند کشته شدن در راهش را بر آنان نوشته بود و لذا با شجاعت به قتلگاه خویش شتافتند ولی به زودی خداوند تو و آنان را در یک جا گرد آورد تا در پیشگاهش محاکمه شوید. من هر گاه این قسمت از سخن زینب ـ سلام الله علیها ـ را به یاد میآورم، در برابرآن همه عظمت و بزرگواری، آن قدر احساس شرمساری و حقارت میکنم که زینب ـ سلام الله علیها ـ پس از آن همه مصیبت، چون در راه خداست همه را جمیل و زیبا میبیند و ما در برابر کوچکترین اذیّت و آزاری بیتاب وزبون میشویم و چقدر فاصله است میان آسمان عظمت زینب و دنیای پست دنیاخواهان.
برگهای دیگر از شجاعت زینب
در مجلس یزید لعنة الله علیه، گفت و گوهای زیادی بین بانوی قهرمان کربلا و آن پلید رخ داده که همهاش دلالت بر عظمت و قهرمانی زینب ـ سلام الله علیها ـ دارد. نگاهی کوتاه به یک قسمت آن میکنیم تا یادآور شجاعت فزون از حد ایشان باشد. هنگامی که یزید با چوب خود، به دندانهای مبارک امام حسین ـ علیهالسّلام ـ اشاره میکرد و آن اشعار معروف کفر آمیزش را میسرود، زنان بنی هاشم تاب تحمّل این منظره را نداشتند و بی اختیار میگریستند ولی زینب ـ سلام الله علیها ـ، بی آنکه خم به ابرو بیاورد، با کبر و مناعتی علیوار، بر آن سرکش غدار فریاد زد: ای یزید! آیا گمان کردی که چون بر ما سخت گرفتی و اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ کردی و سرانجام ما را مانند اسیران به این طرف و آن طرف کشاندی از این است که ما نزد خدایمان خوار گشتهایم و یا تو رادر پیش خدا قدر و منزلتی هست؟ و یا پنداشتی که این بزرگی مقام تو است؟ لذا چون دنیا را به کام خویش یافتی و کارها را وفق مراد خود دیدی با تکبّر باد در دماغ افکندی و شادمان و مسرور، نگران آرزوهای خود شدی؟ بدان که اگر خدا به تو مهلت داده است از این جهت است که خود میفرماید:«آنان که کافر شدهاند گمان نکنند که اگر مهلتی به آنها دادیم به سود آنان است، بلکه به آنها مهلت میدهیم تا بیشتر به گناه روی آورند و سرانجام عذابی دردناک و خوارکننده در انتظارشان خواهد بود.» آیا باز آرزو میکنی که: ای کاش نیاکان ما که دربدر کشته شدند، این جریانات را میدیدند. بی آن که خود را گناهکار بدانی و یا گناه خویش را بزرگ شماری و اینک با چوبدستی خود بر دندانهای امام حسین ـ علیهالسّلام ـ میزنی؟ حق داری! زیرا با ریختن خونهای پاک و مطهّر این ستارگان روی زمین، عقده دل پلیدت گشوده میشود و نهال غمت ریشهکن میگردد. مطمئن باش تو نیز به زودی در پیشگاه خدای متعال بازگشت خواهی نمود و در آن جا استکه آرزو خواهی کرد ای کاش در دنیا لال و کور بودی. ای یزید! به خدا سوگند! جز پوست خود نشکافتی و جز گوشت خود قطع نکردی و بر خلاف میل خود، به زودی نزد رسول خدا بازخواهی گشت و اهل بیت و پارههای تنش را در حظیرة القدس در کنارش با عزّت و احترام خواهی یافت... و به زودی تو و آن کس که تو را بر کرسی نشاند و بر گردن مؤمنین مسلّط کرد، خواهید دانست کدام یک از ما بدکارتر و از حیث لشکریان ناتوان تریم، در آن روزی که داور خداست و خصم تو جد ما است و اعضا و جوارحت علیه تو گواهی خواهند داد. و اگر چه در این دنیا ما را به غنیمت گرفتی ولی به زودی غرامت خویش را از تو باز خواهیم ستاند. در تاریخ آمده است که پس از این سخنان شجاعانه زینب ـ سلام الله علیها ـ، چنان یزید و اطرافیانش زبون و حیرت زده گشتند که تا مدّتی بی حرکت ماندند و یک خاموشی مرگزا بر مجلس یزید حکمفرما شد، تو گوئی بر سرشان پرندگان نشسته بودند «کان علی رؤوسهم الطّیر».
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. خصائص زینبیه از سید نور الدین جزائری.
2. ناسخ التواریخ.
3. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
[1] . علی محمد علی دخیل، زینب بنت الامام امیرالمؤمنین، بیروت، موسسه اهل البیت ـ علیهم السّلام ـ ، 1399 هـ ، ص 10.
[2] . بنت الشافی، زینب بانوی قهرمان کربلا، مترجم حبیب چایچیان، تهران، نشر امیرکبیر، چاپ 16، 1373، ص 16.
[3] . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ دوم، 1403ه ق، 1983 م، ج43، ص215.
[4] . رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی حضرت زهرا و دختران آن حضرت، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول، ص 273.
[5] . همان، ص 270.
[6] . علی محمد علی دخیل، پیشین، ص 11.
[7] . رسولی محلاتی، سید هاشم، پیشین، ص 285، بعد از شهادت امام علی ـ علیه السلام ـ حضرت زینب - سلام الله علیها - مجددا به مدینه بازگشتند.
[8] . مفید، ارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدی، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، 1376 ش، ص 192.
[9] . بنت الشاطی، پیشین، ص172.
[10] . رسولی محلاتی، سید هاشم، پیشین، ص 285.
[11] . مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ بیست و یکم، سال 1375، ج 2، ص 225.
[12] . خان سپهر، عباسقلی، ناسخ التواریخ، جزء اول، کتابفروشی اسلامیه، ص 73.
[13] . مطهری، مرتضی، تفسیر سوره مزمل، تهران، انتشارات صدرا، 1364، ص 68.
[14] . محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج 3، ص 61.
[15] . مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، تهران، انتشارات صدرا، 1375، ص 59.
[16] . محلاتی، ذبیح الله، پیشین، ج3، ص 75.
[17] . همان، ص74.
[18] . علی محمد علی دخیل، پیشین، ص 21 به بعد. این نویسند ه با دلائلی چند مقام عصمت را برای حضرت زینب ثابت می کند.
[19] . خان سپهر، عباسقلی، پیشین، ص 73.
[20] . صادقی اردستانی، احمد، زینب قهرمان، تهران، نشر مطهر، چاپ اول، 1372، ص 392، به نقل از وسیلة الدارین فی انصار الحسین، ص432.
دو قول مشهور در مورد ولادت ایشان:
1. پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجری.[1] 2. و برخی نیز سال 6 هـ را سال ولادت ایشان می دانند.[2] البته اقوال دیگری نیز ذکر شده است.
مادر بزرگوارش حضرت «فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ» و پدرش امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می باشد. این بانوی بزرگوار در شهر «مدینه» تولد یافت. مدت زندگی ایشان با مادرش حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ حدود پنج یا شش سال بوده است. «زندگی حضرت زینب با مادر در سوم جمادی الثانی سال 11 هـ به پایان رسید».[3] شوهرِ «زینب» «عبدالله بن جعفر» پسر عموی بزرگوارش می باشد. «او یکی از شخصیتهای مشهور اسلام و از سخاوتمندان به نام و معروف می باشد».[4] حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ دارای القاب و کنیه های زیادی است. «یکی از القاب آن حضرت که در روایات آمده، «عقیله» یا «عقیله بنی هاشم» است که به معنای زن ارجمند و گرامی در فامیل خود، می باشد.»[5] از دیگر القاب آن حضرت می توان «صدیقه صغری» «عارفه» «عالمه» «فاضله» «کامله» و «عابده آل علی»[6] را نام برد. حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ تا زمانی که امیر المؤمنین در مدینه بود با شوهرش عبدالله بن جعفر در مدینه زندگی کردند و زمانی که امیر المؤمنین پایتخت حکومت اسلامی را به کوفه منتقل کردند به کوفه نقل مکان کردند. «حضرت زینب در کوفه به ارشاد و تعلیم زنان کوفه اشتغال داشت».[7] حضرت علی ـ علیه السلام ـ در سال 40 هجری در کوفه به شهادت رسید. بنابراین سن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ در این زمان تقریبا 35 سال بود. حدود 10 سال هم بعد از شهادت پدر بزرگوارش با برادرش امام حسن ـ علیه السلام ـ زیست نمود. «امام حسن ـ علیه السلام ـ» در سال 50 هجری به شهادت رسید.[8]
بعد از شهادت امام حسن ـ علیه السلام ـ 10 سال نیز با برادر دیگرش یعنی امام حسین ـ علیه السلام ـ زندگی کرد. حضور ده ساله زینب ـ سلام الله علیها ـ در صحنه زندگی برادرش حسین ـ علیه السلام ـ پر حادثه ترین و رنج آورترین دوران زندگی ایشان است. حضرت زینب در طول زندگی با مصائب زیادی روبرو شد. اما حضور ایشان در کربلا و دیدن آن صحنه های دلخراش و از دست دادن برادران و فرزندان و فرزندان برادر از همة مصیبات دردآورتر و ناگوارتر بود. چرا که در یک روز همة عزیزانش خصوصاً برادرش امام حسین ـ علیه السلام ـ را از دست داد. هنگام مصیبت جانگداز کربلا سن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ 55 ساله بود. این بانوی بزرگوار «در شب یک شنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری درگذشت.»[9] هر چند اقوال دیگری نیز در مورد ماه وفات ایشان وجود دارد. اما قول مشهور همان 14 ماه رجب سال 62 هجری است. سید هاشم رسولی محلاتی می نویسد: «مشهور آن است که وفات آن بانوی معظمه در شب یک شنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری اتفاق افتاد. یعنی حدود یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا».[10] اختلافی که در وفات آن حضرت وجود دارد در ماه وفات آن حضرت است و گرنه همة مورخان اتفاق دارند که سال وفات ایشان همان سال 62 هجری است. بنابراین این بانوی شریف تقریبا یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا رحلت فرمود.
فضائل آن حضرت به طور خلاصه
1. صبر آن حضرت: «شهید مطهری» در این رابطه می نویسد: «در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش زینب ـ سلام الله علیها ـ بود».[11] و در ناسخ التواریخ آمده است: «محققاً از آغاز خلقت تاکنون از هیچ زنی از زنهای انبیاء و اولیاء با این حلم و بردباری پدید نیامده است».[12]
2. عبادت آن حضرت: «زینب کبری در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد»[13] در کتاب ریاحین الشریعه آمده است: «شب زنده داری زینب در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم».[14]
3. سخن وری آن حضرت: خطبه های آتشین و زیبای زینب در کوفه و شام که یزید و یزیدیان را رسوا ساخت در حد اعلای فصاحت و بلاغت بود. شهید مطهری در این رابطه می نویسد:
«خطابه ای که حضرت زینب در مجلس یزید خوانده است از خطابه های بی نظیر دنیاست».[15]
4. علم آن حضرت: زمانی که حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ خطبه پرمحتوا و آتشین خود را در بازار کوفه ایراد نمود، امام سجاد ـ علیه السلام ـ در تأیید مقام علمی زینب ـ سلام الله علیها ـ فرمود: الحمدلله تو دانشمند و عالمه ای بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد می باشی».[16] این سخن امام سجاد ـ علیه السلام ـ نشان دهنده علم لدنی آن حضرت می باشد.
5. بزرگواری آن حضرت: در بزرگواری آن حضرت ـ سلام الله علیها ـ همین نکته بس که «زمانی که در عصر روز عاشورا دو پسرش را شهید کردند از خیمه پای بیرون نگذاشت»[17] در حالی که هنگام شهادت سایر شهدا از خیمه بیرون می آمد و امام حسین ـ علیه السلام ـ را دلداری می داد ولی اینجا برای این که برادرش حسین ـ علیه السلام ـ خجالت نکشد از خیمه بیرون نیامد.
6. عصمت ایشان: در کتاب «زینب بنت الامام امیر المؤمنین» مقام عصمت را برای این بزرگوار ذکر می کند و می نویسد: هر چند مقام عصمت برای ایشان «ضروری دین» نیست ولی به این مرحله رسیده اند...»[18] و خلاصه باید گفت: «شئونات باطنیه و مقامات معنویه حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ نایبه زهرا، امینه خدا.. . را هیچ کس نتواند به تحریر و تقریر در آورد».[19] «ابن اثیر» می نویسد: «زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیه ترین مردم به پدر خود علی ـ علیه السلام ـ و مادر خود فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بود.»[20]
ولادت حضرت و چرایی روز پرستار
پنجم جمادی الاولی روز ولادت با سعادت بانوی قهرمان کربلا، پرچمدار نهضت پس از شهادت امام حسین ـ علیهالسّلام ـ، حضرت زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ است. این روز را روز پرستار مینامند و علّت نامگذاری این روز به نام «روز پرستار» این است که حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ پرستاری امام زمانش حضرت زین العابدین ـ علیهالسّلام ـ و دیگربیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشت و ضمن این که رسالت مهم نگهداری و تبلیغ از نهضت حسینی را به خوبی انجام داد، از پرستاری بیمار کربلا نیز با تحمّل آن همه سختیها وناملایمات، آنی فروگذار نبود و تا آخرین رمق دین خود را به مکتب و رهبرش ادا کرد. درود بی پایان خداوند بر این بزرگ بانوی اسلام باد. حیف است زینب ـ سلام الله علیها ـ را پرستار بیمار بخوانند، زیرا پرستاری از بیمار یکی از کوچکترین مسؤولیّتهای ایشان بود،و هر چند پرستاری وظیفه سنگین و ارزشمندی است و پرستار متعهّد باید با صبر و حوصله، تحمّل هر نوع ناملایمات برای انجام خدمتش بنماید و چنین کاری از عهده هر کس بر نمیآید ولی با این حال مقام زینب ـ سلام الله علیها ـ، آنقدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت و انقلاب حسینی باید بنامیم، زیرا این پرستاری به مراتب مهمتر وسرنوشت سازتر از پرستاری بیمار بود. حضرت، نقش نگهداری از قیام خون بار حسینی را بر عهده داشت که قطعا اگر او این بار را بر دوش نمیگرفت، خون امام حسین ـ علیهالسّلام ـ پایمال میشدو بسیار دشوار بود که نهضت ابی عبدالله ـ علیهالسّلام ـ به مردم اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و پیشتازی زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ در رسوا نمودن هیئت حاکم، و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل میآمدند ونام رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را نه تنها از منارههای مساجد بلکه ازتاریخ، پاک و محو میکردند و این بود نیّت شوم آنان. و زینب ـ سلام الله علیها ـ با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان و همچنین فریب خوردگان زمانش، آن چنان از قیام امام حسین ـ علیهالسّلام ـ دفاع کرد که تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجودندارد و این نام جاودان و مقدّس برای همیشه با عظمت باید برده شود.
زینب ـ سلام الله علیها ـ در پس آن مصیبت بزرگی که «تصغر عندها المصائب» آن چنان بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر ایستاد و سخنرانی کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد و حرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توّابین و دیگرحرکتهای اسلامی آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار اینحرکت عظیم زینبی، هویدا است و به برکت زینب ـ سلام الله علیها ـ و قیام مبارکش، همچنان بیرقهای خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم ازظالم، در سراسر جهان افراشته میشود زیرا زینب ـ سلام الله علیها ـ بود که پیام خونین امام حسین ـ علیهالسّلام ـ را به تمام نسلها و عصرها رساند.
هرچند روز ولادت زینب ـ سلام الله علیها ـ روز عید و شادمانی است ولی چه کنیم که این نام مقدّس، پیوسته قرین رنج و اندوه بوده است. پس از گذشت شش سال از هجرت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ، زینب ـ سلام الله علیها ـ در مدینهٔ منوّره از آن شجره طیّبه به دنیا آمد.در آغاز ولادت، نسیم نوید بخش زندگی سعادتمندی در خانهٔ زهرا ـ سلام الله علیها ـ وزیدن گرفت چرا که هنوز رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ حیات داشت و خود نام نواده عزیزش را «زینب» نهاد. علی و زهرا هر دو از دیدن زینب ـ سلام الله علیها ـ، این گل خشبوی ولایت و رسالت خرسند بودند ولی گویا از همان آغاز، هالهای از غم و اندوه، گهواره زیبای زینب ـ سلام الله علیها ـ را در برگرفته بود و گویا حوادث تلخ وجانگداز عاشورا از همان روز در رخساره زیبای این کودک، نقش بسته بود. نوشتهاند که پس از تولّدش، رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و سلم خم شد و نواده عزیزش را با قلبی آکنده از غم و اندوه و دیدگانی پر از اشک بوسید و به خاطر حوادث جانکاهی که درانتظار نوادهاش بود، آهی از قلب مبارکش برآمد که دیدگان حاضران را پر از اشک نمود. و این هاله غم -که در آن نخستین روز ولادت بر رخسارهٔ نازنین زینب ـ سلام الله علیها ـ نقش بست، هم چنان با گذشت ایّام ادامه داشت و پیوسته گستردهتر میشد، چرا که پس از قریب پنج سال، رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از دنیارفت و با وفات پیامبر بارش سیل آسای مصیبت بر خاندان گرامیاش آغاز شد و زینب ـ سلام الله علیها ـ در تمام صحنههای غم انگیز حضور داشت و از نزدیک شاهد شهادت مظلومانه مادرش و اسارت پدرش و شهادت دلسوزانه برادرش حسن ـ علیهالسّلام ـ بود. حوادث و رویدادهای ناگوار بر برترین انسانهای روی زمین باریدن گرفت تا آن که حادثه فراموش نشدنی عاشورا رخداد و این هاله غم به اوج خود رسید.
برگهایی از پرستاری نهضت
امام حسین ـ علیهالسّلام ـ قبل از شهادت سفارشهای لازم را به زینب ـ سلام الله علیها ـ نمود و پرستاری نهضت را به او واگذار کرد و او را به صبر و بردباری امر نمود و به میدان با قلبی محکم و بی هراس ازآینده نهضت، حرکت کرد. زینب نیز پرچم پرافتخار حسین ـ علیهالسّلام ـ را بر دوش گرفت و نگذاشت این پرچم الهی بر زمین افتد و با اقتدار و شهامتی که تاریخ نظیرش را ندیده در برابر امیر خون آشام کوفه و شاه پلید شام لعنة الله علیهما ایستاد و با سخنرانیهای جاودانهاش زندگی را در کامشان تلخ ساخت. راستی چه رادمردی است این زن، که با آن همه مصیبتهای سخت که هر یک کوهی را به لرزه در میآورد و انسان را مضطرب و از خود بیخبر میسازد، در برابر سنگدلترین و تندخوترین و تبهکارترین انسان روی زمین، آن سان با کبر و مناعت برخورد میکند که همه را به شگفتی وا میدارد.
ابن زیاد که آن همه کبر و بی اعتنایی را از یک زن رنج کشیده و با تمام وجود ماتم زده میبیند، انگشت حیرت به دهان میگیرد و میخواهد او را کوچک شمارد، با تکبری انتقام جویانه رو به حضرت کرده میگوید: خدای را شکر میکنم شما را رسوا ساخت و مردانتان را کشت و سخنانتان را دروغ گردانید. زینب ـ سلام الله علیها ـ با عظمت ،نگاهی تحقیر آمیز به آن سرکش بینام و نسب میکند و فریاد بر میآورد که: «الحمد لله الذی اکرمنا بنبیه صلی الله علیه وآله و سلم و طهرنا من الرجس تطهیرا... انما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر و هو غیرنا و الحمد لله». سپاس خدای را که ما را با انتساب به پیامبرش گرامی داشت و ازآلودگی و ناپاکی دور ساخت. و همانا شخص تبهکاری چون تو رسوا میگردد و بدکار و پلید دروغ میگوید و خدا را شکر که آنان غیر از ما هستند. ابن زیاد که منتظر چنان جواب تندی نبود، از او میپرسد: کار خدایت را درباره خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ با همان سربلندی و مناعت میفرماید: «و الله مارایت الا جمیلا، اولئک قوم کتب علیهم القتل فبرزوا الیمضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتختصمون عنده...» به خدا قسم جز نیکی و زیبایی ندیدم. آنها قومی بودند که خداوند کشته شدن در راهش را بر آنان نوشته بود و لذا با شجاعت به قتلگاه خویش شتافتند ولی به زودی خداوند تو و آنان را در یک جا گرد آورد تا در پیشگاهش محاکمه شوید. من هر گاه این قسمت از سخن زینب ـ سلام الله علیها ـ را به یاد میآورم، در برابرآن همه عظمت و بزرگواری، آن قدر احساس شرمساری و حقارت میکنم که زینب ـ سلام الله علیها ـ پس از آن همه مصیبت، چون در راه خداست همه را جمیل و زیبا میبیند و ما در برابر کوچکترین اذیّت و آزاری بیتاب وزبون میشویم و چقدر فاصله است میان آسمان عظمت زینب و دنیای پست دنیاخواهان.
برگهای دیگر از شجاعت زینب
در مجلس یزید لعنة الله علیه، گفت و گوهای زیادی بین بانوی قهرمان کربلا و آن پلید رخ داده که همهاش دلالت بر عظمت و قهرمانی زینب ـ سلام الله علیها ـ دارد. نگاهی کوتاه به یک قسمت آن میکنیم تا یادآور شجاعت فزون از حد ایشان باشد. هنگامی که یزید با چوب خود، به دندانهای مبارک امام حسین ـ علیهالسّلام ـ اشاره میکرد و آن اشعار معروف کفر آمیزش را میسرود، زنان بنی هاشم تاب تحمّل این منظره را نداشتند و بی اختیار میگریستند ولی زینب ـ سلام الله علیها ـ، بی آنکه خم به ابرو بیاورد، با کبر و مناعتی علیوار، بر آن سرکش غدار فریاد زد: ای یزید! آیا گمان کردی که چون بر ما سخت گرفتی و اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ کردی و سرانجام ما را مانند اسیران به این طرف و آن طرف کشاندی از این است که ما نزد خدایمان خوار گشتهایم و یا تو رادر پیش خدا قدر و منزلتی هست؟ و یا پنداشتی که این بزرگی مقام تو است؟ لذا چون دنیا را به کام خویش یافتی و کارها را وفق مراد خود دیدی با تکبّر باد در دماغ افکندی و شادمان و مسرور، نگران آرزوهای خود شدی؟ بدان که اگر خدا به تو مهلت داده است از این جهت است که خود میفرماید:«آنان که کافر شدهاند گمان نکنند که اگر مهلتی به آنها دادیم به سود آنان است، بلکه به آنها مهلت میدهیم تا بیشتر به گناه روی آورند و سرانجام عذابی دردناک و خوارکننده در انتظارشان خواهد بود.» آیا باز آرزو میکنی که: ای کاش نیاکان ما که دربدر کشته شدند، این جریانات را میدیدند. بی آن که خود را گناهکار بدانی و یا گناه خویش را بزرگ شماری و اینک با چوبدستی خود بر دندانهای امام حسین ـ علیهالسّلام ـ میزنی؟ حق داری! زیرا با ریختن خونهای پاک و مطهّر این ستارگان روی زمین، عقده دل پلیدت گشوده میشود و نهال غمت ریشهکن میگردد. مطمئن باش تو نیز به زودی در پیشگاه خدای متعال بازگشت خواهی نمود و در آن جا استکه آرزو خواهی کرد ای کاش در دنیا لال و کور بودی. ای یزید! به خدا سوگند! جز پوست خود نشکافتی و جز گوشت خود قطع نکردی و بر خلاف میل خود، به زودی نزد رسول خدا بازخواهی گشت و اهل بیت و پارههای تنش را در حظیرة القدس در کنارش با عزّت و احترام خواهی یافت... و به زودی تو و آن کس که تو را بر کرسی نشاند و بر گردن مؤمنین مسلّط کرد، خواهید دانست کدام یک از ما بدکارتر و از حیث لشکریان ناتوان تریم، در آن روزی که داور خداست و خصم تو جد ما است و اعضا و جوارحت علیه تو گواهی خواهند داد. و اگر چه در این دنیا ما را به غنیمت گرفتی ولی به زودی غرامت خویش را از تو باز خواهیم ستاند. در تاریخ آمده است که پس از این سخنان شجاعانه زینب ـ سلام الله علیها ـ، چنان یزید و اطرافیانش زبون و حیرت زده گشتند که تا مدّتی بی حرکت ماندند و یک خاموشی مرگزا بر مجلس یزید حکمفرما شد، تو گوئی بر سرشان پرندگان نشسته بودند «کان علی رؤوسهم الطّیر».
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. خصائص زینبیه از سید نور الدین جزائری.
2. ناسخ التواریخ.
3. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
[1] . علی محمد علی دخیل، زینب بنت الامام امیرالمؤمنین، بیروت، موسسه اهل البیت ـ علیهم السّلام ـ ، 1399 هـ ، ص 10.
[2] . بنت الشافی، زینب بانوی قهرمان کربلا، مترجم حبیب چایچیان، تهران، نشر امیرکبیر، چاپ 16، 1373، ص 16.
[3] . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ دوم، 1403ه ق، 1983 م، ج43، ص215.
[4] . رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی حضرت زهرا و دختران آن حضرت، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول، ص 273.
[5] . همان، ص 270.
[6] . علی محمد علی دخیل، پیشین، ص 11.
[7] . رسولی محلاتی، سید هاشم، پیشین، ص 285، بعد از شهادت امام علی ـ علیه السلام ـ حضرت زینب - سلام الله علیها - مجددا به مدینه بازگشتند.
[8] . مفید، ارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدی، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، 1376 ش، ص 192.
[9] . بنت الشاطی، پیشین، ص172.
[10] . رسولی محلاتی، سید هاشم، پیشین، ص 285.
[11] . مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ بیست و یکم، سال 1375، ج 2، ص 225.
[12] . خان سپهر، عباسقلی، ناسخ التواریخ، جزء اول، کتابفروشی اسلامیه، ص 73.
[13] . مطهری، مرتضی، تفسیر سوره مزمل، تهران، انتشارات صدرا، 1364، ص 68.
[14] . محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج 3، ص 61.
[15] . مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، تهران، انتشارات صدرا، 1375، ص 59.
[16] . محلاتی، ذبیح الله، پیشین، ج3، ص 75.
[17] . همان، ص74.
[18] . علی محمد علی دخیل، پیشین، ص 21 به بعد. این نویسند ه با دلائلی چند مقام عصمت را برای حضرت زینب ثابت می کند.
[19] . خان سپهر، عباسقلی، پیشین، ص 73.
[20] . صادقی اردستانی، احمد، زینب قهرمان، تهران، نشر مطهر، چاپ اول، 1372، ص 392، به نقل از وسیلة الدارین فی انصار الحسین، ص432.