روی خود گر ترش سلزی از بلا --- خویش را از صابرین کردی جدا
در بلا وقتی که صابر نیستی --- نزد اهل صدق شاکر نیستی
بی شکایت صبر تو باشد جمیل --- با کسی کم کن شکایت ای خلیل
امام صادق علیه السلام فرمود: "ناتوان کسی است که که برای هر مصیبتی صبری ، برای هر نعمتی شکری و برای هر مشکلی راهی آسان را آماده نکرده باشد. در هر بلایی که به فرزند یا مال می رسد خود را وادار به صبر کن ، زیرا خدا عاریت و بخشش خود را می گیرد تا شکر و صبر تو را بیازماید. تحف العقول ص379
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: "نشانه صابر سه چیز است : اول آنکه کسل و تنبل (بی حال و سست) نشود، دوم آنکه بی تابی نکند ، وسوم آنکه به درگاه خداوند شِکوه ننماید. زیرا اگر سست و بی حال شود حق را ضایع می کند و چون بی حوصله شود، شکر به جا نمی آورد و آنگاه که لب به شکوائیه از خدایش گشاید ، از امر حق سرپیچی می کند." علل الشرایه ص498
« آیه۱۸ سوره مبارکه ابراهیم»
ترجمه:
مثل اعمال کسانی که کافرشدند، مانند خاکستریست که در روز طوفانی ، باد سختی بر آن بوزد، آنهانمی توانند کمترین چیزی از آنچه را انجام داده اند به دست آورند، و این همان گمراهی دور است
تفسیر(نمونه):
… تشبیه اعمال کفار به خاکستر با توجه به اینکه در میان ذرات خاکستر هیچ نوع چسبندگى و پیوند وجود ندارد و حتى با کمک آب نیز نمى توان آنها را به هم پیوند داد و هر ذره اى به سرعت دیگرى را رها مى سازد گوئى اشاره به این واقعیت است که آنها بر خلاف مؤمنان که اعمالشان منسجم و به هم پیوسته و هر عملى عمل دیگر را تکمیل مى کند و روح توحید و وحدت نه تنها در میان مؤ منان که در میان اعمال یک فرد با ایمان نیز وجود دارد، اثرى از این انسجام و توحید عمل در کار افراد بى ایمان نیست… آن چیزى که به عمل ، شکل و محتوا مى دهد، نیت و انگیزه و هدف و برنامه آن است . اگر برنامه و انگیزه و هدف ، سالم و ارزنده و قابل ملاحظه باشد خود عمل نیز چنین خواهد بود، ولى اگر برترین اعمال را با انگیزه اى پست ، برنامه اى نادرست ، و هدفى بى ارزش انجام دهیم ، آن عمل به کلى مسخ و بى محتوا مى شود و چون خاکسترى خواهد بود بر سینه تند باد!.
حجاج بن یوسف ثقفی از ستمکاران تاریخ به شمار می آید و طی مدت بیست سال حکومت خویش، تلاش وافری در تحکیم و تثبیت حکومت مروانیان به عمل آورد. وی پس از کشتن عبداللَّه بنزبیر و به منجنیق بستن خانهی خدا و پایان دادن به حکومت آلزبیر، علاوه بر حجاز، حکومت عراق و شرق عالم اسلام (تا مرزهای هند و مغولستان) را نیز به دست آورد. غیر از افرادی که در جنگ ها به دست این حکمران خونخوار کشته شدند، وی حکم قتل حدود صد و بیست هزار نفر را نیز در دوران حکومتش صادر کرد. حجاج بن یوسف، تلاش وافری در کشتن طرفداران امام علی علیه السلام و براندازی نام و نشان اهلبیت از خود نشان داد و در این راه، از هیچ ظلم و تعدی فروگذار نکرد. حجاج سرانجام در حالی که به دلیل جنایاتش دچار اختلال روانی و کابوس شده بود در 55 سالگی از دنیا رفت و جسد وی را مخفیانه در محلی که مردم خشمگین متوجهی آن نشوند، دفن کردند. در آن هنگام بیش از 50 هزار مرد و 30 هزار زن در زندان او به سر می بردند که بسیاری از آنان برهنه بودند.
در 13 رمضان سال ۹۵ هـ . ق حجاج بن یوسف ثقفی به هلاکت رسید. او در زمان ولید بن عبدالملک در شهر واسط ـ که خودش بنا کرده بود ـ با مرض آکله در شکمش به درک واصل شد.
مادر او قارحه نامی بود که قبل از همسری با یوسف بن عقیل پدر حجاج، در منزل حارث بن کلده طبیب بود.
تعداد کشته شدگان به دست او بجز جنگ ها، یکصد و بیست هزار نفر نوشته اند.
عده زیادی از دوستان و شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام را به شهادت رساند، از جمله کمیل بن زیاد نخعی، قنبر غلام امیرالمؤمنین علیه السلام، عبد الرحمن بن ابی لیلی انصاری، که آن قدر او را تازیانه زد که امیرالمؤمنین علیه السلام را سب کند و او مناقب آن حضرت را می گفت، تا حجاج دستور داد او را شهید کردند. دست و پای یکی از حواریین امام زین العابدین علیه السلام به نام یحیی بن ام طویل را برید تا شهید شد. همچنین سعید بن جبیر را به شهادت رسانید که ۱۵ روز بعد از قتل او حجاج به درک واصل شد.
منابع:
نفائح العلام
روضات الجنات
مراقد المعارف
تتمة المنتهی
قبل از ورود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به شهر یثرب اختلافات ریشه دارى میان دو تیره ساکن این شهر حکومت مى کرد و هر چند وقت یک بار این دو تیره یعنى اوس و خزرج به جان هم مى ریختند و پس از کشت و کشتار و ویرانى هاى زیادى که به بار مى آوردند براى مدتى دست از جنگ مى کشیدند. در کنار این دو قبیله جمعى از یهود نیز که از طوایف مختلفى چون «بنى قینقاع»، «بنى النضیر»، «بنى قریظة»، «بنى ثعلبة» و دیگران بودند در طول سال ها یا قرن هاى متمادى تدریجا بدین شهر هجرت کرده و زمین هاى بسیارى در شهر و اطراف آن خریدارى نموده و به کار تجارت و صنعت مشغول شده بودند و چون از نظر تمدن و فرهنگ و صنعت و به خصوص هوش و استعداد در جمع ثروت بر ساکنان یثرب فزونى داشتند کم کم ثروت و تجارت و اقتصاد و بازار آن شهر را در اختیار خود درآورده و قبضه کرده بودند، و خود این یهودیان یک عامل مؤثرى براى ایجاد اختلاف و دامن زدن به آتش تفرقه بودند زیرا سود و بهره و آسایش آنها در این کار بود.
رسول
خدا صلی الله علیه وآله وسلم براى پایان دادن به اختلاف میان دو قبیله اوس و خزرج و کوتاه کردن
دست یهود غارتگر به کمک وحى الهى قراردادها و طرح هایى تدوین کرد که به
عقیده مورخان و دانشمندان محکمترین پایه پیشرفت اسلام با همین طرح ها و
قراردادها پى ریزى شد و پس از چندى از همین مردم مختلف العقیده و ناتوان،
امت واحد و ملتى نیرومند تشکیل داد و شهر یثرب به صورت بزرگترین پایگاه
سیاسى و نظامى جزیرة العرب درآمد، و بدین وسیله اسلام در سراسر جهان توسعه
یافت. و از جمله کارهاى لازم و مهمى که انجام شد پیمان برادرى و اخوتى بود
که آن حضرت میان مهاجر و انصار بست و بدین ترتیب مهاجرین را که احساس غربت و
بى کسى مى کردند از پریشانى رهایى بخشید و خود نیز در این پیمان اخوت
شرکت جسته و على علیه السلام را به عنوان برادر خویش انتخاب کرد، و بدو که در مراسم
مزبور ایستاده بود و برادر شدن یک یک از مهاجر و انصار را نظاره مى نمود رو
کرده و فرمود: - تو هم برادر من باش. و این یکى از موارد استثنایى بود که
میان دو نفر که هر دو مهاجر بودند عقد اخوت و برادرى بسته مى شد.
پیغمبر
اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میان هر یک از مهاجرین و انصار عقد اخوت بست و طبق قاعده باید میان
علی علیهالسلام که از مهاجرین است و یکی از انصار عقد اخوت برقرار بکند
ولی با هیچ یک از انصار عقد اخوت برقرار نکرد. نوشته اند که علی
علیهالسلام آمد نزد پیغمبر و فرمود: یا رسول الله! پس برادر من کو؟
شما هر کسی را با یکی برادر کردید. برادر من کو؟ فرمود: «انا اخوک» من برادر تو هستم. این یکی از بزرگترین افتخارات امیرالمؤمنین علیه السلام است که
نشان می دهد امیرالمؤمنین علیه السلام در میان صحابه پیغمبر یک وضع استثنائی دارد، او
را نمی شود با دیگران همسر کرد، هم تراز و قرارداد، و الا خود پیغمبر
علی القاعده باید مستثنی باشد و تازه اگر هم مستثنی نباشد، پیغمبر هم از
مهاجرین است و باید با یکی از انصار عقد اخوت ببندد، و علی علیهالسلام هم
با یکی از انصار. ولی نه، میان خودش و علی علیهالسلام عقد اخوت بست.
این بود که این سمت برادری و این شرف برادری برای همیشه برای علی
علیهالسلام باقی ماند و خود حضرت از خودش به این سمت یاد می کند و دیگران
هم می گویند: اخو رسول الله برادر پیغمبر. علی پسر عموی پیغمبر بود از
نظر نسب، ولی می گویند برادر پیغمبر. به اعتبار همین است.
با نزدیک شدن به شب های قدر، شب های راز و نیاز و دعا، لینک دانلود مفاتیح الجنان برای آندروید را خدمت شما مخاطبین محترم قرار می دهیم. انشالله در این شب های گرانقدر ما را از دعای خیر خود محروم نفرمایید.
« آیه۱۲۳ سوره مبارکه هود»
ترجمه:
و غیب آسمانها و زمین برای خداست و همه امور بسوی او باز می گردد، پس او را بپرست و بر او توکل نما، و پروردگار ازآنچه انجام می دهید غافل نیست
تفسیر (المیزان):
عاقبت امر و سرانجام کار کفار و حکم الهی مبنی بر قضاوت میان شما از علوم غیبی است که فقط در نزد پروردگاراست، فقط اجمالا بدانید که همه امور بدست اوست نه بدست آن معبودهای خیالی مشرکان و آن اسباب ظاهری که ایشان به آنها اعتماد می کنند، لذا ای پیامبر تو به کار و وظیفه خود بپرداز و با پیروانت منتظر باش و مطمئن باش که به زودی گردش روزگار بر علیه کافران خواهد بود و خداوند کار را به نفع خود خاتمه می دهد و او تنها پناهگاه و ملجاء است که هیچ قاهری بر او چیره نمی شود و هیچ غالبی نمی تواند او را مغلوب کند، پس شایسته است که تنها او را بپرستی و بر اواعتماد نمایی و بر هیچ کس جز او توکل نکن ، چون اعتماد به اسباب ظاهری ناشی از جهل است و سببیت همه اسباب از اوست و از آنجا که خداوند هرگز ازاعمال بندگان غافل نیست ، لذا هیچ سهل انگاری و کوتاهی در عبادت و توکل براو جایز نیست .
این نظر از دور چون تیر است و سم --- نارت افزون می شود نور تو کم
سوره ی نور، آیه 31: "(ای پیامبر) به زنان پاکدامن بگو چشمان خود را ( از نامحرم ) ببندند و پاکدامنی ورزند و زینتهایشان را جز برای شوهرانشان آشکار نسازند."
شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در حجره ی خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟
طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.
از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... .
محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد.
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟
و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟
محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... . لذا علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدار اشاره نمود.