عاشورا حاوی درسها و عبرتهای فراوانی است و بر هر مسلمان و ملت مسلمانی لازم است تا این درسها را فراگیرد. در نهضت عاشورا و همچنین در بررسی تاریخی حوادث 50 سال اول تاریخ اسلامی، نقش خواص، خصوصاً خواص جبهه حق نقشی مهم و عبرتآموز است، بیماری و آفت بیبصیرتی و از آن مهمتر دنیاطلبی آسیبی است که همانطور که منجر به شهادت اهلبیت پیامبراکرم(ص) شد در هر زمان میتواند به انحطاط جامعه اسلامی و حاکم شدن دوباره یزیدهای زمان شود؛ لذا هر ملتی اگر بخواهد راه آزادیخواهی و استقلال را طی کند، باید از راه و مسلک اصحاب عاشورا الگو بگیرد، همانطور که ملت مسلمان ایران در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هشت ساله در برابر مستکبران راه امام حسین(ع) را در پیش گرفت و عزّت و استقلال خویش را حفظ کرد.
کتاب«فرات حیات» گزیدهای از بیانات امام خمینی درباره عزاداری و اهمیت آن، بیانات مقام معظم رهبری و رساله ای از علامه طباطبایی درباره نهضت سیدالشهدا (ع) و پرسشها و پاسخهایی ویژه ایام محرم است.
کتاب «فرات حیات» در 246 صفحه، دو رنگ و قطع رقعی از سوی دفتر نشر معارف منتشر شده است.
بعد از تار و مار شدن خوارج در نهروان و خارج شدنشان از صحنهٴ حیات و زندگی، به علی بن ابیطالب(ع) عرض شد: این مقدس های خشک از بین رفتند. فرمود: اینها نطفه هایی هستند در پشت مردان و قرارگاه زنان. هرگاه مقداری از اینها از بین بروند، عده ای دیگر ظهورمی کنند تا این که سرانجامِ کار، سارقانِ مسلّح و رهزنانِ غارتگر خواهند شد.(3)
اکنون نیز، هم راه سالار شهیدان زنده است و هم مرام و مسلک اموی و مروانی و عباسی وجود دارد. این که سفارش فراوان به اشک ریختن و عزاداری کردن نموده اند برای آن است که اشک بر شهید اشتیاق به شهادت را به همراه دارد، خوی حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا می گرداند. چون اشکْ رنگ کسی را می گیرد که برای او ریخته می شود و همین رنگ را به صاحب اشک نیز میدهد. از اینرو انسان حسینی منش، نه ستم می کند و نه ستم می پذیرد. این که عده ای به فکر ظلم کردن یا ظلم پذیری هستند برای آن است که خوی حسینی در آنها نیست وگرنه شیعهٴ خاص حسینبن علی(ع) نه ظلم می کند و نه ظلم میپذیرد. آن کسی که ظلمپذیر است اموی مسلک است چنانکه ظالم هم اموی صفت است، هر چند که زمزمهٴ «یا حسین» بر لب داشته باشد. و در قیامت که هر کسی را به نام زمامدارش صدا می زنند: شخص ستمگر در صف امویان شرکت می کند.(4) لذا اگر انسان بخواهد بفهمد که راهیِ راه حضرت حسین بن علی(ع) است یا راهیِ راه امویان، باید ببیند که در او خوی ستمپذیری یا سلطه گری وجود دارد یا نه. اگر گرایش به این خصلت های زشت را در خود دید باید در اخلاق خود تجدیدنظر کند.
گریه بر امام حسین (ع)(5)
براساس نقلی معروف از حضرت سکینه(ع) بالای بدن مطهّر امام حسین (علیه السلام)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثهٴ تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛(6) زیرا اگر امام حسین (عل) به خلافت می رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.
بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثهٴ تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آن که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت(ع) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین(ع) است و نتیجهٴ دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جان سوز کربلا هم بیاثر نباشد.
وجود مبارک سیدالشهداء(ع) فرمودند: یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم،(7) باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود.
این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت(ع) در قلب شیعیان حضور پیدا می کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم(ع) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی کند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می گیرد و دلِ دوستان حسین بن علی(ع) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می شود.
پی نوشت ها:
1_(می دانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنی امیّه لعنةالله علیهم با آن که آنان منقرض و به جهنّم رهسپار شده اند، فریاد بر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن این فریاد ستم شکن است. و لازم است در نوحه ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمهٴ حق(ع) به طور کوبنده فجایع و ستمگری های ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود...(وصیت نامهٴ امامخمینی قدّس سرّه، مقدمه).)
2_(سورهٴ تحریم، آیهٴ 11.)
3_(نهج البلاغه، خطبهٴ 60.)
4_(سورهٴ اسراء، آیهٴ 71.)
5_(شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص233)
6_( مستدرک الوسائل، ج 17، ص 26.)
7_(بحارالأنوار، ج 44، ص 280.)
حماسه و عرفان، ص)