سی روز با دعای ابوحمزه ثمالی(15)
"لَنَا نَتَّکِلُ فِیهِ نِجاهِ مِنْ عِقابِکَ عَلی أعمالِنَا ."
کسی اگر بخواهد از چاه برهد، به جاه برسد؛ از خطر برهد، به ثواب برسد؛ از دوزخ برهد، به بهشت برسد بالأخره یک پایگاهی میطلبد. عرض می کند: خدایا! ما هیچ پایگاهی نداریم . فقط فضل توست . فضل تو، مرا همراه و هم راه است یا رَبّ ! همراه آدم فضل اوست، راه انسان فضل اوست. نردبان انسان فضل اوست. سکوی پرش فضل اوست. طناب اعتصام شونده فضل اوست.
"بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا لِأنَّکَ أهْلُ التَّقْوی وَ أهْلُ المَغْفِرَه."
تو اهل تقوائی . تو شایسته هستی از تو تقوا کنیم ، یعنی بپرهیزیم.
وِقایه کنیم . تمام شرور و نقصانها را به خود اِسناد بدهیم ، هستی خودمان را سَپر نفس قرار بدهیم. که تمام نقصها به ما برسد و چیزی از نقصها به تو نرسد. بالاترین تقوا ، همین تقواست در حقیقیت. که انسان هستی خود را وِقایة ذات أقدس إله قرار بدهد، سَپر قرار بدهد که هر نقصی است مال خود انسان است و هر کمالی است، مال ذات أقدس إله است. و خداوند اهل مغفرت است. یعنی شایسته است که ببخشد . اهلیّت را هم دارد و احسانهای او هم ابتدائی است.
"تَبْتَدِی بِالإحسانِ نِعَماً ."
نعمتهای او مسبوق به پاداش نیست. همان گفتار معروف که داد او را قابلیّت شرط نیست.
بلکه شرط قابلیّت داد اوست . ذات أقدس إله با یک فیض فقیر میآفریند، با فیض دیگر فقیر را پاسخ میدهد. مگر کسی به فقر خود پی نبرد و نخواهد و اگر کسی بخواهد، ممکن نیست ناامید و آیس برگردد.
"وَ تَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ کَرَمَاً ."
تو از گناه روی کرامتی که داری میگذری . آنگاه در بخش دیگر سخن از حمد خدا بود که عرض کرد:
"فَلَکَ الحَمْدُ عَلی حِلْمِکَ بَعْدَ عِلْمِکْ ."
اینجا سخن از شکر خداست .
"فَمَا نَدرِی مَا نَشْکُرْ . أمْ جَمِیلِ مَا تَنْشُرْ أمْ قَبِیحِ مَا تَسْتُر . أمْ عَظِیمِ مَا أبْلَیْتَ وَ أوْلَیْتَ. أمْ کَثِیرِ مَا مِنْهُ نَجَّیْتَ وَ عافَیْتَ ."
چهار علل از عوامل شکر الهی را بازگو میکند. عرض میکند : خدایا ! آن کارهای خوبی را که مختصر بود، به لطف تو انجام دادیم . تو به ما دادی و اما به نام ما منتشر کردی. ما را نامور کردی. این زمینه شکر را فراهم میکند. فَلَکَ الشُّکْر . کارهای زشتی که ما انجام دادیم ، آبروی ما را نبردی، مستور نگه داشتی.
أمْ قَبِیحِ مَا تَسْتُر فَلَکَ الشُّکْر.
نعمتهای بزرگی که أبّلا کردی، اعطاء کردی، بدون استحقاق ما، فَلَکَ الشُّکْر . خطرهای مهمی را که ما را از آن گزند و آسیب رهائی بخشیدی، فَلَکَ الشُّکْر . همه این علل هست. اینها مانِعَهُ الخُلُّو است . جمع را شاید. درباره بعضی اشخاص هر چهار فضیلت هست . آنگاه عرض میکند: خدایا ! اگر کسی تو را محبوب خود نشان بدهد، تو میپذیری. نه تنها به عنوان بنده و عبد خالص و صالح میپذیری، به عنوان محبوب میپذیری . این که فرمود: خدا مُحبّ شما میشود، شما محبوب خدا میشوید، فَسُوفَ یَأتِی الله بِقُومٍ یُحِبُّهُ وَ یُحِبُّونَ ، این بهترین فضیلت است برای انسان.
"یا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلَیْک ."
گرچه در بعضی از نسخ همه اینها به صورت ضمیر خِطاب ذکر شده است، اما در بعضی از اینها ضمیر غیاب هست، در بعضی از اینها تلفیق .
"یا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلِیْکِ یا قُرَّهَ عِیْنَ مَنْ لا ذَلِکَ وَانْقَطَعَ إلِیْک ."
امّا در بعضی از نُسخ این چنین است:
"یا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلِیْک یا قُرَّهَ مَنْ عِینِ مَنْ لاذِ بِکَ وَانْقَطَعَ إلِیْه."
به هر تقدیر اگر کسی خود را تحبُّب کند، اظهار محبّت کند به سمت تو، تو او را به عنوان حبیب میپذیری. به عنوان محبوب میپذیری. و اگر کسی به تو پناهنده بشود، تو قُرًّهُ العِین او خواهی بود. (قُرَّهُ العِیْن) به معنای خنکی چَشم.
وَالسَّلامُ عَلِیْکُمْ وَ رَحْمَهُ الله وَ بَرَکاتُه
"آیة الله جوادی آملی"
ادامه دارد...