موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی

۲۰۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موج وبلاگی آهنگ بندگی» ثبت شده است


قرآن کریم در آیه 157 سوره نساء بر پندار قوم یهود و عقیده بعضی از فِرق مسیحیت درباره مرگ حضرت عیسی خط بطلان می‏کشد. در این آیه آمده است: «گفتند: ما مسیح، پیامبر خدا، را کشتیم. آنها او را نکشتند و دار نزدند؛ بلکه امر بر آنها مشتبه شد. آنان که درباره انتقال حضرت مسیح به عالم بالا اختلاف و گفت و گو می‏کنند در شک و تردیدند. یقیناً عیسی کشته نشده است؛ بلکه خداوند او را نزد خود برد که او قادر و داناست».


همچنین در قرآن می فرماید: «به یاد آر آن گاه را که خداوند فرمود: ای عیسی، من تو را به قرب خود بالا می‏برم و از معاشرت کافران پاک می‏گردانم».


این آیات شریفه، مؤید این هستند که حضرت عیسی علیه‏السلام کشته نشد، بلکه به آسمان رفت. یهودیان مدعی قتل عیسی علیه‏السلام بودند و مسیحیان نیز گمان می‏کردند یهود، عیسی علیه‏السلام را با دار زدن، کشته‏اند و پس از قتل، خداوند او را از میان قبر به سوی آسمان برده است. ناگفته نماند بر اساس آنچه از ظاهر آیات قرآن برمی‏آید، حضرت عیسی علیه‏السلام در نزد خداوندِ متعال زنده است و نخواهد مرد تا همه اهل کتاب به او ایمان آورند.


 

مسیح قرآن

به عقیده ما مسلمانان، کتاب مقدس مسیحیان، انجیل با گذشت زمان گرفتار آسیب‏ها و انحراف‏های بسیار شد. گواه این مدعا وجود انجیلهای متعددی است که شمار آن از 114 نسخه و روایت فراتر می‏رود. چهره‏ای که انجیل‏های کنونی از حضرت مسیح ارائه می‏کنند چهره واقعی آن حضرت نیست و تصویری آلوده به پندارهای غلط و تهمت‏های ناروای بسیار است که شایسته ساحت قدسی آن حضرت نمی‏باشد. اما مسیحی که خدا در قرآن معرفی می‏کند مردی پرهیزکار، یگانه پرست و فروتن است که سخن بیهوده نمی‏گوید و مدعی امر نامعقولی نیست. از خدایی و اتحاد و حلول حرف نمی‏زند. خداوند او را به آسمان‏ها می‏برد و از ریشخند و اهانت مردم مصون است؛ چون «روح اللّه‏» و «کلمة اللّه‏» و مخزن اسرار و حکمت‏های الهی و تربیت یافته اوست و خداوند بندگان صالح و مؤمن خود را خوار نمی‏کند.


به یاد آر آن گاه را که خداوند فرمود: ای عیسی، من تو را به قرب خود بالا می‏برم و از معاشرت کافران پاک می‏گردانم.


عقیده به معراج

تنها مسلمانان نیستند که عقیده به معراج دارند. این عقیده در میان پیروان ادیان دیگر نیز وجود دارد و درباره حضرت عیسی علیه‏السلام نیز دیده می‏شود؛ چنان که در انجیل‏ مرقس باب 6، انجیل لوقا باب 24 و انجیل یوحنا باب 21 می‏خوانیم که عیسی به آسمان‏ها صعود نمود (و به معراج همیشگی رفت).


 

عروج عیسی علیه السلام

درباره عروج حضرت عیسی علیه‏السلام سخنان بسیار گفته‏اند: بسیاری از مورخان معتقدند: یهودا اسخر یوطی، یکی از حواریون، فریب دنیا را خورد و محل اختفای حضرت عیسی را به یهودیان نشان داد. اما مسلماً یهودیان نتوانستند حضرت را دستگیر کنند و زمانی که وارد آن مکان شدند، خداوند او را به آسمان بالا برد و شخص دیگری که شبیه او بود به دار آویخته شد و او هر چه فریاد زد که من عیسی نیستم، نپذیرفتند. بعضی گفته‏اند او همان اسخر یوطی بوده و بعضی گفته‏اند او همان مأموری بود که وارد آن مکان شد و هر چه گشت عیسی را نیافت و وقتی بیرون آمد شبیه او شد و دیگران که بیرون بودند او را دستگیر کرده، به دار آویختند. اما در روایتی از امام باقر علیه‏السلام آمده است: «حضرت عیسی به حواریون گفت: خدای تعالی به من وحی کرده است که مرا در این ساعت نزد خود خواهد برد. کدام یک از شما حاضرید جان خود را فدا کنید و در بهشت با من باشید؟ وانی از بین آنان برخاست و اعلام آمادگی کرد. پس خدا او را شبیه عیسی کرد و یهود او را دستگیر کرد و به دار آویخت».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۰۴

حضرت یوشع (علیه السلام) یکی از شخصیت‌هایی هستند که قرآن اشاراتی به مقام والایشان داشته است. در ذیل به بیان نکاتی کوتاه در مورد این پیامبر بزرگوار یهود پرداخته می‌شود.



هم‌جواری مسلمانان شبه جزیزه عربستان با یهودیان سبب شده است در قرآن کریم و روایات اسلامی در مورد اقوام یهودی، پیامبران و اتفاقاتی که برای آنان افتاده است اطلاعاتی بیش از سایر اقوام و پیامبران قابل دستیابی باشد.


قرآن جز مواردی انگشت‌شمار به بیان تفصیلی وقایع نپرداخته است و تنها نکاتی را که در راه هدایت مسلمین مفید بوده است را ذکر می‌کند و جهت تکمیل این اطلاعات و سر نخ‌ها راهی جز استفاده از تاریخ و روایات رسیده از معصومین (علیهم السلام) وجود ندارد.


حضرت یوشع (علیه السلام) یکی از شخصیت‌هایی هستند که قرآن اشاراتی به مقام والایشان داشته است. در ذیل به بیان نکاتی کوتاه در مورد این پیامبر بزرگوار یهود پرداخته می‌شود:


قرآن کریم زمانی که به نقل ماجرای سفر حضرت موسی (علیه السلام) و دیدار ایشان با حضرت خضر (علیه السلام) می‌پردازد از جوانی نام می‌برد که در طول مسیر و پیش از رسیدن به حضرت خضر (علیه السلام) همراه ایشان بوده است. بر اساس روایات این شخص یوشع بن نون (علیه السلام) می‌باشد[1] که بر اساس برخی اقوال همان ذو الکفل در آیه «وَ اذْکُرْ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ» است و برخی نیز او را «یسع» می‌دانند و معتقدند یک نام عبری است که در اصل «یوشع» بوده، سپس الف و لام به آن داخل شده و شین تبدیل به سین گردیده است.[2]


قوم بنی اسرائیل پس از فرار از چنگال فرعون با موسی (علیه السلام) همراه می‌شوند تا آنکه به سرزمین مقدس ـ بر طبق روایات شهر «اریحا» ـ می‌رسند. موسی (علیه السلام) قوم خویش را فرمان می‌دهد که وارد شهر شوند لکن آنان امتناع کرده و می‌گویند در این شهر ظالمان و افراد قدرتمندی زندگی می‌کنند و تا زمانی که آنان در این شهر هستند ما وارد آن نخواهیم شد.


در این میان دو تن از خداترسان قوم یهود روی به مردم کرده و آنان را اندرز می‌دهند که بر خدا توکل کنید و به موسی (علیه السلام) اطمینان داشته و وارد شهر شوید و مطمئن باشید پیروز این میدان شما خواهید بود: «قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُۆْمِنِین» لکن آنان باز سرپیچی نموده و با گستاخی به پیامبر خویش گفتند: «تو و خدایت وارد شهر شده و آنان را شکست دهید سپس ما داخل خواهیم شد». به جرم این سرپیچی خداوند متعال آنان را به مدت چهل سال در بیابان سرگردان ساخت[3] به گونه‌ای که هر زمان شروع به حرکت می‌کردند دوباره به همان نقطه ابتدایی می‌رسیدند.


یوشع (علیه السلام) از نوادگان حضرت یوسف (علیه السلام) است و از جمله بزرگان، علما و افراد باایمان قوم بنی اسرائیل به شمار می‌آید


بر اساس روایات در این زمان تنها چهار تن همراه با موسی (علیه السلام) بودند: هارون و پسرش، یوشع بن نون و کالب بن یافنا.[4] که دو شخص اخیر همان مردان خدا ترس در آیه پیش‌گفته هستند.


یوشع (علیه السلام) از نوادگان حضرت یوسف (علیه السلام) است و از جمله بزرگان، علما و افراد باایمان قوم بنی اسرائیل به شمار می‌آید. حضرت موسی (علیه السلام) پیش از وفات خویش او را وصی خویش قرار داده و الواح و تابوت معروف بنی اسرائیل که همان صندوقی است که مادر موسی (علیه السلام) ایشان را در آن قرار داده و در رود نیل رها ساخت به وی دادند.


در مورد اینکه چه کسی پس از گذشت چهل سال شهر اریحا را آزاد نمود دو نقل وجود دارد:


ـ برخی مانند ابن عباس، عکرمه، سدی و قتاده معتقدند که این کار توسط حضرت یوشع (علیه السلام) و پس از وفات حضرت موسی (علیه السلام) صورت پذیرفت. به عنوان نمونه در روایتی از ابن عباس نقل شده است: «موسی و هارون در آن بیابان درگذشتند و همى کسانی که بدان صحرا راه یافته بودند، در ظرف بیست سال از جهان رفتند جز یوشع بن نون و کالب بن یوفنا. همین که چهل سال از ورود بنی اسرائیل به بیابان گذشت، خداوند به یوشع بن نون وحی فرستاد و فرمان داد که به شهر اریحا برود و آن جا را بگیرد»


حضرت موسی


ـ عده‌ای هم‌چون ابن اسحاق آورده‌اند که این کار در زمان حضور حضرت موسی (علیه السلام) انجام گرفت و نقل می‌کنند: « موسی بن عمران، برای پیکار با جباران به سرزمین کنعان رفت. و یوشع بن نون و کالب بن یوفنا را پیش‏تر بدان شهر فرستاد»


بر فرض پذیرش هر یک از این اقوال آنچه مسلم است تسخیر شهر اریحا به وسیله حضرت یوشع (علیه السلام) صورت گرفته است که البته به سادگی انجام نگرفت.


اتفاقاتی در این میان برای بلعم بن باعور فرمانروای شهر اریحا می‌افتد تا او را از نبرد با بنی اسرائیل بازدارد لکن هیچ یک از نشانه‌های خدا را ندید و فریب همسر و یارانش را خورد. نبرد میان یوشع (علیه السلام) و جباران ادامه تا غروب آفتاب روز جمعه ادامه می‌یابد. سخت بودن جنگیدن در تاریکی شب و عدم پیکار یهودیان در روز شنبه سبب شد یوشع دست نیاز به درگاه حق دراز کند و خدا نیز خورشید را برای او برگرداند و یک ساعت به روز افزود تا جنگ ادامه یافت و جباران شکست خوردند.[5]


پس از این پیروزی او پادشاه و پیامبر یهودیان شد و تا مدتی اداره امور آنان را در دست گرفت و سر انجام دیده از جهان فروبست.


بررسی روایات شیعه نشان‌دهنده شباهت‌هایی میان این پیامبر بزرگوار و امام علی (علیه السلام) است. از آن جمله در روایتی از پیامبر گرامی اسلام سۆال می‌شود: «جانشین موسی (علیه السلام)، یوشع بن نون بود. جانشین شما چه کسی است؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز امام علی (علیه السلام) را نام می‌برند و می‌گویند یوشع پس از موسی سی سال زنده بود و علی نیز پس از من همین مدت را در دنیا خواهد ماند. بر یوشع صفراء بنت شعیب همسر موسی قیام می‌کند و خود را بر حق می‌داند ولی یوشع او را اسیر ساخته و به نیکی با وی رفتار می‌نماید بر علی نیز دختر ابی بکر قیام خواهد کرد و علی همان برخورد نیکوی یوشع با صفراء را با همسر من خواهد داشت».[6]


امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «زمانی که قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قیام کند 27 نفر را بازمی‌گرداند: 15 نفر از قوم موسی (علیه السلام) که عدالت پیشه بودند، 7 تن اصحاب کهف، یوشع جانشین موسی (علیهما السلام)، مۆمن آل فرعون، سلمان فارسی، أبا دجانة انصاری و مالک اشتر»


هم‌چنین بازگشت خورشید در روایات به حضرت یوشع، حضرت سلیمان و امام علی (علیهم السلام) نسبت داده شده است.[7] نکته دیگر آنکه این پیامبر بزرگوار در کنار صاحب سوره یس و امام علی (علیه السلام) مصداق آیه «السابقون السابقون*اولئک المقربون» دانسته شده‌اند: «سبق الناس ثلاثة: یوشع صاحب موسی (علیه السلام) إلی موسی، و صاحب یس إلی عیسی (علیه السلام)، و علی بن أبی طالب (علیه السلام) إلی النبی (صلی الله علیه و آله)، و هو أفضلهم». (سبقت‌گیرندگان سه نفرند: آنکه به سوی موسی سبقت جست، یوشع بن نون بود و آنکه به سوی عیسی سبقت گرفت، صاحب داستان سوره یس بود، و آنکه به سوی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) سبقت جست علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود که او افضل از دو تن دیگر است)


در بیان جایگاه این پیامبر ذکر این روایت کافی است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «زمانی که قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قیام کند 27 نفر را بازمی‌گرداند: 15 نفر از قوم موسی (علیه السلام) که عدالت پیشه بودند، 7 تن اصحاب کهف، یوشع جانشین موسی (علیهما السلام)، مۆمن آل فرعون، سلمان فارسی، أبا دجانة انصاری و مالک اشتر».[8]


نکته بسیار مهم آنکه این پیامبر بزرگوار در حدود ملک خودش در تمنه سارح که در کوهستان افرایم بطرف شمال کوه جاعش است دفن کردند او را در حدود ملک خودش در تمنه سارح که در کوهستان افرایم بطرف شمال کوه جاعش است دفن کردند[9] و مقبره‌ای که در اصفهان به نام حضرت یوشع (علیه السلام) قرار دارد مربوط به ایشان نبوده و متعلق به پیامبری دیگر با همین نام از بنی اسرائیل می‌باشد.


 


پی نوشت:

1. البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص 650، ح 6715.

2. تفسیر نمونه، ج‏5، ص 326.

3. سوره ص/21 تا 26.

4. البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 268.

5. الکامل/ترجمه،ج ‏2،ص 266 تا 272.

6. البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏4، ص: 442، ح 8582.

7. ترجمه المیزان، ج ‏17، ص 314.

8. البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 596، ح 4017.

9. حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلد اول‏ مقدمه، ص 411.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۵


روزی عزرائیل نزد موسی علیه‌السلام آمد، موسی علیه‌السلام پرسید: «برای زیارتم آمده‌ای یا برای قبض روحم؟»


عزرائیل: برای قبض روحت آمده‌ام.


موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.


عزرائیل: مهلتی در کار نیست.


موسی علیه‌السلام به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.


خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی علیه‌السلام مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد. موسی علیه‌السلام نزد مادرش آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!»


مادر گفت: «چه سفری؟»


موسی علیه‌السلام فرمود: «سفر آخرت.» مادر گریه کرد.


موسی علیه‌السلام نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی علیه‌السلام زد و گریه کرد، دل موسی علیه‌السلام از گریه کودکش سوخت و گریه کرد.


خداوند به موسی علیه‌السلام وحی کرد: «ای موسی! تو به درگاه ما می‌آیی، این‌گریه و زاریت چیست؟»


موسی علیه‌السلام عرض کرد: «دلم به حال کودکانم می‌سوزد.»


خداوند فرمود: «ای موسی! دل از آنها بکن، من از آنها نگهداری می‌کنم و آنها را در آغوش محبتم می‌پرورانم.»


دل موسی علیه‌السلام آرام گرفت. و به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو می‌گیری؟


عزرائیل: از دهانت.


موسی: آیا از دهانی که بی‌واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می‌گیری؟


عزرائیل: از دستت.


موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟


عزرائیل: از پایت.


موسی: آیا از پایی که من با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفته‌ام؟


عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی علیه‌السلام داد، موسی علیه‌السلام آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی علیه‌السلام گفتند: یا اهون الانبیاء موتا کیف وجدت الموت؛ ای کسی که در میان پیامبران، از همه راحت‌تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟» موسی علیه‌السلام گفت: کشاة تسلخ و هی حیة؛ مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۲


جریان کیفیت به هلاکت رسیدن عبدالرحمن بن ملجم (قاتل امام علی علیه السلام) در تاریخ به دو صورت نقل شده است؛ قول مشهور این است که امام حسن علیه السّلام ابن ملجم را با یک ضربه شمشیر به هلاکت رساند. مطابق این قول که با وصیت امام علی علیه السلام سازگار است؛ ابن ملجم شکنجه نشده است بلکه با یک ضربه شمشیر به عنوان قصاص یک ضربه شمشیری که به فرق امام علی علیه السّلام زد، به هلاکت رسیده است.


قول دوم، قول ضعیفی است که در بعضی از منابع اهل سنت آمده است، مبنی بر اینکه عبدالله بن جعفر (برادر زاده امام علی علیه السلام) ابن ملجم را با شکنجه شدید به هلاکت رسانده است.


این قول را اولین بار «محمد بن سعد» در کتاب «الطبقات الکبری»[1] آورده است. پس از او «ابوحنیفة دینوری» دیگر مورخ اهل سنت در کتاب «الاخبار الطوال»[2] تکرار کرده است. در مقابل دیگر مورخان بزرگ اهل سنت نظیر طبری در «تاریخ طبری»[3] و ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه»[4] قول اول را صحیح دانسته اند.


مورخان شیعه نیز عموماً قول اول را صحیح دانسته اند و بعضی از علمای معاصر همچون استاد «محمد باقر محمودی» در حاشیه تصحیح «انساب الاشراف بلاذری»[5] و «نجاح الطایی» در کتاب «سیره الامام علی بن ابیطالب»[6] صریحاً قول دوم را کذب و قول اول را به عنوان قول صحیح معرفی کرده اند.


به نظر می رسد قول اول بنا به دلایل زیر صحیح است:


1. وصیت امام علی علیه السّلام: امام علی علیه السّلام در وصیت نامه خود که پس از ضربت خوردن خطاب به فرزندانش نگاشته است؛ تصریح می کند: انظرو اذا انامت من ضربته هذه، فاضربوا ضربة بضربة، و لا یمثل بارجل فانّی سمعت رسول الله صلّی الله علیه و آله وسلم یقول: ایاکم و المثلة و لو بالکلب العقور»[7]: «بنگرید اگر من بر اثر ضربت شمشیر این (ابن ملجم) از دنیا رفتم، پس او را فقط با یک ضربت در ازای یک ضربتی که به من زده است، بزنید، و اصلاً او را مثله و شکنجه نکنید چرا که من خودم از پیامبر صلّی الله علیه و آله   وسلم شنیدم که فرمود: از مثله و قطعه قطعه کردن اعضاء دوری کنید اگر چه سگ وحشی باشد».


2. چنین رفتاری (شکنجه و مثله) رفتاری کاملاً به دور از سیره اهل بیت علیهم السلام است.


3. تعارض موجود در متن روایت به حدی است که به ما اطمینان می دهد این روایت از طرف طرفداران خوارج جعل شده است.


4. این روایت تلویحاً در مقام تبرئه معاویه نیز می باشد؛ چرا که معاویه «نزال بن عامر» را که همدست ابن ملجم بود و در ترور معاویه ناکام مانده بود را به همان صورتی که در این خبر ساختگی مذکور آمده است، کشته است: دو دست و دو پای او را قطع کرده و زبانش را بیرون کشید».[8]


آنچه درباری ابن ملجم گفته شده که او را با شکنجه کشته اند درست نیست بلکه طبق وصیت حضرت علی علیه السّلام او را با یک ضربه شمشیر قصاص کرده اند.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. «علی از زبان علی»، «دکتر سید جعفر شهیدی»، جلد چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی

2. قرآن و معصومان در آینه ی علوی، امیرعلی حسنلو

3. «دانشنامه امام علی»، ترجمه «مؤسسة الامام علی»، محمد محمدی ری شهری و دیگران، دارالحدیث.



پی نوشت:

[1] . «محمد بن سعد»، «الطبقات الکبری»، بیروت، دارصادر، بی تا، ج 3 ص 39.

[2] . «ابوحنیفه دینوری»، «الاخبار الطوال»، تحقیق عبدالمنعم عامر، چ اول، قاهره، 1960م ص 215.

[3] . «محمد بن جریرطبری»، «تاریخ طبری»، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 5، ص 148.

[4] . «ابن ابی الحدید»، «شرح نهج البلاغه»، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالاحیاء التراث العربی بیروت، ج 6، ص 125.

[5] . «احمد بن یحیی بلاذری»، «انساب الاشراف»، تحقیق محمد باقر محمودی، چ اول، مؤسسه اعلمی بیروت، 1394ق، ص 505.

[6] . «نجاح الطائی»، «سیرةالامام علی بن ابیطالب»، «تحقیق مصطفی السقا، چ اول، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1425هـ، ج 3، الجزء السابق، ص 97.

[7] . «نهج البلاغه» شرح محمد عبده، دارالهجرة قم، بی تا، نامة 47. «بحارالانوار»، «محمد مجلسی»، چ دوم، مؤسسه الوفاء، بیروت 1402ق، ج42، ص 288.

[8] . «الکامل فی اللغة و الادب»، محمد بن فرید المبرد، تحقیق الهنداوی، عبدالحمید، ج اول، دارالکتب العلمیه، 1424هـ، بیروت، ج 2، ص 147. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۳۱


پس از سخنرانی امام، ابن عباس برخاست و گفت: «معاشرالنّاس هذا ابنُ نبیّکم و وصی امامکم فبایِعوه؛ ای مردم! این فرزند پیامبر شما و وصی امام شماست، با او بیعت کنید.» مردم گفتند: او را نیک دوست داریم و حقّ او را برخویش واجب می شماریم. به عقیده طبری، اوّلین کسی که با آن حضرت بیعت کرد، قیس بن سعد بن عباده بود. وی به هنگام بیعت، گفت: با تو بیعت می کنم به حکم خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و جهاد با دشمنان خدا. امام مجتبی علیه السلام فرمود: بیعت کن به حکم خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که در بردارنده تمامی شرط هاست. و او با این شرط بیعت نمود و مردم نیز با آن حضرت بیعت کردند. قیس بن سعد، اولین استاندار امیرمؤمنان علی علیه السلام در مصر بود و در تمامی جنگ ها همراه آن حضرت شرکت داشت. وی تا آخر به پیمانی که با سبط اکبر علیه السلام بسته بود، وفادار ماند و زمانی که فرمانده بخشی از لشکریان امام شد، فریب وعده های معاویه را نخورد و در جواب وی نگاشت: «لا واللّه لا تَلْقانی ابداً الاّ بینی و بینک الرُّمح؛ سوگند به خدا! مرا دیدار نخواهی کرد، مگر آنگاه که بین من و تو نیزه باشد.»


دلائل انحصار خلافت در اهل بیت علیهم السلام

پس از پایان یافتن بیعت، امام مجتبی علیه السلام دیگر بار در سخنانی، دلائل شایستگی خویش برای خلافت و انحصار آن را در اهل بیت علیهم السلام برشمرد و فرمود:

«ماییم حزب پیروز خدا ماییم عترت پیامبر خدا که از هرکس به وی نزدیک تریم. ماییم اهل بیت رسالت که از گناهان و بدی ها معصوم و پاکیزه ایم. ماییم یکی از دو چیز گرانبها که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در میان امت به یادگار گذاشت. ماییم تلاوت کنندگان قرآن که همه اشیا به تفصیل در آن بیان شده اند، کتابی که باطل از هیچ سو در آن راه نمی یابد.

در تفسیر قرآن تنها مرجعِ مورد اعتماد، ما هستیم. در قرآن با یقین سخن می گوییم و با گمان، تأویل آیات نمی نماییم. از ما اطاعت کنید؛ زیرا اطاعت ما، از جانب خدا بر شما واجب شده است و فرمانبری ما را با اطاعت خود و رسول خویش همراه نموده و فرموده است: «یا ایّها الذّین آمنوا اطیعوا اللّه و اطعیوا الرّسول و اُولی الأمر منکم فَاِن تنازعتم فی شی ء فرُدّوه الی اللّه والرّسول»۶؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر «اوصیای پیامبر» را و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باز گردانید (و از آنها داوری بطلبید)

و در آیه دیگر فرمود: «اگر آن را به پیامبر و اولی الأمر بازگردانند، از ریشه های مسائل آگاه خواهند شد.»

امام مجتبی علیه السلام در ادامه فرمود:

«شما را از گوش دادن به سخنان شیطان برحذر می دارم؛ زیرا او دشمن آشکار شماست، تا همانند سپاهیان کفر در جنگ بدر نباشید که شیطان به آنان گفت: «امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمی گردد، و من همسایه «و پناه دهنده» شما هستم؛ اما هنگامی که دو گروه (کافران و مؤمنانِ مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی می بینم که شما نمی بینید».

در این خطبه، دلایلی برای انحصار امامت در اهل بیت علیهم السلام وجود دارد، که در منابع اهل سنّت نیز مورد قبول واقع شده است؛ از جمله:


۱٫ طهارت و عصمت اهل بیت علیهم السلام ؛ که قرآن کریم آن را در آیه تطهیر «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت»، بیان داشته است.

۲٫ آیه اولوالأمر؛ که منظور از آن، امامان معصوم علیهم السلام هستند.

۳٫ حدیث ثقلین؛ که بین شیعه و سنی متواتر است.

امام علیه السلام در کلامی دیگر به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم استناد می کند و می فرماید:

«اَلستُ الّذی قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم لی وَ لاِءخی: الحسن والحسین امامان قاما او قعدا؛ آیا من همان فرد نیستم که پیامبر گرامی در حقّ من و برادرم فرمود: حسن و حسین هردو امام هستند؛ چه قیام کنند و چه صلح.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۸


دوزخ است ابلیس و دوزخ اژدهاست --- کو به دریاها نگردد کمّ و کاست

هفت دریا را در آشامد هنوز --- کم نگردد سوزشش آن خلق سوز


سوره فاطر ، آیه 6 : شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن خود بدارید.

سوره اعراف ، آیه 27 : ای فرزندان آدم! [مراقب باشید] شیطان فریبتان ندهد چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند.

امام علی علیه السلام فرمود : در برابر شیطان برای جنگ با او صف آرائی کنید و با مخالفت بر او چیره شوید. بحار الانوار، ج69، ص290. 

روزی شیطان به صورت پیرمردی در آمد و نزد حضرت سلیمان علیه السلام رفت. حضرت سلیمان علیه السلام از او پرسید: «تو با امت موسی علیه السلام چه می کنی؟» گفت: «حب دنیا را بر دلهایشان می اندازم.» پرسید: «با امت عیسی علیه السلام چه می کنی؟» گفت: «آنها را با تثلیث و شرک، اغواء خواهم نمود.» پرسید: « با امت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله چه می¬کنی؟» گفت: « آنها را وا نمی گذارم تا درهم و دنیا را برایشان محبوب تر از لااله الا الله قرار دهم» .  داستانهای شگفت ص 195


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۶

ماه مبارک رمضان اگر چه که طبق فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه واله «شهر الله » (1) است و ماه خداست و از طرفی بهار قرآن است (2)، ماهی است که نزول قرآن در آن رخ داده (3)، شب قدر در آن مخفی گشته و ماه روزه است و با شنیدن اسم رمضان به یاد خدا و قرآن و روزه و لیالی قدر می افتیم.


اما باید توجه داشت که لیلة القدر ارتباط ملائکة الله با امام است و نگارنده در مقاله ای که به همین مناسبت در سال گذشته نوشته ام عرض کرده بودم که از آیات و روایات بدست می آید که اهمیت ماه رمضان به خاطر نزول قرآن و اهمیت قرآن به خاطر نزول در شب قدر و اهمیت شب قدر به خاطر آن ولی ای است که ملائکة الله به همراه روح اعظم به خدمتش شرفیاب می شوند علاوه بر این که در فرهنگ شیعه ماه رمضان با نام امام متقین امیرالمۆمنین علیه السلام گره خورده و نه تنها ماه آشنایی با خدا و قرآن و روزه و عبادت است بلکه می توان گفت ماه امامت نیز می باشد.


ماه رمضان ماهی است که اهمیت مسأله امامت را به آن شکلی که شیعه به آن می نگرد به امت اسلامی نشان می دهد و بیان می دارد که اگر جامعه ای به وصیت پیامبر خود در رابطه با جانشینی وی اهمیت نداد به چه سرنوشتی دچار خواهد شد و چه گروه هایی در جامعه اسلامی جولان خواهند داد، ناکثین و قاسطین و مارقین.


 آن چنان جامعه اسلامی بعد از پیامبر صلی الله علیه واله در اثر دوری از اهل بیت علیهم السلام عقب گرد نمود و دچار انحطاط شد که در درون این جامعه گروه هایی پرورش یافتند که دنبال سلطنت و میراث خواری از بیت المال بودند (قاسطین و ناکثین ، معاویه و طلحه و زبیر) یا این که در عین تمسک به بعض از ظواهر اسلام آن چنان از حماقت برخوردار شدند که شکم زن باردار مسلمان را می شکافتند و جنین او را هم به قتل می‌رساندند اما در عین حال اگر خرمایی بر زمین افتاده بود و آن را می خوردند برای کسب حلالیت به دنبال صاحبش می‌گشتند. امروز نیز سرنوشت جامعه اسلامی را مشاهده می کنیم. وهابیت مسلط بر عربستان و حرمین شریفین اگر کسی مصحف را بر زمین بگذارد او را توبیخ می نماید اما قتل عام کودکان و زنان مسلمان و حتی مثله نمودن جنازه ها و به دهان کشیدن قلب آنان را که کار همسر ابوسفیان است به راحتیِ خوردن آب، مرتکب می شود و آن را مباح می شمرد. آیا واقعا مسیحیت و یهودیت تحریف شده یا بودیسم یا هر مکتب دیگری از چنین امر هولناکی که اسم اسلام را هم به یدک می کشد، بهتر نیست !!


یکی از ویژگی های بارز شهید این ماه که از شئون امامت اوست مبارزه با فتنه هایی است که امت اسلام به آن دچار بود تا جایی که طبق نهج البلاغة فرمود: «أنا فقأت عین الفتنة » من چشم فتنه را کور کردم، جهان اسلام باید بداند که از هیچ فتنه ای در أمان نخواهد ماند مگر این که به مکتب بزرگترین مبارزه کننده با فتنه رجوع نماید


آری نتیجه اسلام بدون امامت و کنار زدن امثال علی و حسن و حسین علیهم السلام و فرزندانشان چیزی جز تسلط حَجاج و واقعه حره و امثال آن در گذشته و وضعیت رقت بار کنونی امت اسلامی در امروزه نخواهد بود !


امروز علمای وهابی باید با افتخار فراوان شعر سلف خود یزید بن معاویه علیهمااللعنة را با فریاد بلند بخوانند که:


                                لعبت هاشم بالملک فلا                                خبر جاء و لا وحی نزل


                              لیت أشیاخی ببدر شهدوا                          جزع الخزرج من وقع الأسل(4)



در این ماه مبارک رمضان که در آن به سر می بریم امت اسلامی در آتش مهار نشدنی اختلافات فرقه ای و قومیت گرایی و سیاسیت بازی به شدت در حال سوختن است اما دریغ از کمی توجه به منشأ آتش و افسوس از غفلت از آن !!


اما متأسفانه باید گفت که این درد غفلت و مرض اختلاف جز با شعله ورتر شدن و گداخته شدن آن آتش درمان نخواهد شد چرا که « آخر الدواء الکی » (5) !


بسوزند چوب درختان بی بر                         جزا خود همین است مر بی بری را


بسیار اشتباه است که کسی فکر کند امروز فقط گروه خاصی از مسلمانان تحت فشار دیگر گروه ها هستند. آیا دود آتشی که امروز در مصر و سوریه و عراق و بحرین و پاکستان و افغانستان و میانمار بلند است به چشم همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی نمی رود


هنوز زمان نیاز است تا این امت در یابد که آن حبل الله و عروة الوثقی ای که قرآن دستور به تمسک به آن را داده و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز وعده عدم گمراهی را در صورت تمسک به آن داده است ، همان عترت و اهل بیت علیهم السلام هستند که در رأس آن امیرالمۆمنین علی علیه السلام شهید رمضان می باشد !


بسیار اشتباه است که کسی فکر کند امروز فقط گروه خاصی از مسلمانان تحت فشار دیگر گروه ها هستند. آیا دود آتشی که امروز در مصر و سوریه و عراق و بحرین و پاکستان و افغانستان و میانمار بلند است به چشم همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی نمی رود:


« واتقوا فتنة لا تصیبنّ الذین ظلموا منکم خاصة » (6)


بپرهیزید از فتنه ای که فقط به ظالمان از شما نمی رسد ( بلکه دامن خوبان را هم می گیرد )


یکی از ویژگی های بارز شهید این ماه که از شئون امامت اوست مبارزه با فتنه هایی است که امت اسلام به آن دچار بود تا جایی که طبق نهج البلاغة فرمود: «أنا فقأت عین الفتنة » (7) من چشم فتنه را کور کردم ، جهان اسلام باید بداند که از هیچ فتنه ای در أمان نخواهد ماند مگر این که به مکتب بزرگترین مبارزه کننده با فتنه رجوع نماید .


 



پی نوشت ها:

1-صحیفه سجادیه ص228 .

2- ثواب الأعمال ص103 .

3- سوره بقره /185 .

4- اشعار معروف یزید در هنگام ضربه زدن به سر مقدس امام حسین علیه السلام ،احتجاج ج2ص34 .

5- ضرب المثل : آخرین دارو داغ و آتش است .

6- سوره انفال / 25 .

7- نهج البلاغة محمد عبده ج1ص182 .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۶
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۴۰
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۸
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۶