موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی علیه السلام» ثبت شده است

در مورد ولادت حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ مورخان اقوال گوناگونی را ذکر کرده اند.

دو قول مشهور در مورد ولادت ایشان:
 1. پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجری.[1] 2. و برخی نیز سال 6 هـ را سال ولادت ایشان می دانند.[2] البته اقوال دیگری نیز ذکر شده است.
 مادر بزرگوارش حضرت «فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ» و پدرش امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می باشد. این بانوی بزرگوار در شهر «مدینه» تولد یافت. مدت زندگی ایشان با مادرش حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ حدود پنج یا شش سال بوده است. «زندگی حضرت زینب با مادر در سوم جمادی الثانی سال 11 هـ به پایان رسید».[3] شوهرِ «زینب» «عبدالله بن جعفر» پسر عموی بزرگوارش می باشد. «او یکی از شخصیتهای مشهور اسلام و از سخاوتمندان به نام و معروف می باشد».[4] حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ دارای القاب و کنیه های زیادی است. «یکی از القاب آن حضرت که در روایات آمده، «عقیله» یا «عقیله بنی هاشم» است که به معنای زن ارجمند و گرامی در فامیل خود، می باشد.»[5] از دیگر القاب آن حضرت می توان «صدیقه صغری» «عارفه» «عالمه» «فاضله» «کامله» و «عابده آل علی»[6] را نام برد. حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ تا زمانی که امیر المؤمنین در مدینه بود با شوهرش عبدالله بن جعفر در مدینه زندگی کردند و زمانی که امیر المؤمنین پایتخت حکومت اسلامی را به کوفه منتقل کردند به کوفه نقل مکان کردند. «حضرت زینب در کوفه به ارشاد و تعلیم زنان کوفه اشتغال داشت».[7] حضرت علی ـ علیه السلام ـ در سال 40 هجری در کوفه به شهادت رسید. بنابراین سن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ در این زمان تقریبا 35 سال بود. حدود 10 سال هم بعد از شهادت پدر بزرگوارش با برادرش امام حسن ـ علیه السلام ـ زیست نمود. «امام حسن ـ علیه السلام ـ» در سال 50 هجری به شهادت رسید.[8]
بعد از شهادت امام حسن ـ علیه السلام ـ 10 سال نیز با برادر دیگرش یعنی امام حسین ـ علیه السلام ـ زندگی کرد. حضور ده ساله زینب ـ سلام الله علیها ـ در صحنه زندگی برادرش حسین ـ علیه السلام ـ پر حادثه ترین و رنج آورترین دوران زندگی ایشان است. حضرت زینب در طول زندگی با مصائب زیادی روبرو شد. اما حضور ایشان در کربلا و دیدن آن صحنه های دلخراش و از دست دادن برادران و فرزندان و فرزندان برادر از همة مصیبات دردآورتر و ناگوارتر بود. چرا که در یک روز همة عزیزانش خصوصاً برادرش امام حسین ـ علیه السلام ـ را از دست داد. هنگام مصیبت جانگداز کربلا سن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ 55 ساله بود. این بانوی بزرگوار «در شب یک شنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری درگذشت.»[9] هر چند اقوال دیگری نیز در مورد ماه وفات ایشان وجود دارد. اما قول مشهور همان 14 ماه رجب سال 62 هجری است. سید هاشم رسولی محلاتی می نویسد: «مشهور آن است که وفات آن بانوی معظمه در شب یک شنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری اتفاق افتاد. یعنی حدود یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا».[10] اختلافی که در وفات آن حضرت وجود دارد در ماه وفات آن حضرت است و گرنه همة مورخان اتفاق دارند که سال وفات ایشان همان سال 62 هجری است. بنابراین این بانوی شریف تقریبا یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا رحلت فرمود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۴۸

ماه مبارک رمضان اگر چه که طبق فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه واله «شهر الله » (1) است و ماه خداست و از طرفی بهار قرآن است (2)، ماهی است که نزول قرآن در آن رخ داده (3)، شب قدر در آن مخفی گشته و ماه روزه است و با شنیدن اسم رمضان به یاد خدا و قرآن و روزه و لیالی قدر می افتیم.


اما باید توجه داشت که لیلة القدر ارتباط ملائکة الله با امام است و نگارنده در مقاله ای که به همین مناسبت در سال گذشته نوشته ام عرض کرده بودم که از آیات و روایات بدست می آید که اهمیت ماه رمضان به خاطر نزول قرآن و اهمیت قرآن به خاطر نزول در شب قدر و اهمیت شب قدر به خاطر آن ولی ای است که ملائکة الله به همراه روح اعظم به خدمتش شرفیاب می شوند علاوه بر این که در فرهنگ شیعه ماه رمضان با نام امام متقین امیرالمۆمنین علیه السلام گره خورده و نه تنها ماه آشنایی با خدا و قرآن و روزه و عبادت است بلکه می توان گفت ماه امامت نیز می باشد.


ماه رمضان ماهی است که اهمیت مسأله امامت را به آن شکلی که شیعه به آن می نگرد به امت اسلامی نشان می دهد و بیان می دارد که اگر جامعه ای به وصیت پیامبر خود در رابطه با جانشینی وی اهمیت نداد به چه سرنوشتی دچار خواهد شد و چه گروه هایی در جامعه اسلامی جولان خواهند داد، ناکثین و قاسطین و مارقین.


 آن چنان جامعه اسلامی بعد از پیامبر صلی الله علیه واله در اثر دوری از اهل بیت علیهم السلام عقب گرد نمود و دچار انحطاط شد که در درون این جامعه گروه هایی پرورش یافتند که دنبال سلطنت و میراث خواری از بیت المال بودند (قاسطین و ناکثین ، معاویه و طلحه و زبیر) یا این که در عین تمسک به بعض از ظواهر اسلام آن چنان از حماقت برخوردار شدند که شکم زن باردار مسلمان را می شکافتند و جنین او را هم به قتل می‌رساندند اما در عین حال اگر خرمایی بر زمین افتاده بود و آن را می خوردند برای کسب حلالیت به دنبال صاحبش می‌گشتند. امروز نیز سرنوشت جامعه اسلامی را مشاهده می کنیم. وهابیت مسلط بر عربستان و حرمین شریفین اگر کسی مصحف را بر زمین بگذارد او را توبیخ می نماید اما قتل عام کودکان و زنان مسلمان و حتی مثله نمودن جنازه ها و به دهان کشیدن قلب آنان را که کار همسر ابوسفیان است به راحتیِ خوردن آب، مرتکب می شود و آن را مباح می شمرد. آیا واقعا مسیحیت و یهودیت تحریف شده یا بودیسم یا هر مکتب دیگری از چنین امر هولناکی که اسم اسلام را هم به یدک می کشد، بهتر نیست !!


یکی از ویژگی های بارز شهید این ماه که از شئون امامت اوست مبارزه با فتنه هایی است که امت اسلام به آن دچار بود تا جایی که طبق نهج البلاغة فرمود: «أنا فقأت عین الفتنة » من چشم فتنه را کور کردم، جهان اسلام باید بداند که از هیچ فتنه ای در أمان نخواهد ماند مگر این که به مکتب بزرگترین مبارزه کننده با فتنه رجوع نماید


آری نتیجه اسلام بدون امامت و کنار زدن امثال علی و حسن و حسین علیهم السلام و فرزندانشان چیزی جز تسلط حَجاج و واقعه حره و امثال آن در گذشته و وضعیت رقت بار کنونی امت اسلامی در امروزه نخواهد بود !


امروز علمای وهابی باید با افتخار فراوان شعر سلف خود یزید بن معاویه علیهمااللعنة را با فریاد بلند بخوانند که:


                                لعبت هاشم بالملک فلا                                خبر جاء و لا وحی نزل


                              لیت أشیاخی ببدر شهدوا                          جزع الخزرج من وقع الأسل(4)



در این ماه مبارک رمضان که در آن به سر می بریم امت اسلامی در آتش مهار نشدنی اختلافات فرقه ای و قومیت گرایی و سیاسیت بازی به شدت در حال سوختن است اما دریغ از کمی توجه به منشأ آتش و افسوس از غفلت از آن !!


اما متأسفانه باید گفت که این درد غفلت و مرض اختلاف جز با شعله ورتر شدن و گداخته شدن آن آتش درمان نخواهد شد چرا که « آخر الدواء الکی » (5) !


بسوزند چوب درختان بی بر                         جزا خود همین است مر بی بری را


بسیار اشتباه است که کسی فکر کند امروز فقط گروه خاصی از مسلمانان تحت فشار دیگر گروه ها هستند. آیا دود آتشی که امروز در مصر و سوریه و عراق و بحرین و پاکستان و افغانستان و میانمار بلند است به چشم همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی نمی رود


هنوز زمان نیاز است تا این امت در یابد که آن حبل الله و عروة الوثقی ای که قرآن دستور به تمسک به آن را داده و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز وعده عدم گمراهی را در صورت تمسک به آن داده است ، همان عترت و اهل بیت علیهم السلام هستند که در رأس آن امیرالمۆمنین علی علیه السلام شهید رمضان می باشد !


بسیار اشتباه است که کسی فکر کند امروز فقط گروه خاصی از مسلمانان تحت فشار دیگر گروه ها هستند. آیا دود آتشی که امروز در مصر و سوریه و عراق و بحرین و پاکستان و افغانستان و میانمار بلند است به چشم همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی نمی رود:


« واتقوا فتنة لا تصیبنّ الذین ظلموا منکم خاصة » (6)


بپرهیزید از فتنه ای که فقط به ظالمان از شما نمی رسد ( بلکه دامن خوبان را هم می گیرد )


یکی از ویژگی های بارز شهید این ماه که از شئون امامت اوست مبارزه با فتنه هایی است که امت اسلام به آن دچار بود تا جایی که طبق نهج البلاغة فرمود: «أنا فقأت عین الفتنة » (7) من چشم فتنه را کور کردم ، جهان اسلام باید بداند که از هیچ فتنه ای در أمان نخواهد ماند مگر این که به مکتب بزرگترین مبارزه کننده با فتنه رجوع نماید .


 



پی نوشت ها:

1-صحیفه سجادیه ص228 .

2- ثواب الأعمال ص103 .

3- سوره بقره /185 .

4- اشعار معروف یزید در هنگام ضربه زدن به سر مقدس امام حسین علیه السلام ،احتجاج ج2ص34 .

5- ضرب المثل : آخرین دارو داغ و آتش است .

6- سوره انفال / 25 .

7- نهج البلاغة محمد عبده ج1ص182 .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۶


یکی از حادثه‎هایی که در آیات متعدد قرآن به فرازهایی از آن حادثه اشاره شده،[1] ماجرای جنگ بدر است که نخستین جنگ بزرگ مسلمانان با کفار قریش بود که شخص پیامبر در آن شرکت نمود و فرماندهی جنگ را در دست داشت. مسلمانان در این جنگ ضربه سختی بر دشمن وارد کردند. در آیات 45 و 46 سوره انفال شش دستور نظامی ذکر شده که در جنگ بدر موجب پیروزی مسلمانان گردید، که اگر مسلمانان در سایر جنگها رعایت کنند، پیروزی از آنِ آنها است، که در ذیل ذکر خواهد شد.

این پیروزی، بسیار عجیب بود، چرا که تعداد مسلمانان کمتر از یک سوم تعداد دشمن بود، تجهیزات آنها، قابل مقایسه با تجهیزات جنگی دشمن نبود، لطف سرشار الهی نصیب مسلمانان شد، چنان که در آیه 26 انفال می‎خوانیم:


«وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیدَکُمْ بِنَصْرِهِ...؛ به خاطر بیاورید هنگامی که شما گروهی کوچک و اندک و ضعیف، در روی زمین بودید، آن چنان که می‎ترسیدید مردم شما را بربایند، ولی خدا شما را پناه داد و یاری کرد...»


جنگ بدر در سال دوم هجرت رخ داد، و موجب شکست مفتضحانه دشمن گردید. در این جا نظر شما را به خلاصه‎ای از این نبرد قهرمانانه جلب می‎کنیم:


«بدر» منطقه وسیعی است که دارای چاههای آب بوده و همواره کاروانها در آن جا توقف می‎کردند و از آبهای آن بهره‎مند می‎شدند.


بدر در جنوب غربی مدینه بین مدینه و مکه قرار گرفته و از این رو آن را بدر می‎گویند که نام صاحب آبهای آن «بدر» بوده است.


علت این جنگ این بود که: در ماه جمادی الاول سال دوم هجرت به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خبر رسید که «کرز بن جابر» با گروهی از قریش تا سه منزلی شهر مدینه آمده و شتران پیامبر را با چهار پایان افراد دیگر به غارت برده و به محصولات مدینه آسیب زده‎اند. رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بی‎درنگ پرچم جنگ را به علی ـ علیه السلام ـ سپرد، آن حضرت با جمعی از مهاجران به تعقیب آنها رفتند تا به چاه بدر رسیدند و سه روز هم در آن جا توقف کردند، هر چه جستجو کردند، کسی را نیافتند سپس به مدینه برگشتند (این غزوه را غزوه بدر اولی یا بدر صغری گویند).


از طرفی کفار، اموال مهاجران را در مکه، مصادره کرده بودند، و به طور کلی می‎خواستند، مسلمانان را در مدینه در فشار محاصره اقتصادی قرار دهند، و روشن است که اگر این فشار ادامه می‎یافت، دست کم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته می‎شد.


پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای شکستن این محاصره، تدابیری اندیشید، بزرگترین تدبیرش این بود که عبور کاروانهای تجارتی مشرکان مکه را قدغن کند.


چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهی حضرت حمزه که قهرمان رزم آوری بود، برای کنترل مسیر کاروانها فرستاد. پیامبر بیست شتر در دسترس آنها قرار داد. این چهل نفر تحت فرماندهی حمزه، به منطقه‎ای بین مدینه و دریای سرخ که راه عبور کاروانهای مکه بودند رفتند و از آن جا نگهبانی نمودند، منطقه‎ای که 130 کیلومتر عرض داشت و کاروانهای مکه چاره‎‎ای نداشتند جز این که از آن عبور کنند. چند روز گذشت دیدند کاروانی نمایان شد، وقتی کاروان نزدیک آمد معلوم شد که کاروان قریش است که سیصد نفر همراه کاروان می‎باشد، حمزه اعلام جنگ کرد، ولی کفار که از دلاوری‎ها و شجاعت حمزه اطلاع داشتند، پیشنهاد صلح کردند، حمزه نیز مصلحت امر را بر صلح دانسته، و جنگ واقع نشد. (این ماجرا را سریه حمزه گویند.)


چند هفته از این ماجرا گذشت. از گزارش گزارشگران اسلام که با دقت و هوشیاری مراقب عملیات دشمن بودند، معلوم بود که دشمن دست بردار نیست، و در فکر تدارک جنگ و ادامه محاصره اقتصادی و... است و پی فرصت می‎گردد.


در این شرایط به پیامبر چنین گزارش رسید: «کاروان بزرگی همراه دو هزار شتر (و به نقلی هزار شتر) که پنجاه هزار دینار کالا حمل می‎کند به سرزمین مدینه نزدیک شده و به طرف مکه می‎رود و رئیس این کاروان، ابوسفیان است، و چهل نفر از آن نگهبانی می‎کنند، و اکثر مردم مکه در آن کالاهای تجارتی شرکت دارند.»


پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به اصحاب رو کرد و فرمود: «این کاروان قریش است به سوی آن بروید، شاید خدا به این وسیله در کار شما گشایشی بدهد.»


طولی نکشید 313 نفر از مسلمانان در رمضان سال دوم هجرت همراه پیامبر از مدینه به سوی بدر حرکت کردند که 77 نفرشان از مهاجران بودند و بقیه از انصار، و جمعاً هفتاد شتر و سه اسب بیشتر نداشتند.


ابوسفیان توسط جاسوسهایش از تصمیم پیامبر و مسلمانان آگاه شد. دو کار به نظرش رسید یکی این که فردی را از بیراهه به طور سریع به مکه بفرستد و مردم مکه را از، در خطر قرار گرفتن کاروان خبر دهد، دوم کاروان را از بیراهه به طرف مکه ببرد.


«ضمضم» پیام رسان ابوسفیان به مکه شتافت و مشرکان مکه را از ماجرا مطلع کرد، طولی نکشید که حدود هزار نفر با ساز و برگ کامل نظامی برای نجات کاروان از مکه خارج شدند.


ابوسفیان که می‎دانست تا رسیدن قوا از مکه، قطعاً‌ مورد هجوم مسلمانان قرار خواهد گرفت، مسیر راه را عوض نمود و از بیراهه فرار کرد و کاروان را به مکه رساند.
خبر فرار کاروان به سپاه مکه رسید. سران سپاه در مورد جنگ نظریات مختلف داشتند، نظر عده‎ای این بود که چون کاروان نجات یافته برگردیم، ولی عده‎ای اصرار داشتند که به حرکت ادامه بدهند.


ابوجهل طرفدار جنگ بود و افراد را تحریک می‎کرد. سرانجام تصمیم به جنگ گرفتند. پیامبر با 313 نفر از مسلمانان در بدر بودند که خبر فرار ابوسفیان با کاروانش به حضرت رسید، از طرفی گزارشگران گزارش دادند که لشکر دشمن تا پشت تپه بدر آمده است. شبی که فردایش جنگ بدر واقع شد مسلمانان تمام شب را بیدار بودند و در پای درختی تا صبح به نماز و دعا اشتغال داشتند.


صبح روز جمعه هفده رمضان بود که سپاه قریش با تجهیزات کامل جنگی از پشت تپه به دشت بدر سرازیر شدند، هنوز در میان قریش، اختلاف نظر در مورد جنگ وجود داشت، اما یک موضوع جنگ را حتمی کرد و آن این که:


یکی از سپاهیان قریش به نام «اسود مخزومی» که مردی خشن بود، چشمش به حوضی که مسلمانان درست کرده بودند افتاد، تصمیم گرفت یکی از این سه کار را انجام دهد، یا از آب حوض بنوشد یا آن را ویران کند و یا کشته شود، به دنبال این تصمیم از صف مشرکان بیرون تاخت و تا نزدیک حوض رسید، در آن جا با حضرت حمزه افسر رشید اسلام روبرو شد، حمزه یک ضربت به پای او زد که پایش از ساق جدا شد، در عین حال می‎خواست با حرکت سینه خیز، خود را به آب حوض برساند و از آن بنوشد، حمزه با زدن ضربه دیگر او را در آب کشت.


به دنبال این حادثه، به رسم دیرینه عرب، جنگ تن به تن شروع شد.


سه نفر از شجاعان دشمن به نامهای: «عتبه» و برادرش «شَیبُه» (از فرزندان ربیعه) و سومی ولید (فرزند عتبه) به میدان آمدند و مبارز طلبیدند.


سه نفر از انصار در صف مسلمانان در میدان تاختند، ولید آنها را شناخت، گفت: «شما اهل مدینه هستید به شما کاری نداریم، کسانی که از اقوام ما هستند باید به جنگ ما آیند.»


رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پسر عموهایش عْبیده و علی ـ علیه السلام ـ و عمویش حمزه را به میدان فرستاد. به مناسبت سن، علی ـ علیه السلام ـ با ولید، حمزه با شیبه و عبیده با عتبه به جنگ پرداختند.


طولی نکشید که علی و حمزه رقیبان خود را از پای در آوردند، ولی عبیده کاری از پیش نبرد. هر دو ضربتی به هم زدند. علی ـ علیه السلام ـ پیش دستی کرد و عتبه را کشت، به این ترتیب در حمله اول، مشرکان به سوگ سه نامور شجاعشان نشستند.


پس از آن «عاص بن سعید» برای مبارزه با علی ـ علیه السلام ـ به میدان تاخت. علی ـ علیه السلام ـ او را نیز کشت، سپس حنظله پسر ابوسفیان و طعیمه و نوفل به میدان تاختند، علی ـ علیه السلام ـ آنها را نیز یکی پس از دیگری کشت، و پیوسته مبارزانی به میدان می‎آمدند و کشته می‎شدند.


سرانجام جنگ با پیروزی اسلام و شکست دشمن پایان یافت و از مسلمانان چهارده یا بیست و دو نفر به افتخار شهادت رسیدند.


از کفار، هفتاد نفر کشته شدند و هفتاد نفر اسیر گشتند، 35 یا 36 نفر از کشته‎شدگان، بر اثر ضربات پرچمدار اسلام در این جنگ یعنی علی ـ علیه السلام ـ به هلاکت رسیدند، بسیاری از کشته‎شدگان از سران شرک مانند ابوجهل، ولید بن عتبه، حنظله بن ابوسفیان، عتبه و شیبه و... بودند.[2]


آری ابوجهل محرک اصلی جنگ و فرمانده دشمن که با غرور و تکبر سوگند یاد کرد تا با سپاهش به سرزمین بدر آید و سه روز در آن جا بماند و به سلامتی نجات کاروان، شراب بنوشد و خوانندگان بنوازند و شترانی ذبح کرده و غذای گسترده‎ای به راه اندازد، و صدای عربده پیروزی و غرورش را به گوش جهانیان برساند، مفتضحانه در این جنگ شکست خورد. چوپان پیر و ضعیفی به نام عبدالله بن مسعود، سر او را از بدن جدا کرد و به نخی بست و آن را کشان کشان نزد پیامبر آورد.


به جای جام‎های شراب، جام‎های مرگ نوشیدند و در عوض خوانندگان، نوحه گرانشان به نوحه پرداختند.


شش دستور پیروزی
آیاتی از طرف خدا در این زمینه نازل شد و شش دستور مهم به مسلمانان داد. مسلمانان با به کار بردن آن شش دستور، این چنین دشمن را مفتضحانه تار و مار کردند، و اگر ما نیز امروز آن شش دستور را اجرا کنیم، حتماً به پیروزی نائل می‎شویم.


آن آیات عبارتند از آیه 45 و 46 و 47 سوره انفال که می‎فرماید:


«ای کسانی که ایمان آوریده‎اید هنگامی که با گروهی در میدان نبرد روبرو می‎شوید (این شش دستور را رعایت نمایید):
1. ثابت قدم باشید.
2. خدا را فراوان یاد کنید تا پیروز گردید.
3. از فرمان خدا و پیامبرش اطاعت کنید.
4. نزاع و کشمکش نکنید (اتحاد را حفظ کنید) تا سست نشوید و شوکتتان بر باد نرود.
5. استقامت کنید چرا که خداوند با استقامت کنندگان است.
6. و مانند آنها نباشید که از روی غرور و هواپرستی و خودنمایی (یعنی ابوجهل و همراهان او) به میدان (بدر) آمدند تا مردم را از راه خدا باز دارند، خداوند به آن چه عمل می‎کنند آگاه است.»



پی نوشت:

[1]. سوره انفال، آیات 5 تا 51 ـ سوره بقره آیه 217 و 218.
[2]. اقتباس از کحل البصر؛ اعلام الوری؛ ناسخ التواریخ هجرت، ج 1؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 270 به بعد؛ ارشاد مفید، ص 32 و...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۷

بر اساس برخی از روایات، اولین فردی که روزه گرفت، خود حضرت آدم علیه السلام بود. روایت در این باره چنین می‌گوید: «إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِیَ فِی بَطْنِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَى ذُرِّیَّتِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِی یَأْکُلُونَهُ بِاللَّیْلِ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ کَانَ عَلَى آدَمَ علیه السلام...»؛[1] هنگامی که حضرت آدم علیه السلام از میوه درخت ممنوعه خورد، آن میوه سی روز در شکمش باقی ماند. پس از آن بود که خداوند بر حضرت آدم و نسل او سی روز‏ گرسنگی و تشنگی را واجب نمود. و اگر در شب چیزی می‌خورند تفضلی است از جانب پروردگار.



این روایت تصریح دارد به این‌که اولین فردی که در تاریخ بشر روزه گرفت، خود حضرت آدم علیه السلام بود و تاریخ وجوب روزه بازگشت به خلقت آدم  می‌کند.

اما طبق برخی از روایات، اولین شخصی که از پیروان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و از مسلمانان روزه گرفت، امام علی علیه السلام بود: «...قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله وسلم بِمَکَّةَ إِذْ وَرَدَ عَلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ طَوِیلُ الْقَامَةِ عَظِیمُ الْهَامَةِ مُحْتَزِمٌ بِکِسَاءٍ وَ مُلْتَحِفٌ بِعَبَاءٍ قُطْوَانِیٍّ قَدْ تَنَکَّبَ قَوْساً لَهُ وَ کِنَانَةً فَقَالَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه وآله وسلم یَا مُحَمَّدُ أَیْنَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ قَلْبِکَ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم بُکَاءً شَدِیداً حَتَّى ابْتَلَّتْ وَجْنَتَاهُ مِنْ دُمُوعِهِ وَ أَلْصَقَ خَدَّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ وَثَبَ کَالْمُنْفَلِتِ مِنْ عِقَالِهِ وَ أَخَذَ بِقَائِمَةِ الْمِنْبَرِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ سَطَحَ الْأَرْضَ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ سَیِّدِ کُلِّ أَبْیَضَ وَ أَسْوَد وَ أَوَّلُ مَنْ صَامَ وَ زَکَى وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ حَمَلَ الرَّایَتَیْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حُنَیْنَ ثُمَّ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ قَالَ فَغَابَ الْأَعْرَابِیُّ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم لِأَبِی سَعِیدٍ یَا أَخَا جُهَیْنَةَ هَلْ عَرَفْتَ مَنْ کَانَ یُخَاطِبُنِی فِی ابْنِ عَمِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب...»؛[2] ابو سعید خدری می‌گوید؛ با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در مکه بودم که مردی اعرابی بلند قامت... وارد شد، گفت ای محمد... پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گریه‌ای شدیدی کرد به گونه‌ای که اشک بر صورت حضرت جاری شد... بعد از فرمود ای اعرابی... اولین کسی که روزه گرفت، زکات داد، صدقه داد، به سوی دو قبله نماز خواند، دوبار بیعت نمود، دوبار مهاجرت کرد... امام علی علیه السلام بود.



پی نوشت:

[1]. ابن بابویه، محمد بن على، ‏من لا یحضر الفقیه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 2، ص 74، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413ق.‏

[2]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن‏، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین‏، ج 2، ص 331، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق.‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۰:۵۶


امام علی علیه السلام فرمود: "کاری که دوست نداشتی شود ولی عاقبتش ختم به خیر شود، بهتر از کاری است که دوست داشته می شود اما عاقبت آنکار ختم بخیر نشود." غررالحکم، ج6، ص 122


روزی پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم از محلی می گذشتند که فرمودند: "اینک شخصی نزد ما می آیدکه سه روز است شیطان با او ارتباطی نیافته (گناهی نکرده است) است." عربی سواربر شتر از دور نمایان شد. نزدیک آمد و گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم کیست؟ حضرت را به او نشان دادند. عرض کرد: ای رسول خدا! اسلام را به من بیاموز! پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم شهادتین را به آموخت و فرمود:" باید نمازهای پنجگانه را بخوانی، روزه بگیری، حج بجای آوری، زکات بدهی و غسل جنابت بجای آوری." مرد پذیرفت و با کاروان پیامبر همراه شد. اما کمی عقب افتاد. پیامبر متوجه شد و از حال او جویا گردید. کسی به جستجوی او رفت و دید که پای شترش در گودالی فرو رفته و بر زمین خورده و از دنیا رفته است. پیامبر او را غسل و کفن نمود و در حالی که عرق از پیشانی مبارکش می چکید، فرمود: "این مرد در حال گرسنگی از دنیا رفت و ایمانش هرگز به کفر آلوده نشد و با عاقبت نیکویی از زندگی دنیا رخت بربست. او وارد بهشت شد و از میوه های بهشتی خورد و حوران بهشتی به استقبالش آمدند." بحارالانوار، ج22، ص75


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۲:۲۹

مروان بن حکم، داماد عثمان و سرسلسله بنی مروان و اولین خلیفه از نسل «بنی حکم» که مروانیان به او منسوبند. او از چهره های پلید و کثیف تاریخ است. پدرش، ابی العاص بن امیه، از استهزاء کنندگان پیامبر بزرگ اسلام که مطرود آن حضرت نیز بود. "مروان" که کنیه اش "ابو عبدالملک" بود در سال دوم هجرت، در مکه بدنیا آمد و در شهر «طائف» بزرگ شد و سالها با خانواده خود زندگی کرد. او و پدرش به زبان رسول خدا، مورد لعنت قرار گرفته اند و به حکم و دستور ایشان، از مدینه تبعید شدند و حق ورود به مدینه را نداشتند و با آن که عثمان برای رفع تبعید، چند مرتبه نزد رسول خدا از آنان شفاعت کرد ولی مورد قبول حضرت واقع نشد. در زمان خلافت ابوبکر، عثمان به شفاعت آنان پرداخت ولی ابوبکر گفت: من تبعیدی و رانده شده خدا را به مدینه راه نمی دهم. زمان خلافت عمربن خطاب، باز هم عثمان اقدام کرد ولی عمر نیز همان جواب ابوبکر را داد تا اینکه عثمان خود، به خلافت رسید و وسیله بازگشت مروان و پدرش را به مدینه فراهم کرد و از خاصان و دبیران او و داماد وی شد.


چهره مروان در حکومت عثمانی و بعد از آن

اقدام مروان حکم در نوشتن نامه به حاکم مصر با سوء تدبیرش، منجر به قتل عثمان شد و بعد از عثمان، با روی کار آمدن امام علی بن ابیطالب علیه السلام، با آنکه با حضرت بیعت کرد ولی در شمار ناکثین در آمد و در جنگ جمل همراه طلحه و زبیر و عایشه، رهسپار بصره شد و در جنگ شرکت کرده و بعد مغلوب و دستگیر شد. امام علی علیه السلام، با شفاعت امام حسن مجتبی علیه السلام، او را عفو و آزار کرد ولی بیعت او را نپذیرفت و فرمود: دست او دست خیانت است اگر صد بار هم بیعت کند باز نقض می کند و بعد فرمود: او را رها کنید. مروان سپش به شام، نزد معاویه رفت. وی در جنگ صفین در کنار معاویه جنگید. از طرف معاویه مدتی حاکم بحرین شد.


کارنامه سیاه مروان

سال 42 هجری قمری، در دوران حکومت معاویه، چندی حاکم مدینه بود. در آن مدت در بسیاری از آشوب و فتنه های مدینه و شامات، شرکت داشت. او در وقتی که نامه یزیدبن معاویه در اعلام مرگ پدرش و گرفتن بیعت از مخالفان به او رسید از حاکم مدینه خواست تا از حسین بن علی علیه السلام، بیعت بگیرد و در صورت خودداری از بیعت، او را بکشد. مردم مدینه "مروان حکم" را در «واقعه حره" در زمان یزید از شهر مدینه بیرون کردند و علی رغم تعهدی که کرده بود و قسمی که خورده بود (که با سپاه شام باز نگردد) همراه آنان در جنگ «حره» شرکت کرد. پس از آن توسط "عبدالله زبیر" به شام تبعید و در شام ساکن شد. بعد از یزید در جریان کناره گیری معاویه پسر یزید با حمایت طایفه «کلبی ها» بر ضحاک بن قیس، غلبه کرد و سال 64 هـ ق، بعد از کناره گیری معاویة بن یزید از خلافت، مروان که آن زمان شیخ بنی امیه شناخته می شد، ادعای خلافت کرد و به خلافت رسید و مردم هم با او بیعت کردند. به نوشته برخی از تاریخنگاران، از جمله "مسعودی" او اولین کسی بود که به زور خلافت را به دست آورد بدون اینکه رضایت جمعی مردم در کار باشد.


برخی از اقدامات ناشایست مروان در زمان خلافت

1- در طی حکومت خود در مدینه بدترین ناسزاها را بر سر منبر به علی بن ابیطالب علیه السلام می داد و می گفت: کار بنی امیه و پایه های حکومت ما جز با سب علی علیه السلام و لعن و کوبیدن او، محکم و استوار نشود!! در صورتیکه او از کسانی بود که می گفت: دفاعی که علی علیه السلام از عثمان کرد هیچ کس دیگر نکرد!!


2- مروان در زمان خلافتش سرزمین «فدک» را که معاویه به طور غصب، یک سوم آنرا به او داده بود، همه سهام آن را جزو اموال خودش قرار داد (فروغ ولایت/ 201).


3- او قاتل "طلحه" (از سر کردگان جنگ جمل) است. توضیح آنکه وقتی طلحة بن عبیدالله، در جنگ جمل، سپاهیانش را در معرض هلاکت دید، فرار کرد و در همان موقع، مروان چشمش به او افتاد و یادش آمد که وی، عامل موثر در قتل عثمان بوده، لذا با پرتاب تیری، او را از پا درآورد. مروان قامتی دراز و خلقتی آشفته داشت بطوریکه او را "خیط باطل" یعنی دراز قد منحرف، لقب داده بودند.


مرگ مروان

دوران خلافت او خیلی کوتاه و کم دوام بود و بنا بر نقل روایات، او به دست همسرش (ام خالد) که قبلا زن یزید بود در رمضان 65 هـ ق، مسموم شد. بعضی گویند که "ام خالد" از شدت خشم و کینه، بالشی بر روی او گذاشت و او را خفه کرد و به هلاکت رسید.



منابع:

1- تاریخ تحول دولت و خلافت (جعفریان)

2- دانشنامه رشد

3- فروغ ولایت (جعفر سبحانی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۱۰:۰۳

ماه مبارک رمضان و گرفتن روزه در این ماه پر فضیلت، دارای آداب و شرایطی است که به برخی از آنها اشاره می شود:



1. رؤیت هلال ماه


یکی از آداب ماه مبارک رمضان دیدن هلال این ماه شریف است. در کتاب «سنن النبی» به نقل از «تهذیب» شیخ طوسی(ره) ذکر شده است: آنچه از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ثابت شده، این است که آن حضرت خود، متصدى رؤیت هلال ماه مبارک رمضان می شد.[1]


2. افطار و سحری خوردن


خوردن افطار و سحری از سنت های ماه مبارک رمضان محسوب شده، تا جایی که در شریعت اسلام از «صوم وصال»؛ یعنی روزه ای که بدون خوردن افطار و سحری به روزه روز بعد متصل شود، نهی شده است.


شیخ مفید در کتاب مقنعه می فرماید: از آل محمد علیه السلام روایت شده است که «سحرى» خوردن مستحب است و لو با یک شربت از آب. سپس می فرماید: روایت شده که بهترین غذاى سحر «خرما» و «قاووت» است؛ زیرا رسول خدا در «سحرها» از آن میل می کرد.[2]


در کتاب سنن النبى صلی الله علیه و آله و سلم روایاتی در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در باب افطار و سحری ذکر شده است که آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم وقتى مى‏خواست افطار کند، با حلوا، شیرینى، رطب، خرما، شیر، نان خیس شده و... افطار مى‏کرد و اگر هیچ کدام نبود با آب خنک افطار مى‏نمود.[3]


نکته مهم در تناول افطار و سحری، حلال بودن آن است. در تفسیر روح البیان از بعضی از بزرگان نقل شده است که: "افطار بر لقمه حلال در نزد من از قیام شب و روز محبوب تر است و حرام است بر خورشید توحید که بر قلب بنده ای بتابد که در اندرونش لقمه حرام جای گرفته است. پس بر روزه دار لازم است که از غذای حرام اجتناب نماید؛ زیرا آن سمّ مهلک دین و سنت است".[4]


3. کثرت نماز، دعا، استغفار و صدقه


کثرت نماز، دعا، استغفار، قرآن و صدقه از دیگر آداب این ماه مبارک است. در سنن النبی آمده است:


سید بن طاوس در کتاب «اقبال» از جزء دوم تاریخ نیشابورى روایتى نقل مى‏کند که: چون ماه مبارک رمضان فرا مى‏رسید، رنگ رخسار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تغییر مى‏کرد، و نماز خواندنش زیاد مى‏شد، و در دعا و درخواست از حق تعالى بسیار زارى و تضرع مى‏کرد، و از خدا ترسان بود.[5]


در کتاب «فقیه» روایت شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وقتى که ماه رمضان فرا مى‏رسید، تمامى اسیران را، آزاد مى‏کرد و به هر سائلى چیزى مى‏داد.[6]


در کتاب کشف الاسرار آمده است: مصطفى صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «من صام رمضان و قامه ایمانا و احتسابا غفر له ما تقدّم من ذنبه» گفت: هر که ماه رمضان روزه دارد و اندر شب وى قیام آرد، چنان که روزه فریضه داند و قیام سنّت، خداى عز و جل گناه گذشته وى بیامرزد‏.[]... [7]


در خطبه شعبانیه آمده است: ... در وقت نماز دست به دعا بردارید که بهترین ساعتها است، خدا در آن نظر لطف به بندگان خود دارد به مناجات آنها پاسخ دهد و فریاد آنها را لبیک گوید و درخواست آنها را بدهد و دعاى آنها را مستجاب کند. ای مردم نفس شما در گرو کردار شما است، آن را به استغفار رها کنید. دوش شما از گناهان شما بار سنگینى دارد به طول سجود آن را سبک کنید و بدانید که خداى تعالى به عزت خود قسم خورده که نمازخوانان و ساجدان را عذاب نکند و آنها را روز قیامت به هراس دوزخ نیندازد ... هر که یک آیه قرآن در آن بخواند چون کسى باشد که در ماه هاى دیگر یک ختم قرآن بخواند... .[8]


4. روزه اعضا و جوارح بیرونی و درونی


در بین آداب روزه، مهم ترین آن روزه اعضا و جوارح بیرونی و درونی است. در تفسیر جامع به نقل از کافى، فقیه و تهذیب، از محمد بن مسلم روایت شده است که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمود: زمانى که روزه هستى، پس باید گوش، چشم، زبان، دست و پا و پوست بدن تو روزه دار باشد... .[9]


امام صادق علیه السلام فرمود: روزه گرفتن، تنها به خویشتن دارى از نوشیدن و خوردن نیست. مریم مادر عیسى گفت: «من نذر کرده‏ام که براى خداى رحمان روزه باشم» یعنى، جز به ستایش خداى رحمان، دهان خود را باز نکنم. اگر روزه گرفتید، زبان خود را حفظ کنید. چشم خود را فرو بخوابانید. نزاع مکنید. حسد مورزید. رسول خدا شنید که یکى از بانوانش با دهان روزه خادم خود را دشنام مى‏دهد. فرمود تا برایش خوراکى حاضر کنند و بعد به آن خانم گفت: میل کنید. خانم گفت: من روزه دارم. رسول خدا به او گفت: «چه گونه روزه‏اى که خادم خود را دشنام مى‏دهى؟ روزه گرفتن فقط با دهان بستن از خوراک و آب نیست». امام فرمود: هر گاه روزه گرفتى و دهان خود را از نوشیدنى و خوردنى بستى، باید گوش و چشم تو نیز از حرام و ناشایسته بسته شود: بحث و جدل مکن. خادمت را با نیش زبان آزار مده. آرامش و وقارى که ویژه روزه‏دارى است، از دست مده. مبادا روز روزه‏ات مانند روزهاى دیگر باشد.[10]


5. اهتمام ویژه به دهه آخر ماه مبارک رمضان


دهه آخر ماه مبارک رمضان، از ویژگی های خاصی برخوردار است. دو شب مهم قدر در آن قرار گرفته است، همچنین طبق سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  دهه اعتکاف محسوب می شود.


در کتاب کافى از امام صادق علیه السلام روایت شده است: چون دهه آخر ماه مبارک رمضان مى‏رسید، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کمرش را محکم مى‏بست‏، و از نزدیکى کردن با زنانش احتراز مى‏کرد، شب زنده دارى مى‏نمود و خود را براى عبادت فارغ البال مى‏ساخت.[11]


در کتاب «دعائم» از على علیه السلام روایت شده  است: رسول خدا دهه آخر ماه مبارک رمضان رختخواب خود را جمع مى‏کرد، و کمرش را براى عبادت محکم مى‏بست. و چون شب بیست و سوم فرا مى‏رسید، أهل بیت خود را بیدار نگه مى‏داشت. و به صورت هر کدام که خواب بر او غلبه می کرد آب مى‏زد که خوابش نگیرد. همین طور حضرت زهرا سلام الله علیها، هیچ یک از أهل خانه خود را نمى‏گذاشت که در آن شب بخوابند، و براى این که خوابشان نبرد، غذاى کمترى به آنان مى‏داد و از روز، خود را براى شب ‏زنده ‏دارى آماده مى‏کرد و مى‏فرمود: محروم است کسى است که از خیر این شب بى‏بهره بماند.[12]



منابع:

[1] طباطبائی، محمد حسین، سنن النبی (ص)، فقهی، محمدهادی، ص 302،ح 343، کتاب فروشى اسلامیه ،تهران، چاپ هفتم، 1378ش.

[2] همان، ص 295، ح 333.

[3] همان، ص 294- 301.

[4]آلوسی، تفسیر روح البیان، ج 1،ص 296. قال ابو سلیمان الدارانی قدس سره لأن أصوم النهار و أفطر اللیل على لقمة حلال أحب الى من قیام اللیل و النهار و حرام على شمس التوحید ان تحل قلب عبد فی جوفه لقمة حرام و لا سیما فی وقت الصیام فلیجتنب الصائم أکل الحرام فانه سم مهلک للدین و السنة.

[5] طباطبایی، محمدحسین، سنن النبی، ص 300، ح 336.

[6] همان، ص 296، ح 335.

[7] میبدی، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج ‏1، ص 488 و 489.

[8] شیخ صدوق، امالى، کمره‏اى، ص 94 و 95.

[9] بروجردی،سید محمد ابراهیم، تفسیر جامع، ج 1، ص 300، انتشارات صدر، تهران، چاپ ششم، 1366ش.

[10] بهبودی، محمد باقر، گزیده کافى، ج ‏3، ص 134و 136، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ اول، 1363ش.

[11] طباطبائی، محمد حسین، همان، ص 301 و 302،ح 342.

[12] همان، ص 296، ح 336.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۲ ، ۱۲:۱۱