موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی

۲۰۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موج وبلاگی آهنگ بندگی» ثبت شده است


رقم برخود به نادانی کشیدی --- که نادان را به صحبت برگزیدی

طلب کردم ز دانایی یکی پند --- مرا فرمود با نادان مپیوند


امام علی علیه السلام فرمود: "دوست به این دلیل صدیق نامیده شده که در مورد نفس تو و عیبهایت ، به تو راست می گوید. پس هرکس اینگونه رفتار کرد به آن آرام گیر به درستی که او دوست است."


امام علی علیه السلام فرمود: "با عاقلان همنشینی کن و بر نفس غلبه نما تا اینکه با ساکنان عرش الهی همنشین گردی."


(ابو هاشم جعفری) یکی از شیعیان برجسته امام هادی علیه السلام است. روزی امام از روی اعتراض به او فرمود: "چرا با عبدالرحمن بن یعقوب همنشینی می کنی؟ "ابو هاشم عرض کرد: "او از بستگان من است." امام فرمود:" عقیده او درباره ی صفات خدا باطل است و اندیشه های نادرستی را در سر می پروراند. حال خوددانی! یا با اون همنشین باش و ما را ترک کن و یا با ما همنشین باش و اورا ترک کن."


ابوهاشم عرض کرد: "اوهر عقیده ای دارد برای خودش است. من که عقیده ی درستی دارم و عقیده باطل او آسیبی به عقیده ی درست من نمی رساند." امام فرمو : "آیا نمی ترسی از اینکه عذابی به سویش نازل شود و تو را نیز بخاطر نزدیک بودن و همنشینی با او ، فراگیرد؟." اصول کافی، ج2، ص274

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۲


بسیاری از مردم روزه را به عنوان یک وظیفه دینی و شرعی خود می‌دانند، اما فقط تعداد کمی درباره فواید روزه بر سلامت آگاه هستند.

روزه‌داری اگر به درستی اجرا شود یک تمرین خوب است. روزه باعث حذف سموم بدن و کاهش قند و ذخایر چربی خون می شود.

روزه عادات غذا خوردن سالم را ترویج کرده و ایمنی بدن را نیز تقویت می‌کند. یک متخصص آفریقایی در این مقاله به 10 فایده بهداشتی روزه گرفتن اشاره می کند.


1. روزه سم زدایی می‌کند

غذاهای فرآوری شده حاوی مقدار زیادی از مواد افزودنی هستند. این مواد افزودنی ممکن است در بدن به مواد سمی تبدیل شوند. برخی از آنها تولید محصولات نهایی گلیکاسیون پیشرفته را ترویج می‌کند.

بسیاری از این سموم به شکل چربی ذخیره می‌شوند. در زمان روزه گرفتن به ویژه زمانی که مدت آن طولانی تر شود، این چربی‌‌ها می‌سوزند و سموم آزاد می‌شوند؛ کبد، کلیه و سایر ارگان‌ها در بدن در سم زدایی نقش دارند.


2. روزه به دستگاه گوارش استراحت‌ می‌دهد

در طول روزه‌داری، دستگاه گوارش استراحت می‌کند؛ عملکرد فیزیولوژیک طبیعی به ویژه در تولید ترشحات گوارشی ادامه می‌یابد اما میزان آن را کاهش می‌دهد.

روزه گرفتن به حفظ تعادل مایعات در بدن کمک‌ می‌کند؛ تفکیک مواد غذایی در نرخ‌های ثابت روی می‌دهد.

در پی این الگوی تدریجی آزادسازی انرژی دنبال می‌شود. با این حال روزه داری تولید اسید معده را متوقف نمی‌کند؛ به همین دلیل به بیماران مبتلا به زخم معده توصیه می‌شود با احتیاط روزه بگیرند، برخی از کارشناسان معتقدند که این افراد نباید روزه بگیرند.


3. روزه پاسخ التهابی را برطرف می‌کند

برخی از مطالعات نشان می‌دهد که روزه داری بیماری های التهابی و آلرژی را بر طرف می‌کند.

از نمونه‌های بیماری‌های التهابی می توان به ورم مفاصل، ورم مفاصل و آرتریت روماتوئید و بیماری‌های پوستی مانند پسوریازیس اشاره کرد.

برخی از کارشناسان بر این باورند که روزه گرفتن ممکن است بیماریهای التهابی روده مانند «کولیت اولسراتیو» را نیز بهبود بخشد.

(کولیت اولسراتیو نوعی بیماری التهابی مزمن است که در آن مخاط معقد و روده بزرگ دچار التهاب و زخم یا اولسرهای کوچک می‌شود.)


4. روزه قند خون را کاهش می‌دهد

روزه گلوکز را تجزیه می‌کند به طوری که بدن می‌تواند انرژی کسب کند؛ روزه تولید انسولین که از پانکراس ترشح می‌شود را همچنین کاهش می‌دهد.

«گلوکاگون» به منظور تسهیل در تجزیه گلوکز تولید می‌شود؛ در نتیجه روزه منجر به کاهش قند خون می‌شود.

(گلوکاگون هورمونی است که هنگام افت غلظت گلوگز در خون از سلول‌های آلفای جزایر لانگرهانس لوزالمعده ترشح می‌شود؛ عملکرد گلوکاگون برعکس انسولین موجب افزایش قند خون می‌شود.)


5. روزه تجزیه چربی‌‌ها را افزایش می‌دهد

اولین پاسخ بدن به روزه گرفتن، شکستن گلوکز است. وقتی ذخایر گلوکزها تمام شد، کتوزها آغاز می‌شوند. این شکستن چربی‌ها به آزاد شدن انرژی منتهی می‌شود. چربی‌های ذخیره شده در کلیه و ماهیچه‌ها برای آزاد شدن انرژی شکسته می‌شوند.


6. روزه فشارخون بالا را تصحیح می‌کند

روزه گرفتن یکی از روش‌های غیر دارویی برای کاهش فشار خون است؛ روزه کمک می کند تا خطر ابتلا به «آترواسکلروز» کاهش یابد.

آترواسکلروز گرفتگی عروق توسط ذرات چربی است؛ در زمان روزه گلوکز و بعد از آن، ذخایر چربی برای تولید انرژی استفاده می شود.

میزان سوخت و ساز در طول روزه داری کاهش می یابد؛ هورمون ترس مانند «آدرنالین» و «نورآدرنالین» را همچنین کاهش می دهد.

روزه متابولیک ثابت را در حد کم حفظ می کند که آن از مزایای کاهش فشار خون است.


7. روزه کاهش وزن را ترویج می‌کند

روزه داری باعث کاهش وزن سریع است؛ ذخایر چربی در بدن را کاهش می دهد. با این حال روزه یک استراتژی خوب برای از دست دادن وزن نیست.

کاهش مصرف چربی و قند، و افزایش میوه و بقیه اقدامات برای رسیدن به کاهش وزن بهتر است.


8. روزه رژیم غذایی سالم را ترویج می‌کند

مشاهده شده است که روزه میل به مصرف غذاهای فرآوری شده را کاهش می دهد.

روزه همچنین میل به غذاهای طبیعی، به ویژه آب و میوه را ترویج می‌کند در واقع در این روش روزه شیوه زندگی سالم را رواج می‌دهد.


9. روزه ایمنی بدن را افزایش می دهد

زمانی که افراد روزه می گیرند ایمنی بدن با این عمل افزایش می یابد به این گونه که روزه سموم بدن را از بین می برد و در کاهش ذخیره چربی به بدن کمک می کند.

هنگامی که افراد در زمان شکستن روزه میوه می خورند، آنها ذخایر ضروری بدن از ویتامین ها و مواد معدنی را افزایش می دهند.

ویتامین A و E آنتی اکسیدان های خوبی هستند که به آسانی در میوه ها یافت می شوند، آنها به تقویت ایمنی بدن کمک می کنند.


10. روزه گرفتن به ترک اعتیاد کمک می کند

برخی از محققان معتقدند که روزه داری می تواند به معتادان در کاهش اشتیاق خود به نیکوتین، کافئین و سایر سوء مصرف مواد کمک کند.

اگر چه رژیم های مورد نیاز دیگر برای حل و فصل اعتیاد وجود دارد اما روزه می تواند در این امر نقش مهمی را ایفا کند.



نویسنده مقاله: دکتر بیودون آوسوسی

مترجم: مریم قره داغی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۸


محمد بن ابى‏بکر در روز 25 ذیقعده سال دهم هجرى، در سفر حجة‏الوداع، میان راه مکه و مدینه، در مکانى به نام ذوالحلیفه، محل احرام بستن اهل مدینه به دنیا آمد. پس از ولادتش، نام محمد و کنیه ابوالقاسم را بر او نهادند. پدرش ابوبکر، خلیفه اول و مادرش اسماء دختر عُمیس است که نخست همسر جعفر بن ابى‏طالب بود و پس از شهادت وى به عقد ابوبکر در آمد. او پس از درگذشت ابوبکر، همسر امام على علیه‏السلام شد. به این ترتیب، محمد بن ابى‏بکر در خانه امام على علیه‏السلام پرورش یافت و به یکى از یاران وفادار حضرت تبدیل شد. محمد بن ابی‌بکر از ناحیه پدری، برادر عایشه می‌باشد. و از طرف مادری، برادر عبد الله و عون و محمد از فرزندان جعفر طیار، همچنین برادر یحیى فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام می‌باشد.

 

محمد بن ابى‏بکر در خانه امام على علیه‏السلام 

پس از ازدواج اسماء ، مادر محمد بن ابى‏بکر با امام على علیه‏السلام، محمد، سعادت یافت تا در سایه تعلیم و تربیت وصى پیامبر رشد کند. او در چنین خانه‏اى تربیت یافت تا خود را براى عبادت‏هاى طولانى شبانه در محضر پروردگار و رزم‏آورى در کنار امام على علیه‏السلام آماده سازد. بدین ترتیب ، محمد نوجوانى برومند، مؤمن، عاشق اهل‏بیت علیهم‏السلام و پیرو ولایت لقب گرفت. مقام او به حدى است که امام على علیه‏السلام درباره‏اش مى‏فرماید: «محمد بن ابى‏بکر مانند فرزندى براى من و برادرى براى فرزندان من و فرزندان برادرم جعفر بود». امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: محمد فرزند من است از صلب ابوبکر .( الغارات، ص 158، مؤلف ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی م 283)

 

محمد و کشته شدن عثمان : 

یکی از مهم‌ترین حوادث دوران زندگی محمدبن ابی‌بکر، واقعه‌ یوم‌الدار یا همان جریان کشته شدن عثمان است که روایات ضد و نقیضی در این باره نقل شده است.

در کتاب "استیعاب ابن عبد البر اندلسی"، چندین روایت آمده که محمدبن ابی‌بکر را به عنوان قاتل عثمان معرفی می¬کند، ولی نویسنده استیعاب، در پایان با عنوان صحیح‌ترین روایت، این روایت را آورده که:اسدبن موسی از محمدبن طلحه روایت می‌کند:

شخصی به اسم کنانه گفت: من در یوم‌الدار، در زمان کشته شدن عثمان حضور داشتم و شهادت می‌دهم که محمدبن ابی‌بکر، عثمان را نکشت، بلکه وارد خانه عثمان شد و عثمان به او گفت: لَسْتُ بصاحبی (من بزرگ‌تر تو نبودم) و با محمد صحبت کرد، بعد از آن محمد از پیش عثمان بیرون آمد، بدون اینکه به عثمان آسیب برساند، محمد به طلحه گفت: پس چه کسی او را کشت؟ گفت: مردی از اهل مصر که به او "حیلة بن الأیهم" گفته می‌شود.»  /استیعاب، ج 3، ص 1376

همچنین در کتاب "البدایه و النهایه" آورده که محمدبن ابی‌بکر، عثمان را نکشته، بلکه از کسانی بوده که فقط وارد خانه‌ عثمان شد، بلکه عثمان را مورد عتاب قرار داده که چرا دین خدا را منحرف کردی و سنت رسول خدا(صلی الله علیه واله) را نابود کردی، ولی پس از مشاجراتی که بین آن دو صورت گرفت، بیرون رفت و عده‌ای از اهل مصر عثمان را کشتند.( البدایه والنهایه؛ ج 7، ص 185، مؤلف ابن کثیر دمشقی (م 774)، بیروت، دارالفکر.)

وقتی حضرت علی(علیه السلام) محاصره خانه‌ عثمان را دید، به امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) فرمودند: که خانه عثمان را مورد محافظت قرار دهند، هم‌چنین طلحه و زبیر با دیدن این جریان، فرزندان خود را به این کار گماردند. در این اثنا مردم که به ستوه آمده بودند، حمله کردند و به سوی خانه‌ عثمان یورش بردند و قصد از بین بردن او را داشتند، در این حین، سر مبارک امام حسن(علیه السلام) شکسته شد، به طوری که خون بر سر و صورت حضرت جاری شد و وضع بدی پیدا کرد، عده‌ای از مصریان به همراه محمدبن ابی‌بکر، از پشت خانه‌ عثمان وارد شدند و کسی متوجه آنها نشد.( مروج الذهب، ج1، ص 700 تا 703، مؤلف مسعودی (م 346)) و البته این جای سؤال است که چطور مردان و غلامان عثمان، متوجه ورود آنها نشدند؟

به هر صورت، عثمان به چنگ مصریان افتاد، محمدبن ابی‌بکر، عثمان را گرفت و به زمین زد و از او پرسید، چرا معاویه به کمک تو نیامد؟ چرا اطرافیان تو، تو را یاری نکردند؟ چرا دین خدا را منحرف کردی؟ عثمان به محمد گفت: اگر پدر تو، مرا در این حالت می‌دید، بر من می‌گریست. محمد با این سخن، عثمان را رها کرد و از خانه‌ عثمان، بیرون آمد، ولی عده‌ای از مصریان بیرون نیامدند و عثمان را کشتند، که قاتل عثمان، مردی از مصریان، به نام "سودان بن حمران مرادی" بود.

 

محمد بن ابى‏بکر در جنگ جمل

محمد بن ابى‏بکر در جنگ جمل، به فرمان امیرمؤمنان على علیه‏السلام ، فرمانده پیاده‏نظام لشکر بود. وى در این جنگ رشادت‏هاى فراوانى از خود نشان داد. پس از پایان نبرد، امام على علیه‏السلام از وى خواست به سوى خواهر خود ، عایشه برود و مراقبت از او را به عهده بگیرد. محمد این کار را کرد و چند روز بعد، عایشه را به همراهى چهل زن به مدینه بازگرداند.

 

محمد بن ابى‏بکر استاندار مصر

پس از جنگ جمل، در رمضان سال 36، امام على علیه‏السلام ، محمد بن ابى‏بکر را براى حکومت بر مصر بعد از عزل "قیس بن سعد"، ، به آن دیار فرستاد. البته علاقه مردم مصر به محمد بن ابى‏بکر که پیش‏تر وى را به عنوان استاندار مصر به خلیفه سوم پیشنهاد کرده بودند ، در این انتخاب بى‏تأثیر نبود.

امام على علیه‏السلام در فرمان برگزیدن محمد بن ابى‏بکر به حکومت مصر چنین نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. این فرمانى است که بنده خدا على، امیرمؤمنان، به محمد بن ابى‏بکر داده است وقتى او را به حکومت مصر گماشت. به او فرمان داده که تقواى الهى را پیشه سازد و از خداوند در نهان و آشکار و در خلوت و جلوت فرمان برد ، و با مسلمانان به نرمى رفتار کند و بر بدکاران خشونت ورزد. با اهل کتاب به عدالت رفتار کند و مدافع حقوق ستم‏دیدگان و مخالف سرسخت ستم‏کاران باشد. از مردم گذشت نماید و تا آنجا که مى‏تواند، به آنها نیکى کند؛ چون 

خداوند نیکوکاران را دوست دارد و بزه‏کاران را کیفر مى‏دهد».

فرمانی که از جانب امیرالمومنین(ع) هنگام انتصاب محمد بن ابی بکر بفرمانداری مصر بنام او شرف صدور یافته است:

 

فرمان به محمد بن ابی بکر

بسم الله الرحمن الرحیم

جوانا! برخیز و بجانب مصر بسیج کن و دنیای فراعنه را مطابق قوانین مقدس اسلام آباد و منظم فرمای.

ای محمد بموجب این فرمان که خود برنامه حکمرانی مصر است بفرمانداری مصر مفتخر شدی و نباید فراموش کنی آنچنان که حکومت در کشوری مایه مباهات و سر افرازی است عدل و داد موجب رضای خدا و آسایش مردم است این افتخار اخیر که تا پایان جهان زینت بخش تاریخ است بمراقبت و احتیاط سزاوارتر خواهد بود.

ای پسر ابوبکر! چون به مصر قدم گذاشتی نخست امور فرمانداری را بنظام کن و سپس باحوال مردم آن سامان پرداز.

با مصریان ملایم و مهربان باش و همواره دیدار کنندگان را با قیافه باز و لبان خندان دیدار کن.

الا ای محمد! ما پیروان صمیم و ثابت قدم حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه واله) پیشوای محبوب اسلام و علمدار مساوات و آزادی بشریم بنابر این سزاوار اینست که پیش از همه چیز اصول مقدس مساوات را نصب العین قرار دهیم. مصریان چه سیاه و چه سفید چه توانگر و چه تهیدست همه با هم برادر و برابرند. چنین است اسلام زشت و زیبا نمیشناسد و بطبقات موهوم اشراف احتزام نمیگذارند. ما مسلمانان ناگزیریم که بهر چه غیر از آزادی و مساوات است پشت پا زنیم و همگان را با همه همسر و هموزن دانیم.

آنچنان میان مردم عدل و داد کن که اشراف چشم طمع بر نفوذ حکومت ندوزند و تیره بختان از دستگیری اولیای مملکت نومید نگردند.

الا ای حکومتها چه غفلت زده و آسوده نشسته اید؟!

خداوند بیمانند را چشمانی بیدار است که بر بارگاههای سلطنت و کاخهای حکومت همواره مراقبت مینماید.

نه پرده سیاه شب دیده بان آسمان را از دیده بانی من باز میدارد و نه محرمان دربار میتوانند از بازرسان دربار رازی نهان کنند.

ای پسر ابوبکر ! هیچ میدانی که هوشیاران زیرک چه کرده اند ؟ آنان از لذائذ دنیا حد اعلا را بر داشتند و برستاخیز هم در بهشت جاوید جای گزیده اند آنان برای خویشتن افتخار تاریخ و نام نامی باز گذاشته و بنام پر افتخارتری در آن سرای دست یافته اند. در همین دنیا که قرنها بر آن گذشته و خیرگان کنونی و آینده را بخود مغرور ساخته توانستند بنوشند و بنوشانند بپوشند و بپوشانند همچون پادشاهان مقتدر بودند ولی غم درویشان می خوردند.

توان داشتند و یاد ناتوانان میکردند بهنگامی که از این جهان رخت بر میبستند پروانگان سبکبالی بودند که از باغی بباغ دیگر می خرامند و از این چمن بدان چمن میروند. نه همچون ریاکاران دامن از تنعمات دنیا میپیچیدند و نه مانند ستمکاران بیباک دین و وجدان را فدای شهوات پست خویش میداشتند. الا ای کاخ نشینان مصر الا ای کاخ نشینان دنیا. در هر لذتی که بسر میبرید و با هر جامه ای که خود همی آرایید دمی هم به آخرین لحظه عمر بپردازید و روز بسیج از این جهان را از نظر بدور مدارید.

من هم میدانم که پروردگار را رحمتی بی پایان و شفقتی پدرانه است ولی با آه ستمدیدگان چونید؟

الا ای محمد! فراموش مکن که خداوند بزرگ ستم را هر چه کوچک باشد بزرگ می داند و هر بیداد که خرد بنظر آید کلان کیفر کند. ای پسر ابی بکر من اکنون که ترا بفرمانداری مصر بر میگزینم نخبه ارتش اسلام را در اختیار فرمان تو میگذارم و تو هر که باشی باید بدانی که سرباز در چشم من بسیار عزیز و محترم است. تو انسانی و انسان خودخواه است تو جوانی و عجیب نیست اگر خویشتن دوست بداری و بیش از دیگران باحوال خود پردازی.

وظیفه تو آنست که هر آنگاه میل سپاهی رشید من با تمایلات مقام حکومت تو تماس یابد پای بر هوس خویش گذاری و بدرد سرباز بپردازی .

ای محمد ! تا آخرین لحظه زندگی با حقایق حق قیام کن و آن دقیقه عزیز از عمر را نیز براه عدالت و دادگری قربان فرمای زیرا در دولت ما هیچ چیز از عدل و داد عزیزتر نیست.

ای محمد! از مردم ریاکار و دودل سخت بپرهیز و فراموش مکن که این طایفه نانجیب از همه طبقات توده بویرانی اصول مملکت قویتر و خیره ترند. شما کودک بودید که پیغمبر نازنین چنین فرمود:

من در آنهنگام که از جهان میروم برامت خویش از هیچکس نگران نیستم مگر از مردم منافق که دو دل و دو زبانند دو گویند و دو کنند و هرگز مورد اعتماد و وثیقه اطمینان نباشند. ای محمد! شوون دینی و مراسم مذهبی خود را در کشور مصر بدقت رعایت کن. نماز بهنگام گزار و آداب اسلام بموقع ایفا کن .

در محضر عدالت بی پیرایه بنشین و سخن از نیازمندان صمیمانه بشنو بجانب مصر کوچ کن که خداوند مهربان نگهبان تو باد.

 

معاویه و شهادت محمد بن ابى‏بکر

محمد بن ابی‌بکر، یک ماه در مصر توقف کرد و بعد برای کسانی که از بیعت با علی(ع)، خودداری کرده بودند، نامه فرستاد که یا بیایید و بیعت کنید و یا از شهر ما خارج شوید. اما این گروه از بیعت امتناع کردند و از وی خواستند که به آنان مهلت بدهد، ولی محمدبن ابی‌بکر، پیشنهاد آنان را قبول نکرد. در همین اثنا جریان جنگ صفین پیش آمد، این گروه متمرد وقتی شنیدند که جریان جنگ صفین، به پایان رسید و شامیان به شام و عراقیان به عراق برگشتند، بر محمدبن ابی‌بکر شورش بردند، اما شورش‌های آنان با شکست مواجه شد، در این میان شخصی به نام "معاویه بن خدیج" به خونخواهی عثمان، قیام کرد.

حضرت علی (ع) وقتی از حوادث مصر آگاه شد، مالک‌ اشتر را برای آرام کردن اوضاع مصر به آن منطقه فرستاد. در این میان معاویه با دسیسه‌ای مالک را در منطقه‌ی "قلزم مصر" مسموم و به شهادت رساند.

مصر برای معاویه اهمیت زیادی داشت، لذا معاویه از هر ابزاری استفاده می‌کرد تا مصر را تصرف کند. معاویه به کمک عمروعاص و عده‌ای از بزرگان قریش طرحی ریختند که با استفاده از آن اوضاع داخلی مصر را ناآرام کرده تا بتواند از بیرون با حمله‌ای سریع و پرقدرت مصر را بگیرد.

معاویه گفت: برای موافقین و مخالفین خود نامه‌ می‌نویسم، پیروان خود را به پایداری فرمان دهیم و آنها را منتظر ورودمان به مصر سازیم و دشمن خود را به صلح و سازش دعوت کرده... و آنان را از نبرد خود بترسانیم، اگر آنچه می‌خواهیم، یعنی تصرف مصر، بدون نبرد انجام گیرد، این همان چیزی است که ما دوست داریم و گرنه جنگ با آنان را در پیش می‌گیریم.

پس از آنکه جنگ صفین با مسئله حکمیت ، به سود معاویه به پایان رسید ، وى به فکر تصرف مصر افتاد. بدین ترتیب ، سپاهى به فرماندهى عمروعاص به سوى مصر روانه کرد. محمد بن ابى‏بکر ، فرماندار مصر با شنیدن خبر حمله عمروعاص ، از امام على علیه‏السلام کمک خواست. امام نیز مردم را براى یارى محمد و نجات سرزمین مصر برانگیخت ، ولى با گذشت یک ماه ، فقط دو هزار نفر جنگاور داوطلب اعزام به مصر شدند که در این میان ، خبر شهادت محمد بن ابى‏بکر را شنیدند.

 

شهادت

پس از حمله عمروعاص به مصر ، محمد بن ابى‏بکر کَنانة بن بشر را با سپاهى دو هزار نفره به طرف عمروعاص فرستاد و خود نیز به دنبال آنان حرکت کرد. در این جنگ ، لشکر کنانه شکست خورد. یاران محمد که از کشته شدن کنانه آگاهى یافتند ، از اطراف او پراکنده شدند. محمد که تشنه و تنها بود ، به خرابه‏اى در کنار جاده پناه برد. در این هنگام، معاویة بن حَدیج که به دنبال محمد بود به سوی محمد بن اب بکر آمد، عبدالرحمان بن ابى بکر برادر محمد در سپاه عمرو بود. فریاد کشید: من اجازه نمى دهم برادرم را این گونه بکشید. واز عمروعاص درخواست کرد که به فرمانده سپاهش معاویة بن حدیج دستور دهد که از قتل او صرف نظر کند. عمروعاص نماینده خود را به سوى ابن حدیج فرستاد که محمد را زنده تحویل دهد ولى فرزند حدیج گفت: کنانة بن بشر که پسر عموى من بود کشته شد; محمد نیز نباید زنده بماند. محمد که از سرنوشت‏ خود آگاه شد درخواست کرد که به او آب بدهند ، ولى فرزند حدیج، به بهانه اینکه عثمان هم تشنه کشته شد، از دادن آب خوددارى کرد. 

در این میان فرزند حدیج‏سخنان زشتى نثار محمد کرد که از نوشتن آن صرف نظر مى کنیم ودر پایان گفت: من جسد تو را در شکم این الاغ مرده قرار مى دهم وبا آتش مى سوزانم. محمد در پاسخ گفت: شما دشمنان خدا کرارا با اولیاء خدا چنین معامله اى انجام داده اید. من امیدوارم که خدا این آتش را براى من همچون آتش ابراهیم سرد وعافیت قرار دهد وآن را وبالى بر تو ودوستانت‏سازد، وخدا تو را وپیشوایت معاویة بن ابى سفیان وعمروعاص را به آتشى بسوزاند که هرگاه بخواهد خاموش شود شعله‏ورتر گردد. سرانجام معاویة بن حدیج‏به خشم آمد ومحمد را گردن زد واو را در شکم الاغ مرده اى قرار داد وبه آتش سوزانید. 

محمد هنگام شهادت 28 سال داشت و یک طفل هفت ساله از خود بیادگار گذاشته بود.

 

تجلیل امام على علیه‏السلام از محمد بن ابى‏بکر

پس از شهادت محمد بن ابى‏بکر ، امام على علیه‏السلام ، نامه‏اى به ابن عباس نوشت و در آن نامه ، از محمد بن ابى‏بکر به بزرگى یاد کرد: « نیروى متجاوز شام بر مصر چیره شد و محمد بن ابى‏بکر به سعادت شهادت رسید. من در سوگوارى محمد ، سخت آزرده خاطرم و در برابر این فاجعه ، از خداوند متعالى اجر جَزیل تمنا دارم. محمد فرزند من و فرزندى رشید و سعید و محبوب بود. محمد فرماندار من بر مصر و فرماندارى پاک‏دامن و پرهیزکار بود. محمد شمشیرى برنده، تیرى شکافنده و شخصیتى باکفایت و برجسته بود»

 

سخنان امام على علیه‏السلام پس از شهادت محمد بن ابى‏بکر

هنگامى که خبر شهادت محمد بن ابى‏بکر و شادى معاویه به امام على علیه‏السلام رسید، فرمود: «بى‏تابى ما به اندازه شادى آنهاست. من در تمام جنگ‏هایم براى شهیدى مانند محمد بى‏تابى نداشته‏ام. او فرزند همسر من بود. من او را فرزند خود مى‏دانستم و او مرا به نیکى دوست مى‏داشت. به خاطر اینهاست که محزون هستیم.» امام على علیه‏السلام در جاى دیگر چنین مى‏فرماید: «همانا اندوه ما بر شهادت محمد، به اندازه شادى شامیان است، جز آنکه از آنان یک دشمن و از ما یک دوست کم شد».

خبر شهادت محمد دو نفر را بیش از همه متاثر کرد: یکى خواهرش عایشه بود که بر وضع او سخت گریست.او در پایان هر نماز معاویة بن ابى سفیان وعمروعاص ومعاویة بن حدیج را نفرین مى کرد. عایشه سرپرستى عیال برادر وفرزند او را به عهده گرفت وفرزند محمد بن ابى بکر به نام قاسم تحت کفالت او بزرگ شد. ودیگرى اسماء بنت عمیس بود که مدتى افتخار همسرى جعفر بن ابى طالب را داشت وپس از شهادت جعفر به ازدواج ابوبکر در آمد واز او محمد متولد شد وپس از درگذشت ابوبکر با على -علیه السلام ازدواج کرد واز او فرزندى به وجود آمد به نام یحیى. این مادر وقتى از سرنوشت فرزند خود آگاه شد سخت متاثر گردید ولى خشم خود را فرو برد وبه جایگاه نماز رفت وبر قاتلان او نفرین کرد

اشعار زیر از محمد بن ابى بکر است که در حقانیت على علیه السلام و مذمت پدرش (ابو بکر) سروده است: 

یا ابانا قد وجدنا ما صلح‏ 

خاب من انت ابوه و افتضح‏ 

انما اخرجنى منک الذى‏ 

اخرج الدر من الماء الملح‏ 

انسیت العهد فى خم و ما 

قاله المبعوث فیه و شرح‏ 

فیک وصى احمد فى یومها 

ام لمن ابواب خیبر قد فتح‏ 

ما ترى عذرک فى الحشر غدا 

یا لک الویل اذا الحق اتضح‏ 

و علیک الخزى من رب السماء 

کلما ناح حمام او صدح‏ 

یا بنى الزهراء انتم عدتى‏ 

و بکم فى الحشر میزانى رجح‏ 

و اذا صح ولائى لکم‏ 

لا ابالى اى کلب قد نبح (از کتاب تحفه ناصرى ، على کیست؟ صفحه 407 فضل‏الله کمپانى) . 

ـ اى پدر آنچه راه صلاح و درستى بود ما (در نتیجه پیروى از على علیه السلام) پیدا کردیم،زیانکار و رسوا است کسى که پدرش تو باشى. 

ـ مرا از صلب تو بیرون آورد آن (خدائى) که مروارید را از آب شور (دریا) بیرون آورد. 

ـ آیا تو (باین زودى) عهد خلافت را که پیغمبر مبعوث در غدیر خم (درباره على علیه السلام) فرمود و شرح داد فراموش کردى؟ 

ـ آیا در آنروز پیغمبر احمد مختار درباره تو وصیت کرد یا در مورد آنکه درهاى خیبر را گشود؟ 

ـ فرداى قیامت در محشر عذرت را چه میبینى (که خلافت را غصب کردى) واى بر تو چون حق آشکار شود. 

ـ و از پروردگار آسمان بر تو رسوائى و خوارى باد هر زمانیکه کبوترى نوحه کند و یا بخواند (براى همیشه.)

ـ اى اولاد فاطمه شمائید پناهگاه من و بوسیله ولایت شما در محشر میزان اعمال نیک من سنگینى خواهد کرد. 

ـ و چون دوستى و اخلاص من براى شما سالم و بى عیب باشد باکى ندارم چه سگى پارس کند (از مخالفت ابو بکر چه ضرر میرسد)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۴۴


درباره شهادت شهید ثانی، عموما به خبری که شیخ حر عاملی در امل الامل و در ضمن شرح حال شهید ثانی آورده، استناد می شود. اما این خبر همانگونه که جعفر المهاجر اشاره کرده است (در کتاب ستة فقهاء الابطال) نادرست و جعلی است هر چند به نظر آقای مهاجر تنها نیمی از این خبر جعلی است اما با شواهد به دست آمده که تفصیل آن را دون استورات در مقاله ای در دست انتشار دارد، نشان داده شده که تمام خبر جعلی و نادرست است. 


اما آیا عالمان ایرانی از ماجرای شهادت شهید ثانی اطلاع دقیقی نداشته اند؟ در حالی که می دانیم عالمان ایرانی در دو دهه حیات آخر شهید ثانی به کرات به جبل عامل رفته و نزد او به تحصیل فقه می پرداخته اند و حتی زمانی که شهید در مکه دستگیر شد یکی از شاگردان ایرانی البته کمتر شناخته شده او محمود لاهیجانی همراه او بوده است.


در حقیقت عالمان ایرانی دست کم بخشی از آنها اطلاعات خوبی از شهید داشته اند خاصه کسانی که زمانی نزد شهید به تحصیل پرداخته اند، یکی از این عالمان شخصی است به نام عبدالاحد بن برهان الدین علی سیرجانی که تنها اطلاع ما درباره او محدود به گزارش های شیخ آقابزرگ است.


آقابزرگ در ضمن تألیف کتاب ارزشمند الذریعه الی تصانیف الشیعه، نسخه ای از کتاب تفسیر سوره الروم که در تملک میرزا محمد علی اصفهانی سبط حکیم مولی عبدالجواد خراسانی که در تدریس قانون شهره بوده، می بیند که نگارنده آن عبدالاحد سیرجانی است. این تفسیر که به فارسی است به نام شاه طهماسب اول (متوفی 984) نگاشته شده است. آقابزرگ در گزارش از محتوی آن نوشته است که تفسیر در آغاز منازعات میان شاه طهماسب و سلطان سلیمان قانونی (متوفی 974) و به منظور ترغیب شاه طهماسب در نبرد با عثمانی نگاشته شده است.


سیرجانی در مقدمه تفسیر خود گفته که مشغول نگارش تفسیری کامل بر قرآن به نام برهان دولتشاهی بوده که بخشی از آن را تا پایان سوره نساء انجام داده اما به دلیل برخی دلایل دنباله نگارش تفسیر را رها کرده و به تفسیر سوره روم مشغول شده است. سیرجانی ادعا داشته که از نسل حمزه سید الشهداء است. (بنگرید به: الذریعه، چ 7، ص 195، پاورقی 1).


آقا بزرگ اطلاع بیشتر درباره محتوی کتاب تفسیر سوره الروم را در مجلد احیاء الداثر من القرن العاشر، ص 117 در معرفی عبدالاحد بن برهان الدین علی سیرجانی آورده که بخشی از آن همان اطلاعات مندرج در الذریعه است. سیرجانی در بخشی از این تفسیر که به بیان مطاعن عثمانی ها پرداخته خاطر نشان کرده که یکی از مظالم عثمانی ها حبس شیخ زین الدین عاملی در مسجد الحرام و فرستادن او از راه مصر به قسطنطنیه بوده و اینکه او را به مجرد اتهام به قتل رسانده اند، در حالی که شهید تمام اتهامات وارده به خود را انکار کرده است. متاسفانه من هنوز نتوانسته ام اطلاع بیشتری درباره این شخص و کتاب وی بیابم.


مطلب دیگری دال بر شاگردی عالمان ایرانی در نزد شهید ثانی که به تحریک عالمان سنی و نهایتا شهادت شهید انجامید است، اجازه ای است که در نسخه ای از اربعین شهید اول باقی مانده و در این اجازه شهید ثانی به شاگرد ایرانی خود اجازه روایت کتاب خود و آثار شهید اول را داده است.


الشهید الاول، الاربعون حدیثا، تحقیق و نشر مدرسة الامام المهدی ، قم 1407.

احتمالا نسخه تفسیر سوره الروم سیرجانی هنوز در جایی موجود باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۳۶

16 تدبر در قرآن / یک آیه از جزء شانزدهم تفسیر المیزان

« آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف»

ترجمه:
بگو من فقط بشری هستم همانند شما که به من وحی می¬رسد، حق این است که خدای شما یگانه است ، پس هر که امید دارد که به ملاقات پروردگار خویش نایل شود، باید عمل شایسته کند و هیچکس را در عبادت پروردگارش شریک نگرداند.
تفسیر (المیزان):
در اینجا به پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: که خطاب به منکرین بگوید: من (پیامبر اکرم) هم منحصرا بشری مانند شما هستم که در اصل بشر بودن تفاوتی باشما ندارم و هرگز ادعای قدرت غیبی الهی و قدرت مافوق طبیعی برای خود نکرده¬ام، وتنها تفاوت من و شما در امر وحی است که خداوند بوسیله وحی خود، نفس مرا ثبات بخشیده. و همچنین منحصرا خدای شما، خدای واحد است و همه آیات آفاقی و انفسی بر وحدانیت او شهادت می¬دهند و از آنجا که تمامیت معنای الوهیت به امر رجوع بندگان به سوی او بستگی دارد و خدای متعال کمال مطلوب همه موجودات است و هر وصف جمیل و فعل حق و حکم عدل از او منشاء می گیرد، هر کس که به امر رجوع به جانب پروردگار و ملاقات او امید دارد، باید عمل شایسته انجام دهد و ابدا در امر عبادت پروردگارش شریکی اتخاذ نکند، چون چنین شخصی ظن قریب به یقین دارد که بسوی پروردگارش باز می گردد و او به اعمالش رسیدگی می کند و اعتقاد به وحدانیت ، با شرک در مرحله عمل منافات و تناقض دارد و هرگز با هم جمع نمی شود، لذا فرد مؤمن وصالح باید در مرحله عمل نیز موحد باشد. و خدای سبحان که نامش بلند مرتبه باد، در همه صفاتش واحد است و از جمله این صفات الوهیت و معبود بودن است که در آن امر شریکی ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۲۸
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۲۶
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۲۴

جدول پخش برنامه شب های احیاء از شبکه های سیما


شبکه

شب نوزدهم

شب بیست و یکم

شب بیست و سوم

یک

حرم مطهر امام رضا(ع)

حرم مطهر امام رضا(ع)

حرم مطهر امام رضا(ع)

دو

حرم مطهر حضرت معصومه(س)

حرم مطهر حضرت معصومه(س)

حرم مطهر حضرت احمد بن موسی(س)

سه

تهران - حسینیه همدانی ها

تهران - حسینیه همدانی ها

تهران - حسینیه همدانی ها

چهار

حرم مطهر حضرت امام(ره)

مسجد دانشگاه تهران

مسجد دانشگاه امام صادق(ع)

پنج

مصلی تهران

حرم مطهر امامزاده صالح(ع)

حرم مطهر حضرت عبدالعظیم(ع)

قرآن

مسجد مقدس جمکران

مسجد جامع گرگان

مهدیه تهران

جام جم

حرم مطهر امام رضا(ع)

حرم مطهر حضرت احمد بن موسی(س)

حرم مطهر حضرت معصومه(س)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۵۵


روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد. این نخوردن و نیاشامیدن، باید از روى نیّت باشد، والاّ اگر شما یک روز به خاطر گرفتارى و یا اشتغال به کار، دوازده ساعت، پانزده ساعت فرصت نکنید چیزى بخورید، هیچ ثوابى به شما نخواهند داد. اما همین امساک را وقتى با نیّت انجام دادید - «اجعلنا ممّن نوى فعمل»؛ نیّت کند و به دنبال آن، عمل انجام دهد - این همان گوهر درخشانى مى‌شود که به شما ارزش مى‌بخشد و روحتان را قیمتى مى‌کند.


شرط روزه، نیّت است. نیّت یعنى چه؟ یعنى این عمل را،این حرکت را، این امساک و تمرین را، جهت دادن براى خدا، در راه خدا، به خاطر انجام دستور الهى. این است که به هر کارى ارزش مى‌بخشد.لذا در دعاى شب اوّل ماه مبارک مى‌خوانید که: «اللّهم اجعلنا ممن نوى فعمل ولا تجعلنا ممن شقى فکسل»(۱). کسالت، بى‌رغبتى و بى‌نشاطى براى کار - چه کار معنوى و چه کار مادّى - شقاوت است.


روزه، یکى از بهترین کارهاست. با این‌که به ظاهر اقدام نکردن است؛ اما در باطن اقدام است، عمل است، کار مثبت است. چون شما نیّت این کار را دارید؛ لذا از هنگامى که وارد صحنه‌ى روزه‌دارى مى‌شوید - یعنى از بعد از لحظه‌ى طلوع فجر - تا آخر روز به طور دائم به خاطر این نیّت، در حال عبادتید. اگر هم بخوابید، عبادت مى‌کنید. همین‌طور راه بروید، عبادت مى‌کنید.


این‌که از قول نبّى‌اکرم علیه‌و على‌آله‌الصّلاة والسّلام نقل شده است که فرمود: «انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عبادة»؛ خوابیدن و نفس کشیدن شما عبادت است، خواب چطور عبادت مى‌شود؟ نفس کشیدن چطور «سبحان‌اللَّه» گفتن مى‌شود؟ این به خاطر آن است که شما بى‌کار هم که باشید، هیچ اقدامى هم که نکنید، چون با این نیّت وارد این وادى شده‌اید، یکسره در حال عبادتید.


در روایت دیگر مى‌فرماید: «نوم‌الصّائم عبادة و صمته تسبیح»؛ سکوت هم که مى‌کنید، مثل این است که «سبحان‌اللَّه» مى‌گویید. و «عمله متقبّل و دعائه مستجاب(۲)»؛ عمل شما مقبول، و دعایتان مستجاب است. سکوت شما عبادت است، نفس کشیدن شما عبادت است، خوابیدن شما عبادت است. چرا؟ چون شما این امساک و این دست کشیدن از بخشى از لذّات جسمانى را، براى خدا در یک مدّت سى روزه - ماه رمضان - تجربه مى‌کنید.

۱۳۷۶/۱۰/۱۲ بیانات در خطبه‌های نمازجمعه



پی نوشت: 

۱ ) إقبال‏الأعمال،سیدبن طاووس ص ۲۲ ؛ مستدرک الوسائل،نوری،ج۷ص۴۴۴ ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۱۷ (اعمال مخصوص شب و روز ماه رمضان)؛


صلى أبو جعفر محمد بن علی الرضا ع صلاة المغرب فی لیلة رأى فیها هلال شهر رمضان فلما فرغ من الصلاة و نوى الصیام رفع یدیه فقال اللّهُمَّ یا مَنْ یَمْلِکُ التَّدْبیرَ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ، یا مَنْ یَعْلَمُ خائِنَةَ الاعْیُنِ وَ ما تُخْفی الصُّدُورُ، وَ تُجِنُّ الضَّمیرُ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ، اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ نَوى فَعَمِلَ ، وَ لا تَجْعَلْنا مِمَّنْ شَقِیَ فَکَسَلَ، وَ لا مِمَّنْ هُوَ عَلى غَیْرِ عَمَلٍ یَتَّکِلُ. اللّهُمَّ صَحِّحْ أَبْدانَنا مِنَ الْعِلَلِ، وَ اعِنّا عَلى مَا افْتَرَضْتَ عَلَیْنا مِنَ الْعَمَلِ، حَتّى یَنْقَضِیَ عَنّا شَهْرُکَ هذا، وَ قَدْ ادَّیْنا مَفْرُوضَکَ فیهِ عَلَیْنا، اللّهُمّ اعِنّا عَلى صِیامِهِ، وَ وَفِّقْنا لِقِیامِهِ، وَ نَشِّطْنا فیهِ لِلصَّلاةِ، وَ لا تَحْجُبْنا مِنَ الْقَراءَةِ، وَ سَهِّلْ لَنا فیهِ ایتاءَ الزَّکاةِ. اللّهُمَّ لا تُسَلِّطْ عَلَیْنا وَ صَباَ لا تَعَبا، وَ لا سُقْما وَ لا عَطَبا، اللّهُمَّ ارْزُقْنا الافْطارَ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ، اللّهُمَّ سَهِّلْ لَنا فیهِ ما قَسَمْتَهُ مِنْ رِزْقِکَ، وَ یَسِّرْ ما قَدَّرْتَهُ مِنْ امْرِکَ، وَ اجْعَلْهُ حَلالا طَیِّبا نَقِیّا مِنَ الاثامِ، خالِصا مِنَ الاصارِ وَ الاجْرامِ.

ترجمه:

عبدالعظیم حسنی روایت کرده است که امام جواد (ع) بعد از نماز مغربی که هلال ماه رمضان را دید و قصد روزه کرد دو دستش را بلند نمود و فرمود: اى خدائى که تدبیر امور عالم به دست قدرت اوست و از اشاره به گوشه چشمها (خیانت دیده ها) و سر دلها و راز درونها آگاه است که او خداى نکته سنج داناى به تمام اسرار عالم است اى خدا ما را از آن بندگان صالح گردان که چون نیت کنند در پى آن عمل نمایند و از آنان که به کسالت محروم از سعادتند و آنان که به کارى نکرده اعتماد کنند و پاداش خواهند مگردان خدایا بدن ما را از امراض سالم دار و به اداى عملى که بر ما فرض کرده‏اى یاری فرما تا آنکه چون این ماه تمام شود ما هم اداى واجبات تو را کرده باشیم خدایا در این ماه ما را به روزه آن یارى کن‏ و براى قیام طاعت توفیق عطا فرما و در نماز نشاط کرامت کن و ما را از قرائت قرآن محجوب مساز و در این ماه ما را بر اداى زکات به آسانى موفق دار. اى خدا بر ما بیمارى و رنج و درد و هلاک را مسلط مگردان. اى خدا افطار ما را از رزق حلال خود روزى گردان اى خدا در این ماه رزقى که قسمت ما فرموده‏اى به آسانى برسان و هر چه نصیب و تقدیر ما کرده‏اى به امر خود سهل فرما و حلال و دلپسند و پاکیزه از ظلم و گناه و خالص از خطا و زشتى گردان.

۲ ) عیون ‏أخبار الرضا ، شیخ صدوق ج ۱ ص ۲۹۵ ؛ أمالی ، شیخ صدوق ، ص ۹۳ ؛ إقبال الاعمال ، سید بن طاووس ، ص ۲ ؛ مصباح الکفعمی، کفعمی ص۶۳۳ ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج ۹۳ ، ص ۳۵۶ ؛


إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَنَا ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ وَ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلَاوَةِ کِتَابِهِ فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ عَطَشَهُ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا یَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَیْتَامِ النَّاسِ کَمَا یُتَحَنَّنُ عَلَى أَیْتَامِکُمْ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ ارْفَعُوا إِلَیْهِ أَیْدِیَکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی أَوْقَاتِ صَلَوَاتِکُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا بِالرَّحْمَةِ إِلَى عِبَادِهِ یُجِیبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ یُلَبِّیهِمْ‏ إِذَا نَادَوْهُ وَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورُکُمْ ثَقِیلَةٌ مِنْ أَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَ الْمُصَلِّینَ وَ السَّاجِدِینَ وَ أَنْ لَا یُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْکُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِی هَذَا الشَّهْرِ کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِتْقُ رَقَبَةٍ وَ مَغْفِرَةٌ لِمَا مَضَ

ترجمه:

امام رضا(ع) از پدران بزرگوارشان از امیر المؤمنین علیهم السّلام نقل فرمودند که: روزى پیامبر اکرم (ص) برای ما سخنرانى کرد، فرمودند: اى مردم، ماه خدا با برکت‏ و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است، ماهى که نزد خدا از تمام ماهها برتر است و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است و آن ماهى است که در آن ماه به مهمانى خدا دعوت شده‏اید و در آن از اهل کرامت خدا گشته‏اید، نفسهایتان در این ماه تسبیح و خوابتان در آن عبادت است و اعمالتان در آن مقبول است و دعایتان مستجاب، پس با نیّتهاى صادق و قلبهاى پاک از خدا بخواهید که شما را به روزه گرفتن و خواندن کتابش موفّق نماید، چرا که بدبخت کسى است که در این ماه با عظمت از آمرزش خداوند محروم ماند، و با گرسنگى و تشنگیتان در این ماه گرسنگى و تشنگى قیامت را به یاد آورید و به فقیران و مساکین خود صدقه بدهید و بزرگان خود را احترام کنید، به کودکان خود مهربانى کنید و با خویشان خود ارتباط برقرار کنید و زبانهایتان را حفظ کنید و گوشهای خود را از آنچه شنیدن آن حلال نیست ببندید، به یتیمهاى مردم مهربانى کنید تا بر یتیمهاى شما مهربانى کنند، از گناهانتان به درگاه خداوند توبه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۰۶


پس از آن که اهالی کوفه، به ویژه شیعیان این شهر از حضور امام حسین علیه السلام در مکه معظمه و امتناع وی از بیعت با یزید بن معاویه باخبر شده و جنبش بزرگی در کوفه ایجاد نمودند و آن حضرت را با ارسال نامه های بی شمار به سوی خود دعوت کردند، امام حسین علیه السلام تصمیم گرفت دعوتشان را پذیرفته و با فرستادن نخستین نماینده خویش به سوی آنان، عملاً رهبری قیام بر ضد دستگاه جبار بنی امیه را بر عهده گیرد و از آن پس حکومت سراسر تباهی یزید را با یک جنبش بزرگ مردمی و مذهبی روبرو کند.


آن حضرت وضو گرفت و میان رکن و مقام در مسجدالحرام، دو رکعت نماز به جای آورد و پس از نیایش و راز و نیاز در درگاه احدیت، پسرعمویش مسلم بن عقیل را به حضور طلبید و او را از وضعیت کوفه باخبر گردانید و به وی فرمود که می خواهد او را به عنوان نماینده خویش به کوفه بفرستد، تا قیام اهالی این شهر را سامان بخشد.1


مسلم بن عقیل علیه السلام با روحیه باز و نشاط بالا، درخواست امام علیه السلام را پذیرفت و برای این مأموریت خطیر اعلان آمادگی نمود.


آن گاه امام حسین علیه السلام نامه ای برای مردم کوفه نوشت و به مسلم بن عقیل علیه السلام سپرد تا برای اهالی کوفه قرائت کند. نامه امام علیه السلام به این قرار است: به نام خداوند بخشایندهّ مهربان. از حسین بن علی علیه السلام به جامعه مؤمنین و مسلمین. اما بعد، هانی و سعید آخرین فرستادگانتان، نامه های شما را به من تسلیم نمودند. من از مضمون نامه های شما آگاه شدم. نوشته اید: ما امامی نداریم، به سوی ما بیا شاید خداوند به وسیله تو ما را هدایت فرماید.


من برادرم و پسرعمویم و شخصیت مورد وثوق و مورد اعتماد از میان خاندانم، یعنی مسلم بن عقیل را به سوی شما می فرستم. اگر او برای من بنویسد که نظر اکثریت شما، به ویژه فرزانگان و مردان شایسته و شاخص شما مطابق با نامه هایی است که به من نوشته اید، به سوی شما خواهم آمد، انشاءالله. به جان خودم سوگند یاد می کنم که امام بر حق تنها کسی است که بر اساس کتاب خدا حکومت کند و در جامعه به داد رفتار نماید و حق را پذیرا باشد و خود را بر انجام دستورات دین ملزم و متعهد بداند. والسلام.2


امام حسین علیه السلام به مسلم بن عقیل علیه السلام سفارش های لازم را نمود و وی را با آخرین نامه رسانان؛ یعین قیس بن مسهر صیداوی، عماره بن عبدالله سلولی، عبدالله بن شداد و عبدالرحمن شداد، در تاریخ 15 رمضان سال 60 قمری به سوی کوفه اعزام نمود.3


گفتنی است که مسلم بن عقیل علیه السلام ، برادرزاده و داماد امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام است و با دخترش رقیه ازدواج کرد. وی از مردان دلیر بنی هاشم، اهل علم و دارای بینش وسیع سیاسی و مذهبی و پیرو خالص ولایت و امامت بود.


مسلم بن عقیل علیه السلام از مکه معظمه به مدینه منوره رفت و در آن جا با خانواده اش خداحافظی نمود و به همراه دو فرزندش و دو راهنما از طایفه بنی قیس، از بی راهه حرکت کرد تا هم زودتر به مقصد برسد و هم از چشم نگهبانان حکومتی و راهبان ها در امان بماند.4



منابع:

1- وقایع عاشورا (سید محمد تقی مقدم)، ص 199

2- الارشاد (شیخ مفید)، ص 380؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 303

3- الارشاد، ص 381؛ منتهی الآمال، ج1، ص 303 و ص 306؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 35؛ وقایع عاشوار، ص 201

4 -الارشاد، ص 381؛ منتهی الآمال، ج1، ص 306؛ وقایع عاشوار، ص 201

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۸