موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی

۱۰۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است


روزی عزرائیل نزد موسی علیه‌السلام آمد، موسی علیه‌السلام پرسید: «برای زیارتم آمده‌ای یا برای قبض روحم؟»


عزرائیل: برای قبض روحت آمده‌ام.


موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.


عزرائیل: مهلتی در کار نیست.


موسی علیه‌السلام به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.


خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی علیه‌السلام مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد. موسی علیه‌السلام نزد مادرش آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!»


مادر گفت: «چه سفری؟»


موسی علیه‌السلام فرمود: «سفر آخرت.» مادر گریه کرد.


موسی علیه‌السلام نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی علیه‌السلام زد و گریه کرد، دل موسی علیه‌السلام از گریه کودکش سوخت و گریه کرد.


خداوند به موسی علیه‌السلام وحی کرد: «ای موسی! تو به درگاه ما می‌آیی، این‌گریه و زاریت چیست؟»


موسی علیه‌السلام عرض کرد: «دلم به حال کودکانم می‌سوزد.»


خداوند فرمود: «ای موسی! دل از آنها بکن، من از آنها نگهداری می‌کنم و آنها را در آغوش محبتم می‌پرورانم.»


دل موسی علیه‌السلام آرام گرفت. و به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو می‌گیری؟


عزرائیل: از دهانت.


موسی: آیا از دهانی که بی‌واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می‌گیری؟


عزرائیل: از دستت.


موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟


عزرائیل: از پایت.


موسی: آیا از پایی که من با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفته‌ام؟


عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی علیه‌السلام داد، موسی علیه‌السلام آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی علیه‌السلام گفتند: یا اهون الانبیاء موتا کیف وجدت الموت؛ ای کسی که در میان پیامبران، از همه راحت‌تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟» موسی علیه‌السلام گفت: کشاة تسلخ و هی حیة؛ مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۲


جریان کیفیت به هلاکت رسیدن عبدالرحمن بن ملجم (قاتل امام علی علیه السلام) در تاریخ به دو صورت نقل شده است؛ قول مشهور این است که امام حسن علیه السّلام ابن ملجم را با یک ضربه شمشیر به هلاکت رساند. مطابق این قول که با وصیت امام علی علیه السلام سازگار است؛ ابن ملجم شکنجه نشده است بلکه با یک ضربه شمشیر به عنوان قصاص یک ضربه شمشیری که به فرق امام علی علیه السّلام زد، به هلاکت رسیده است.


قول دوم، قول ضعیفی است که در بعضی از منابع اهل سنت آمده است، مبنی بر اینکه عبدالله بن جعفر (برادر زاده امام علی علیه السلام) ابن ملجم را با شکنجه شدید به هلاکت رسانده است.


این قول را اولین بار «محمد بن سعد» در کتاب «الطبقات الکبری»[1] آورده است. پس از او «ابوحنیفة دینوری» دیگر مورخ اهل سنت در کتاب «الاخبار الطوال»[2] تکرار کرده است. در مقابل دیگر مورخان بزرگ اهل سنت نظیر طبری در «تاریخ طبری»[3] و ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه»[4] قول اول را صحیح دانسته اند.


مورخان شیعه نیز عموماً قول اول را صحیح دانسته اند و بعضی از علمای معاصر همچون استاد «محمد باقر محمودی» در حاشیه تصحیح «انساب الاشراف بلاذری»[5] و «نجاح الطایی» در کتاب «سیره الامام علی بن ابیطالب»[6] صریحاً قول دوم را کذب و قول اول را به عنوان قول صحیح معرفی کرده اند.


به نظر می رسد قول اول بنا به دلایل زیر صحیح است:


1. وصیت امام علی علیه السّلام: امام علی علیه السّلام در وصیت نامه خود که پس از ضربت خوردن خطاب به فرزندانش نگاشته است؛ تصریح می کند: انظرو اذا انامت من ضربته هذه، فاضربوا ضربة بضربة، و لا یمثل بارجل فانّی سمعت رسول الله صلّی الله علیه و آله وسلم یقول: ایاکم و المثلة و لو بالکلب العقور»[7]: «بنگرید اگر من بر اثر ضربت شمشیر این (ابن ملجم) از دنیا رفتم، پس او را فقط با یک ضربت در ازای یک ضربتی که به من زده است، بزنید، و اصلاً او را مثله و شکنجه نکنید چرا که من خودم از پیامبر صلّی الله علیه و آله   وسلم شنیدم که فرمود: از مثله و قطعه قطعه کردن اعضاء دوری کنید اگر چه سگ وحشی باشد».


2. چنین رفتاری (شکنجه و مثله) رفتاری کاملاً به دور از سیره اهل بیت علیهم السلام است.


3. تعارض موجود در متن روایت به حدی است که به ما اطمینان می دهد این روایت از طرف طرفداران خوارج جعل شده است.


4. این روایت تلویحاً در مقام تبرئه معاویه نیز می باشد؛ چرا که معاویه «نزال بن عامر» را که همدست ابن ملجم بود و در ترور معاویه ناکام مانده بود را به همان صورتی که در این خبر ساختگی مذکور آمده است، کشته است: دو دست و دو پای او را قطع کرده و زبانش را بیرون کشید».[8]


آنچه درباری ابن ملجم گفته شده که او را با شکنجه کشته اند درست نیست بلکه طبق وصیت حضرت علی علیه السّلام او را با یک ضربه شمشیر قصاص کرده اند.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. «علی از زبان علی»، «دکتر سید جعفر شهیدی»، جلد چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی

2. قرآن و معصومان در آینه ی علوی، امیرعلی حسنلو

3. «دانشنامه امام علی»، ترجمه «مؤسسة الامام علی»، محمد محمدی ری شهری و دیگران، دارالحدیث.



پی نوشت:

[1] . «محمد بن سعد»، «الطبقات الکبری»، بیروت، دارصادر، بی تا، ج 3 ص 39.

[2] . «ابوحنیفه دینوری»، «الاخبار الطوال»، تحقیق عبدالمنعم عامر، چ اول، قاهره، 1960م ص 215.

[3] . «محمد بن جریرطبری»، «تاریخ طبری»، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 5، ص 148.

[4] . «ابن ابی الحدید»، «شرح نهج البلاغه»، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالاحیاء التراث العربی بیروت، ج 6، ص 125.

[5] . «احمد بن یحیی بلاذری»، «انساب الاشراف»، تحقیق محمد باقر محمودی، چ اول، مؤسسه اعلمی بیروت، 1394ق، ص 505.

[6] . «نجاح الطائی»، «سیرةالامام علی بن ابیطالب»، «تحقیق مصطفی السقا، چ اول، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1425هـ، ج 3، الجزء السابق، ص 97.

[7] . «نهج البلاغه» شرح محمد عبده، دارالهجرة قم، بی تا، نامة 47. «بحارالانوار»، «محمد مجلسی»، چ دوم، مؤسسه الوفاء، بیروت 1402ق، ج42، ص 288.

[8] . «الکامل فی اللغة و الادب»، محمد بن فرید المبرد، تحقیق الهنداوی، عبدالحمید، ج اول، دارالکتب العلمیه، 1424هـ، بیروت، ج 2، ص 147. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۳۱


پس از سخنرانی امام، ابن عباس برخاست و گفت: «معاشرالنّاس هذا ابنُ نبیّکم و وصی امامکم فبایِعوه؛ ای مردم! این فرزند پیامبر شما و وصی امام شماست، با او بیعت کنید.» مردم گفتند: او را نیک دوست داریم و حقّ او را برخویش واجب می شماریم. به عقیده طبری، اوّلین کسی که با آن حضرت بیعت کرد، قیس بن سعد بن عباده بود. وی به هنگام بیعت، گفت: با تو بیعت می کنم به حکم خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و جهاد با دشمنان خدا. امام مجتبی علیه السلام فرمود: بیعت کن به حکم خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که در بردارنده تمامی شرط هاست. و او با این شرط بیعت نمود و مردم نیز با آن حضرت بیعت کردند. قیس بن سعد، اولین استاندار امیرمؤمنان علی علیه السلام در مصر بود و در تمامی جنگ ها همراه آن حضرت شرکت داشت. وی تا آخر به پیمانی که با سبط اکبر علیه السلام بسته بود، وفادار ماند و زمانی که فرمانده بخشی از لشکریان امام شد، فریب وعده های معاویه را نخورد و در جواب وی نگاشت: «لا واللّه لا تَلْقانی ابداً الاّ بینی و بینک الرُّمح؛ سوگند به خدا! مرا دیدار نخواهی کرد، مگر آنگاه که بین من و تو نیزه باشد.»


دلائل انحصار خلافت در اهل بیت علیهم السلام

پس از پایان یافتن بیعت، امام مجتبی علیه السلام دیگر بار در سخنانی، دلائل شایستگی خویش برای خلافت و انحصار آن را در اهل بیت علیهم السلام برشمرد و فرمود:

«ماییم حزب پیروز خدا ماییم عترت پیامبر خدا که از هرکس به وی نزدیک تریم. ماییم اهل بیت رسالت که از گناهان و بدی ها معصوم و پاکیزه ایم. ماییم یکی از دو چیز گرانبها که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در میان امت به یادگار گذاشت. ماییم تلاوت کنندگان قرآن که همه اشیا به تفصیل در آن بیان شده اند، کتابی که باطل از هیچ سو در آن راه نمی یابد.

در تفسیر قرآن تنها مرجعِ مورد اعتماد، ما هستیم. در قرآن با یقین سخن می گوییم و با گمان، تأویل آیات نمی نماییم. از ما اطاعت کنید؛ زیرا اطاعت ما، از جانب خدا بر شما واجب شده است و فرمانبری ما را با اطاعت خود و رسول خویش همراه نموده و فرموده است: «یا ایّها الذّین آمنوا اطیعوا اللّه و اطعیوا الرّسول و اُولی الأمر منکم فَاِن تنازعتم فی شی ء فرُدّوه الی اللّه والرّسول»۶؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر «اوصیای پیامبر» را و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باز گردانید (و از آنها داوری بطلبید)

و در آیه دیگر فرمود: «اگر آن را به پیامبر و اولی الأمر بازگردانند، از ریشه های مسائل آگاه خواهند شد.»

امام مجتبی علیه السلام در ادامه فرمود:

«شما را از گوش دادن به سخنان شیطان برحذر می دارم؛ زیرا او دشمن آشکار شماست، تا همانند سپاهیان کفر در جنگ بدر نباشید که شیطان به آنان گفت: «امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمی گردد، و من همسایه «و پناه دهنده» شما هستم؛ اما هنگامی که دو گروه (کافران و مؤمنانِ مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی می بینم که شما نمی بینید».

در این خطبه، دلایلی برای انحصار امامت در اهل بیت علیهم السلام وجود دارد، که در منابع اهل سنّت نیز مورد قبول واقع شده است؛ از جمله:


۱٫ طهارت و عصمت اهل بیت علیهم السلام ؛ که قرآن کریم آن را در آیه تطهیر «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت»، بیان داشته است.

۲٫ آیه اولوالأمر؛ که منظور از آن، امامان معصوم علیهم السلام هستند.

۳٫ حدیث ثقلین؛ که بین شیعه و سنی متواتر است.

امام علیه السلام در کلامی دیگر به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم استناد می کند و می فرماید:

«اَلستُ الّذی قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم لی وَ لاِءخی: الحسن والحسین امامان قاما او قعدا؛ آیا من همان فرد نیستم که پیامبر گرامی در حقّ من و برادرم فرمود: حسن و حسین هردو امام هستند؛ چه قیام کنند و چه صلح.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۸


دوزخ است ابلیس و دوزخ اژدهاست --- کو به دریاها نگردد کمّ و کاست

هفت دریا را در آشامد هنوز --- کم نگردد سوزشش آن خلق سوز


سوره فاطر ، آیه 6 : شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن خود بدارید.

سوره اعراف ، آیه 27 : ای فرزندان آدم! [مراقب باشید] شیطان فریبتان ندهد چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند.

امام علی علیه السلام فرمود : در برابر شیطان برای جنگ با او صف آرائی کنید و با مخالفت بر او چیره شوید. بحار الانوار، ج69، ص290. 

روزی شیطان به صورت پیرمردی در آمد و نزد حضرت سلیمان علیه السلام رفت. حضرت سلیمان علیه السلام از او پرسید: «تو با امت موسی علیه السلام چه می کنی؟» گفت: «حب دنیا را بر دلهایشان می اندازم.» پرسید: «با امت عیسی علیه السلام چه می کنی؟» گفت: «آنها را با تثلیث و شرک، اغواء خواهم نمود.» پرسید: « با امت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله چه می¬کنی؟» گفت: « آنها را وا نمی گذارم تا درهم و دنیا را برایشان محبوب تر از لااله الا الله قرار دهم» .  داستانهای شگفت ص 195


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۶

ماه مبارک رمضان اگر چه که طبق فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه واله «شهر الله » (1) است و ماه خداست و از طرفی بهار قرآن است (2)، ماهی است که نزول قرآن در آن رخ داده (3)، شب قدر در آن مخفی گشته و ماه روزه است و با شنیدن اسم رمضان به یاد خدا و قرآن و روزه و لیالی قدر می افتیم.


اما باید توجه داشت که لیلة القدر ارتباط ملائکة الله با امام است و نگارنده در مقاله ای که به همین مناسبت در سال گذشته نوشته ام عرض کرده بودم که از آیات و روایات بدست می آید که اهمیت ماه رمضان به خاطر نزول قرآن و اهمیت قرآن به خاطر نزول در شب قدر و اهمیت شب قدر به خاطر آن ولی ای است که ملائکة الله به همراه روح اعظم به خدمتش شرفیاب می شوند علاوه بر این که در فرهنگ شیعه ماه رمضان با نام امام متقین امیرالمۆمنین علیه السلام گره خورده و نه تنها ماه آشنایی با خدا و قرآن و روزه و عبادت است بلکه می توان گفت ماه امامت نیز می باشد.


ماه رمضان ماهی است که اهمیت مسأله امامت را به آن شکلی که شیعه به آن می نگرد به امت اسلامی نشان می دهد و بیان می دارد که اگر جامعه ای به وصیت پیامبر خود در رابطه با جانشینی وی اهمیت نداد به چه سرنوشتی دچار خواهد شد و چه گروه هایی در جامعه اسلامی جولان خواهند داد، ناکثین و قاسطین و مارقین.


 آن چنان جامعه اسلامی بعد از پیامبر صلی الله علیه واله در اثر دوری از اهل بیت علیهم السلام عقب گرد نمود و دچار انحطاط شد که در درون این جامعه گروه هایی پرورش یافتند که دنبال سلطنت و میراث خواری از بیت المال بودند (قاسطین و ناکثین ، معاویه و طلحه و زبیر) یا این که در عین تمسک به بعض از ظواهر اسلام آن چنان از حماقت برخوردار شدند که شکم زن باردار مسلمان را می شکافتند و جنین او را هم به قتل می‌رساندند اما در عین حال اگر خرمایی بر زمین افتاده بود و آن را می خوردند برای کسب حلالیت به دنبال صاحبش می‌گشتند. امروز نیز سرنوشت جامعه اسلامی را مشاهده می کنیم. وهابیت مسلط بر عربستان و حرمین شریفین اگر کسی مصحف را بر زمین بگذارد او را توبیخ می نماید اما قتل عام کودکان و زنان مسلمان و حتی مثله نمودن جنازه ها و به دهان کشیدن قلب آنان را که کار همسر ابوسفیان است به راحتیِ خوردن آب، مرتکب می شود و آن را مباح می شمرد. آیا واقعا مسیحیت و یهودیت تحریف شده یا بودیسم یا هر مکتب دیگری از چنین امر هولناکی که اسم اسلام را هم به یدک می کشد، بهتر نیست !!


یکی از ویژگی های بارز شهید این ماه که از شئون امامت اوست مبارزه با فتنه هایی است که امت اسلام به آن دچار بود تا جایی که طبق نهج البلاغة فرمود: «أنا فقأت عین الفتنة » من چشم فتنه را کور کردم، جهان اسلام باید بداند که از هیچ فتنه ای در أمان نخواهد ماند مگر این که به مکتب بزرگترین مبارزه کننده با فتنه رجوع نماید


آری نتیجه اسلام بدون امامت و کنار زدن امثال علی و حسن و حسین علیهم السلام و فرزندانشان چیزی جز تسلط حَجاج و واقعه حره و امثال آن در گذشته و وضعیت رقت بار کنونی امت اسلامی در امروزه نخواهد بود !


امروز علمای وهابی باید با افتخار فراوان شعر سلف خود یزید بن معاویه علیهمااللعنة را با فریاد بلند بخوانند که:


                                لعبت هاشم بالملک فلا                                خبر جاء و لا وحی نزل


                              لیت أشیاخی ببدر شهدوا                          جزع الخزرج من وقع الأسل(4)



در این ماه مبارک رمضان که در آن به سر می بریم امت اسلامی در آتش مهار نشدنی اختلافات فرقه ای و قومیت گرایی و سیاسیت بازی به شدت در حال سوختن است اما دریغ از کمی توجه به منشأ آتش و افسوس از غفلت از آن !!


اما متأسفانه باید گفت که این درد غفلت و مرض اختلاف جز با شعله ورتر شدن و گداخته شدن آن آتش درمان نخواهد شد چرا که « آخر الدواء الکی » (5) !


بسوزند چوب درختان بی بر                         جزا خود همین است مر بی بری را


بسیار اشتباه است که کسی فکر کند امروز فقط گروه خاصی از مسلمانان تحت فشار دیگر گروه ها هستند. آیا دود آتشی که امروز در مصر و سوریه و عراق و بحرین و پاکستان و افغانستان و میانمار بلند است به چشم همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی نمی رود


هنوز زمان نیاز است تا این امت در یابد که آن حبل الله و عروة الوثقی ای که قرآن دستور به تمسک به آن را داده و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز وعده عدم گمراهی را در صورت تمسک به آن داده است ، همان عترت و اهل بیت علیهم السلام هستند که در رأس آن امیرالمۆمنین علی علیه السلام شهید رمضان می باشد !


بسیار اشتباه است که کسی فکر کند امروز فقط گروه خاصی از مسلمانان تحت فشار دیگر گروه ها هستند. آیا دود آتشی که امروز در مصر و سوریه و عراق و بحرین و پاکستان و افغانستان و میانمار بلند است به چشم همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی نمی رود:


« واتقوا فتنة لا تصیبنّ الذین ظلموا منکم خاصة » (6)


بپرهیزید از فتنه ای که فقط به ظالمان از شما نمی رسد ( بلکه دامن خوبان را هم می گیرد )


یکی از ویژگی های بارز شهید این ماه که از شئون امامت اوست مبارزه با فتنه هایی است که امت اسلام به آن دچار بود تا جایی که طبق نهج البلاغة فرمود: «أنا فقأت عین الفتنة » (7) من چشم فتنه را کور کردم ، جهان اسلام باید بداند که از هیچ فتنه ای در أمان نخواهد ماند مگر این که به مکتب بزرگترین مبارزه کننده با فتنه رجوع نماید .


 



پی نوشت ها:

1-صحیفه سجادیه ص228 .

2- ثواب الأعمال ص103 .

3- سوره بقره /185 .

4- اشعار معروف یزید در هنگام ضربه زدن به سر مقدس امام حسین علیه السلام ،احتجاج ج2ص34 .

5- ضرب المثل : آخرین دارو داغ و آتش است .

6- سوره انفال / 25 .

7- نهج البلاغة محمد عبده ج1ص182 .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۶
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۴۰
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۸
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۶

از بزرگترین حوادث سال هشتم هجرت فتح مکه معظمه بود که شیرازه شرک را از هم پاشید و دشمنان را ماءیوس و مسلمانان را به بقاى اسلام نوید داد، و از آن پس قبائل عرب گروه گروه به مدینه آمده و اسلام آوردند، به طورى که در یک سال بیشتر از سى قبیله به آیین اسلام مشرف شدند، و آیه یدخلون فى دین الله افواجا مصداق و تحقق یافت .


سوره مبارکه نصر که به طور نزدیک به یقین، بعد از صلح حدیبیه و قبل فتح مکه نازل گردیده از دو واقعه بسیار مهم خبر داده بود یکى فتح مکه، دیگرى پذیرفتن اسلام توسط قبائل عرب، مکه مشرفه در سال هشتم فتح گردید، و قبائل در سال نهم اسلام آوردند، سوره مبارکه چنین است :
بسم الله الرحن الرحیم - اذا جاء نصرالله و الفتح - و راء یت الناس یدخلون فى دین الله افواجا - فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا.

در سال هشتم هجرى که سپاه اسلام پس از جنگهاى متعدد کوچک و بزرگ ورزیده و از نظر تعداد نیز زیاد شده بود پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم لازم دانست که بسوى مکه رفته و شهر و مولد خود را که در اثر توطئه قریش شبانه از آنجا هجرت کرده بود تصرف کند.

مدت سیزده سال پیغمبر صلى الله علیه و آله در شهر مکه مشرکین قریش را بتوحید و خدا پرستى دعوت کرده و نه تنها از این دعوت نتیجه‏اى حاصل نشده بود بلکه در ایذاء و آزار او هم نهایت کوشش را بعمل آورده بودند پس از هجرت بمدینه مشرکین مکه دائما با مسلمین در حال مبارزه و زد و خورد بودند.

مسلمین مهاجر که بحال ترس و زبونى شبانه از مکه فرار کرده و بمدینه رو آورده بودند اکنون موقع آن رسیده است که با صولت و عظمت در رکاب پیغمبر صلى الله علیه و آله وارد مکه شوند .

بعضى از مسلمین در اندیشه فرو رفته و از کار خود بیمناک بودند ولى رسول خدا صلى الله علیه و آله آنها را بفتح و پیروزى بشارت مى‏داد زیرا وعده فتحى را که خداوند باو فرموده بود از این آیه استنباط میکرد:

لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله امنین. (1)

همچنین سوره نصر نیز که پیش از فتح مکه نازل شده بود بفتح مکه و اسلام آوردن مردم آن شهر دلالت داشت.

هدف اصلى پیغمبر صلى الله علیه و آله این بود که فتح مکه باحترام خانه خدا که در آن شهر واقع است بدون جنگ و خونریزى انجام شود بدین جهت ابتدا اندیشه خود را در مورد حرکت بسوى مکه و زمان آن را از مسلمین پنهان مى‏داشت که مبادا این موضوع باطلاع قریش برسد و تنها کسى را که امین و راز دار خود دانسته و با او مشورت میکرد على علیه السلام بود ولى پس از مدتى چند نفر از اصحاب را نیز از این مطلب آگاه گردانید. یکى از مهاجرین بنام حاطب که در مکه اقوامى داشته و از مقصود پیغمبر با خبر شده بود نامه‏اى نوشته و آنرا بوسیله زنى بمکه فرستاد و قریش را از تصمیم پیغمبر آگاه نمود.

خداوند تعالى رسول اکرم صلى الله علیه و آله را از ماجرا آگاه ساخت و آنحضرت على علیه السلام را با زبیر براى استرداد نامه بسوى آن زن فرستاد و آنها در راه باو رسیده و نامه را باز گرفتند. (2)

رسول خدا صلى الله علیه و آله در اوائل رمضان سال هشتم هجرى با سپاهیان خود که از مهاجر و انصار تشکیل شده و بالغ بر دوازده هزار نفر بودند بقصد فتح مکه از مدینه خارج گردید .

چون به نزدیکى‏هاى مکه رسید عباس بن عبد المطلب براى ترسانیدن قریش از کثرت سپاهیان اسلام که با ساز و برگ کامل مجهز بودند بسوى مکه شتافت اهالى مکه نیز از آمدن پیغمبر کم و بیش آگاه بودند بدینجهت ابوسفیان براى کسب اطلاع از مکه بیرون آمد و در راه به عباس رسید.

عباس بن عبد المطلب کثرت مسلمین مخصوصا ایمان قوى و روح سلحشورى آنها را به ابوسفیان نقل کرد و او را از عواقب وخیم مقاومت در برابر سپاهیان اسلام بر حذر داشت و قانعش نمود که بخدمت رسیده و تسلیم شود.

ابوسفیان از روى اضطرار و ناچارى پذیرفت و به حمایت عباس از میان دریاى سپاه در حالیکه از قدرت و شوکت آن متحیر شده بود گذشته و بخدمت پیغمبر رسید و پس از مختصر گفتگو اسلام آورد.

ابوسفیان که مدت 21 سال کفار قریش را علیه آنحضرت تحریک و تجهیز میکرد اکنون در برابر آن قدرت و عظمت سر تسلیم فرود آورده و با دیده اعجاب و شگفتى بآن سپاه منظم و منضبط مینگرد و انتظار عفو و بخشش از گذشته را دارد. پیغمبر اکرم بنص قرآن کریم داراى خلق عظیم و رحمة للعالمین بود (3) ابوسفیان را بمکه فرستاد تا براى کسانى که اسلام آورده‏اند امان بگیرد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله پرچم را که ابتداء در دست سعد بن عباده بود (از این نظر که او ممکن است با اهالى مکه با خشونت و جدال رفتار کند) بدست على علیه السلام داد و با سپاه مسلمین در حالیکه جاه و جلال آنها چشم هر بیننده را خیره و مبهوت میکرد وارد مکه شد و در مقابل درب کعبه ایستاد و گفت:

لا اله الا الله وحده وحده صدق وعده و نصر عبده...

آنروز اولین روزى بود که شعائر توحید و خدا پرستى علنا در مکه اجرا گردید و بانگ اذان بلال که بر فراز کعبه ایستاده بود با آهنگ دلنشین در فضاى مکه طنین‏انداز شد و مسلمین به پیغمبر صلى الله علیه و آله اقتداء کرده و نماز خواندند سپس آنحضرت اهل مکه را که منتظر عقوبت و انتقام از جانب او بودند مورد خطاب قرار داد و فرمود: ماذا تقولون و ماذا تظنون؟ در حق خود چه میگوئید و چه گمان دارید؟

گفتند: نقول خیرا و نظن خیرا اخ کریم و ابن اخ کریم و قد قدرت، سخن بخیر گوئیم و گمان نیک داریم برادرى کریم و برادر زاده کریمى و بر ما قدرت یافته ‏اى.

رسول اکرم صلى الله علیه و آله را از کلام آنان رقتى روى داد و فرمود: من آنگویم که برادرم یوسف گفت لا تثریب علیکم الیوم.

آنگاه فرمود: اذهبوا فانتم الطلقاءـ بروید که همه آزادید. (4)

این عفو عمومى در روحیه اهالى مکه تأثیر نیکو بخشید و همه بى اختیار محبت آنحضرت را در دل خود جاى دادند.

آنگاه پیغمبر صلى الله علیه و آله دستور داد تمام بت‏ها را شکستند و على علیه السلام را همراه خود بداخل کعبه برد و هر چه بت و آثار بت پرستى بود از میان‏ برده و آنها را در هم شکسته و بیرون ریختند.

از جمله صفات عالیه على علیه السلام بت شکنى اوست که بهیچوجه حاضر نبود مظاهر شرک و کفر را در بین مردم مشاهده کند و چون بعضى از بتهاى بزرگ مانند هبل بر فراز کعبه نصب شده بود على علیه السلام بدستور پیغمبر اکرم پاى بر دوش آن بزرگوار نهاده و آنها را سرنگون ساخت و ساحت مقدس کعبه را از لوث بت پرستى پاک گردانید.

 


(1) سوره مبارکه فتح آیه 27.

(2) تاریخ طبرىـ سیره ابن هشام جلد 2 ص 398ـ ارشاد مفید ـ اعلام الورى.

(3) و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین (سوره انبیاء آیه 107) و انک لعلى خلق عظیم(سوره ن آیه 4).

(4) تاریخ طبرى ـ منتهى الامال.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۵


امام علی علیه السلام فرمود : کتاب پروردگار پاک و بلند مرتبه را فرا گیرید که همانا آن نیکوترین سخن و رساترین موعظه است. و درآن تفکر کنید که همانا قرآن بهار دلهاست و از نورانیتش شفاء بخواهید که همانا قرآن شفای دلهاست و تلاوتش را نیکو کنید که برترین قصه ها [در آن] است. تحف العقول ، ص150

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود : فرزندم! از خواندن قرآن غافل مشو که قرآن دلها را زنده می¬کند و انسان را‍ از زشتی و بدی دور می دارد. کنزالعمال ، حدیث 2768

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود : بر تو باد قرا ئت قرآن زیرا که خواندن قرآن کفاره گناهان و پوششی از آتش [دوزخ] و ایمنی از عذاب است. بحارالانوار ، ج92 ، ص17

(ابو عمرو زاذان) از دوستان امام علی علیه السلام بود که قرآن را با لحنی دلنشین می خواند. روزی (سعد خفّاف) به او گفت: " ای ابا عمرو! تو بسیار زیبا قرآن میخوانی ، بگو این صوت زیبا را از که آموخته ای؟ " ابو عمرو گفت : " در جوانی به شعر خواندن علاقه ی بسیاری داشتم". روزی امیرالمومنین مرا در حالی که شعر میخواندم دید ، فرمود: " چرا این آواز خوش را در تلاوت قرآن به کار نمی بری؟"  گفتم : " مولای من ! من کجا و تلاوت آیات نورانی قرآن کجا؟ به خدا سوگند از قرآن به جز آن چه در نماز میخوانم چیز دیگری بلد نیستم" . امام فرمود:" نزدیک تر بیا و در گوش من آهسته چیزی گفت که از آن سخن چیزی نفهمیدم. اما به خداوند سوگند که قدم از قدم برنداشته بودم که قرآن را با اِعراب کامل حفظ شدم و پس از آن ، هرگز محتاج نشدم که درباره ی قرائت قرآن از کسی چیزی بپرسم." بحارالانوار ، ج 41 ، ص256


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۶