موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیرالمؤمنان امام علی علیه السلام» ثبت شده است


یکی از حادثه‎هایی که در آیات متعدد قرآن به فرازهایی از آن حادثه اشاره شده،[1] ماجرای جنگ بدر است که نخستین جنگ بزرگ مسلمانان با کفار قریش بود که شخص پیامبر در آن شرکت نمود و فرماندهی جنگ را در دست داشت. مسلمانان در این جنگ ضربه سختی بر دشمن وارد کردند. در آیات 45 و 46 سوره انفال شش دستور نظامی ذکر شده که در جنگ بدر موجب پیروزی مسلمانان گردید، که اگر مسلمانان در سایر جنگها رعایت کنند، پیروزی از آنِ آنها است، که در ذیل ذکر خواهد شد.

این پیروزی، بسیار عجیب بود، چرا که تعداد مسلمانان کمتر از یک سوم تعداد دشمن بود، تجهیزات آنها، قابل مقایسه با تجهیزات جنگی دشمن نبود، لطف سرشار الهی نصیب مسلمانان شد، چنان که در آیه 26 انفال می‎خوانیم:


«وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیدَکُمْ بِنَصْرِهِ...؛ به خاطر بیاورید هنگامی که شما گروهی کوچک و اندک و ضعیف، در روی زمین بودید، آن چنان که می‎ترسیدید مردم شما را بربایند، ولی خدا شما را پناه داد و یاری کرد...»


جنگ بدر در سال دوم هجرت رخ داد، و موجب شکست مفتضحانه دشمن گردید. در این جا نظر شما را به خلاصه‎ای از این نبرد قهرمانانه جلب می‎کنیم:


«بدر» منطقه وسیعی است که دارای چاههای آب بوده و همواره کاروانها در آن جا توقف می‎کردند و از آبهای آن بهره‎مند می‎شدند.


بدر در جنوب غربی مدینه بین مدینه و مکه قرار گرفته و از این رو آن را بدر می‎گویند که نام صاحب آبهای آن «بدر» بوده است.


علت این جنگ این بود که: در ماه جمادی الاول سال دوم هجرت به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خبر رسید که «کرز بن جابر» با گروهی از قریش تا سه منزلی شهر مدینه آمده و شتران پیامبر را با چهار پایان افراد دیگر به غارت برده و به محصولات مدینه آسیب زده‎اند. رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بی‎درنگ پرچم جنگ را به علی ـ علیه السلام ـ سپرد، آن حضرت با جمعی از مهاجران به تعقیب آنها رفتند تا به چاه بدر رسیدند و سه روز هم در آن جا توقف کردند، هر چه جستجو کردند، کسی را نیافتند سپس به مدینه برگشتند (این غزوه را غزوه بدر اولی یا بدر صغری گویند).


از طرفی کفار، اموال مهاجران را در مکه، مصادره کرده بودند، و به طور کلی می‎خواستند، مسلمانان را در مدینه در فشار محاصره اقتصادی قرار دهند، و روشن است که اگر این فشار ادامه می‎یافت، دست کم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته می‎شد.


پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای شکستن این محاصره، تدابیری اندیشید، بزرگترین تدبیرش این بود که عبور کاروانهای تجارتی مشرکان مکه را قدغن کند.


چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهی حضرت حمزه که قهرمان رزم آوری بود، برای کنترل مسیر کاروانها فرستاد. پیامبر بیست شتر در دسترس آنها قرار داد. این چهل نفر تحت فرماندهی حمزه، به منطقه‎ای بین مدینه و دریای سرخ که راه عبور کاروانهای مکه بودند رفتند و از آن جا نگهبانی نمودند، منطقه‎ای که 130 کیلومتر عرض داشت و کاروانهای مکه چاره‎‎ای نداشتند جز این که از آن عبور کنند. چند روز گذشت دیدند کاروانی نمایان شد، وقتی کاروان نزدیک آمد معلوم شد که کاروان قریش است که سیصد نفر همراه کاروان می‎باشد، حمزه اعلام جنگ کرد، ولی کفار که از دلاوری‎ها و شجاعت حمزه اطلاع داشتند، پیشنهاد صلح کردند، حمزه نیز مصلحت امر را بر صلح دانسته، و جنگ واقع نشد. (این ماجرا را سریه حمزه گویند.)


چند هفته از این ماجرا گذشت. از گزارش گزارشگران اسلام که با دقت و هوشیاری مراقب عملیات دشمن بودند، معلوم بود که دشمن دست بردار نیست، و در فکر تدارک جنگ و ادامه محاصره اقتصادی و... است و پی فرصت می‎گردد.


در این شرایط به پیامبر چنین گزارش رسید: «کاروان بزرگی همراه دو هزار شتر (و به نقلی هزار شتر) که پنجاه هزار دینار کالا حمل می‎کند به سرزمین مدینه نزدیک شده و به طرف مکه می‎رود و رئیس این کاروان، ابوسفیان است، و چهل نفر از آن نگهبانی می‎کنند، و اکثر مردم مکه در آن کالاهای تجارتی شرکت دارند.»


پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به اصحاب رو کرد و فرمود: «این کاروان قریش است به سوی آن بروید، شاید خدا به این وسیله در کار شما گشایشی بدهد.»


طولی نکشید 313 نفر از مسلمانان در رمضان سال دوم هجرت همراه پیامبر از مدینه به سوی بدر حرکت کردند که 77 نفرشان از مهاجران بودند و بقیه از انصار، و جمعاً هفتاد شتر و سه اسب بیشتر نداشتند.


ابوسفیان توسط جاسوسهایش از تصمیم پیامبر و مسلمانان آگاه شد. دو کار به نظرش رسید یکی این که فردی را از بیراهه به طور سریع به مکه بفرستد و مردم مکه را از، در خطر قرار گرفتن کاروان خبر دهد، دوم کاروان را از بیراهه به طرف مکه ببرد.


«ضمضم» پیام رسان ابوسفیان به مکه شتافت و مشرکان مکه را از ماجرا مطلع کرد، طولی نکشید که حدود هزار نفر با ساز و برگ کامل نظامی برای نجات کاروان از مکه خارج شدند.


ابوسفیان که می‎دانست تا رسیدن قوا از مکه، قطعاً‌ مورد هجوم مسلمانان قرار خواهد گرفت، مسیر راه را عوض نمود و از بیراهه فرار کرد و کاروان را به مکه رساند.
خبر فرار کاروان به سپاه مکه رسید. سران سپاه در مورد جنگ نظریات مختلف داشتند، نظر عده‎ای این بود که چون کاروان نجات یافته برگردیم، ولی عده‎ای اصرار داشتند که به حرکت ادامه بدهند.


ابوجهل طرفدار جنگ بود و افراد را تحریک می‎کرد. سرانجام تصمیم به جنگ گرفتند. پیامبر با 313 نفر از مسلمانان در بدر بودند که خبر فرار ابوسفیان با کاروانش به حضرت رسید، از طرفی گزارشگران گزارش دادند که لشکر دشمن تا پشت تپه بدر آمده است. شبی که فردایش جنگ بدر واقع شد مسلمانان تمام شب را بیدار بودند و در پای درختی تا صبح به نماز و دعا اشتغال داشتند.


صبح روز جمعه هفده رمضان بود که سپاه قریش با تجهیزات کامل جنگی از پشت تپه به دشت بدر سرازیر شدند، هنوز در میان قریش، اختلاف نظر در مورد جنگ وجود داشت، اما یک موضوع جنگ را حتمی کرد و آن این که:


یکی از سپاهیان قریش به نام «اسود مخزومی» که مردی خشن بود، چشمش به حوضی که مسلمانان درست کرده بودند افتاد، تصمیم گرفت یکی از این سه کار را انجام دهد، یا از آب حوض بنوشد یا آن را ویران کند و یا کشته شود، به دنبال این تصمیم از صف مشرکان بیرون تاخت و تا نزدیک حوض رسید، در آن جا با حضرت حمزه افسر رشید اسلام روبرو شد، حمزه یک ضربت به پای او زد که پایش از ساق جدا شد، در عین حال می‎خواست با حرکت سینه خیز، خود را به آب حوض برساند و از آن بنوشد، حمزه با زدن ضربه دیگر او را در آب کشت.


به دنبال این حادثه، به رسم دیرینه عرب، جنگ تن به تن شروع شد.


سه نفر از شجاعان دشمن به نامهای: «عتبه» و برادرش «شَیبُه» (از فرزندان ربیعه) و سومی ولید (فرزند عتبه) به میدان آمدند و مبارز طلبیدند.


سه نفر از انصار در صف مسلمانان در میدان تاختند، ولید آنها را شناخت، گفت: «شما اهل مدینه هستید به شما کاری نداریم، کسانی که از اقوام ما هستند باید به جنگ ما آیند.»


رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پسر عموهایش عْبیده و علی ـ علیه السلام ـ و عمویش حمزه را به میدان فرستاد. به مناسبت سن، علی ـ علیه السلام ـ با ولید، حمزه با شیبه و عبیده با عتبه به جنگ پرداختند.


طولی نکشید که علی و حمزه رقیبان خود را از پای در آوردند، ولی عبیده کاری از پیش نبرد. هر دو ضربتی به هم زدند. علی ـ علیه السلام ـ پیش دستی کرد و عتبه را کشت، به این ترتیب در حمله اول، مشرکان به سوگ سه نامور شجاعشان نشستند.


پس از آن «عاص بن سعید» برای مبارزه با علی ـ علیه السلام ـ به میدان تاخت. علی ـ علیه السلام ـ او را نیز کشت، سپس حنظله پسر ابوسفیان و طعیمه و نوفل به میدان تاختند، علی ـ علیه السلام ـ آنها را نیز یکی پس از دیگری کشت، و پیوسته مبارزانی به میدان می‎آمدند و کشته می‎شدند.


سرانجام جنگ با پیروزی اسلام و شکست دشمن پایان یافت و از مسلمانان چهارده یا بیست و دو نفر به افتخار شهادت رسیدند.


از کفار، هفتاد نفر کشته شدند و هفتاد نفر اسیر گشتند، 35 یا 36 نفر از کشته‎شدگان، بر اثر ضربات پرچمدار اسلام در این جنگ یعنی علی ـ علیه السلام ـ به هلاکت رسیدند، بسیاری از کشته‎شدگان از سران شرک مانند ابوجهل، ولید بن عتبه، حنظله بن ابوسفیان، عتبه و شیبه و... بودند.[2]


آری ابوجهل محرک اصلی جنگ و فرمانده دشمن که با غرور و تکبر سوگند یاد کرد تا با سپاهش به سرزمین بدر آید و سه روز در آن جا بماند و به سلامتی نجات کاروان، شراب بنوشد و خوانندگان بنوازند و شترانی ذبح کرده و غذای گسترده‎ای به راه اندازد، و صدای عربده پیروزی و غرورش را به گوش جهانیان برساند، مفتضحانه در این جنگ شکست خورد. چوپان پیر و ضعیفی به نام عبدالله بن مسعود، سر او را از بدن جدا کرد و به نخی بست و آن را کشان کشان نزد پیامبر آورد.


به جای جام‎های شراب، جام‎های مرگ نوشیدند و در عوض خوانندگان، نوحه گرانشان به نوحه پرداختند.


شش دستور پیروزی
آیاتی از طرف خدا در این زمینه نازل شد و شش دستور مهم به مسلمانان داد. مسلمانان با به کار بردن آن شش دستور، این چنین دشمن را مفتضحانه تار و مار کردند، و اگر ما نیز امروز آن شش دستور را اجرا کنیم، حتماً به پیروزی نائل می‎شویم.


آن آیات عبارتند از آیه 45 و 46 و 47 سوره انفال که می‎فرماید:


«ای کسانی که ایمان آوریده‎اید هنگامی که با گروهی در میدان نبرد روبرو می‎شوید (این شش دستور را رعایت نمایید):
1. ثابت قدم باشید.
2. خدا را فراوان یاد کنید تا پیروز گردید.
3. از فرمان خدا و پیامبرش اطاعت کنید.
4. نزاع و کشمکش نکنید (اتحاد را حفظ کنید) تا سست نشوید و شوکتتان بر باد نرود.
5. استقامت کنید چرا که خداوند با استقامت کنندگان است.
6. و مانند آنها نباشید که از روی غرور و هواپرستی و خودنمایی (یعنی ابوجهل و همراهان او) به میدان (بدر) آمدند تا مردم را از راه خدا باز دارند، خداوند به آن چه عمل می‎کنند آگاه است.»



پی نوشت:

[1]. سوره انفال، آیات 5 تا 51 ـ سوره بقره آیه 217 و 218.
[2]. اقتباس از کحل البصر؛ اعلام الوری؛ ناسخ التواریخ هجرت، ج 1؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 270 به بعد؛ ارشاد مفید، ص 32 و...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۷

بر اساس برخی از روایات، اولین فردی که روزه گرفت، خود حضرت آدم علیه السلام بود. روایت در این باره چنین می‌گوید: «إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِیَ فِی بَطْنِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَى ذُرِّیَّتِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِی یَأْکُلُونَهُ بِاللَّیْلِ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ کَانَ عَلَى آدَمَ علیه السلام...»؛[1] هنگامی که حضرت آدم علیه السلام از میوه درخت ممنوعه خورد، آن میوه سی روز در شکمش باقی ماند. پس از آن بود که خداوند بر حضرت آدم و نسل او سی روز‏ گرسنگی و تشنگی را واجب نمود. و اگر در شب چیزی می‌خورند تفضلی است از جانب پروردگار.



این روایت تصریح دارد به این‌که اولین فردی که در تاریخ بشر روزه گرفت، خود حضرت آدم علیه السلام بود و تاریخ وجوب روزه بازگشت به خلقت آدم  می‌کند.

اما طبق برخی از روایات، اولین شخصی که از پیروان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و از مسلمانان روزه گرفت، امام علی علیه السلام بود: «...قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله وسلم بِمَکَّةَ إِذْ وَرَدَ عَلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ طَوِیلُ الْقَامَةِ عَظِیمُ الْهَامَةِ مُحْتَزِمٌ بِکِسَاءٍ وَ مُلْتَحِفٌ بِعَبَاءٍ قُطْوَانِیٍّ قَدْ تَنَکَّبَ قَوْساً لَهُ وَ کِنَانَةً فَقَالَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه وآله وسلم یَا مُحَمَّدُ أَیْنَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ قَلْبِکَ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم بُکَاءً شَدِیداً حَتَّى ابْتَلَّتْ وَجْنَتَاهُ مِنْ دُمُوعِهِ وَ أَلْصَقَ خَدَّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ وَثَبَ کَالْمُنْفَلِتِ مِنْ عِقَالِهِ وَ أَخَذَ بِقَائِمَةِ الْمِنْبَرِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ سَطَحَ الْأَرْضَ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ سَیِّدِ کُلِّ أَبْیَضَ وَ أَسْوَد وَ أَوَّلُ مَنْ صَامَ وَ زَکَى وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ حَمَلَ الرَّایَتَیْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حُنَیْنَ ثُمَّ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ قَالَ فَغَابَ الْأَعْرَابِیُّ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم لِأَبِی سَعِیدٍ یَا أَخَا جُهَیْنَةَ هَلْ عَرَفْتَ مَنْ کَانَ یُخَاطِبُنِی فِی ابْنِ عَمِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب...»؛[2] ابو سعید خدری می‌گوید؛ با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در مکه بودم که مردی اعرابی بلند قامت... وارد شد، گفت ای محمد... پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گریه‌ای شدیدی کرد به گونه‌ای که اشک بر صورت حضرت جاری شد... بعد از فرمود ای اعرابی... اولین کسی که روزه گرفت، زکات داد، صدقه داد، به سوی دو قبله نماز خواند، دوبار بیعت نمود، دوبار مهاجرت کرد... امام علی علیه السلام بود.



پی نوشت:

[1]. ابن بابویه، محمد بن على، ‏من لا یحضر الفقیه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 2، ص 74، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413ق.‏

[2]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن‏، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین‏، ج 2، ص 331، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق.‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۰:۵۶

حضرت امام رضا علیه السلام از پدر گرامی خود و او از پدران بزرگوارش، و آنان هم از امیرالمؤمنان امام علی علیه السلام نقل کرده اند که آن حضرت چنین فرمود: یکی از روزهای آخر ماه شعبان و در آستانهٔ رمضان پیامبر خدا صل الله علیه وآله وسلم، خطاب به ما، خطبهٔ مهمی خواند که مضمونش چنین است: 



۱-  ای مردم، ماه خدا، همراه برکت و رحمت و آمرزش گناهان به شما روی آورده است.

۲-  ماهی است که از همه ماه ها ارزشمندتر و با فضیلت‌تر است.

۳-  روزهایش ارزشمندترین روزهاست.

۴-  و شبهایش با فضیلت‌ترین شب هاست.

۵-  و ساعت هایش از همهٔ ساعت‌ها ارزشمند‌تر و ارجمندتر است.

۶-  ماهی است که شما به میهمانی خدا دعوت شده اید.

۷-  و خدا شما را در این ماه گرامی داشته است.

۸-  نفس‌ های شما در ماه رمضان تسبیح است.

۹-  و خوابتان عبادت خداست.

۱۰-  و عمل شما مورد قبول درگاه خداست.

۱۱-  و دعایتان در این ماه عزیز مستجاب است.

۱۲-  با نیت‌ های درست و دلهای پاک، خواسته هایتان را از خدا بخواهید.

۱۳-  و بخواهید که شما را در این ماه به گرفتن روزه توفیق دهد.

۱۴-  و نیز به تلاوت قرآن موفق سازد.

۱۵-  انسان شقی کسی است که در این ماه مورد بخشش و آمرزش خدا قرار نگیرد.

۱۶-  با گرسنگی و تشنگی این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت بفتید.

۱۷-  و به فقرا و محرومان صدقه بدهید.

۱۸-  در ماه رمضان به بزرگانتان احترام کنید.

۱۹-  و به کودکان و افراد کوچک تر، از هیچ محبتی دریغ نورزید.

۲۰-  در این ماه بیشتر صلهٔ رحم نمایید.

۲۱-  زبان خود را از گفتار ناپسند و زشت نگهدارید.

۲۲-  و از آنچه خدا بر شما حلال نکرده است، چشمانتان را ببندید.

۲۳-  و آن چه را که شنیدنش بر شما حلال نیست، گوش ننمایید.

۲۴-  و به یتیمان مهر و محبت کنید تا بر یتیمان شما مهرورزند.

۲۵-  و از گناهانتان توبه کنید.

۲۶-  به هنگام نماز، دو دست خود را به دعا به پیشگاه خدا بلند کنید.

۲۷-  چه آن که آن لحظه ‌ها بهترین لحظه هاست.

۲۸-  خداوند در آن لحظات با مهر و لطف بر بندگان می ‌نگرد.

۲۹-  و اگر از او درخواست کنند، جواب می ‌دهد.

۳۰-  و وقتی او را بخوانند، لبیک می ‌گوید.

۳۱-  و دعای آنان را اجابت می ‌کند.

۳۲-  ای مردم! جانتان در گروه اعمال شماست، با طلب مغفرت از خدا، آزادش کنید.

۳۳-  و شانه ‌های شما از وزر و وبال گناه و زشتی ‌های سنگینی می ‌کند، با سجده ‌های طولانی، آن وزر و وبال را سبک کنید.

۳۴-  بدانید که خداوند به عزت خود قسم یاد کرده است که نمازگزاران و سجده کننده گان را عذاب نکند.

۳۵-  ای مردم! هر کسی از شما روزه دار مؤمنی را افطار دهد، چنان است که گویا بنده ای را آزاد کرده، و خداوند از لغزش‌ های گذشته اش می ‌گذرد.

۳۶-  یکی عرض کرد! ای رسول خدا، همهٔ ما قدرت افطار دادن و سیر کردن شکم افراد را نداریم.

۳۷-  پیامبر فرمود: با پاره ی خرما، و مقداری آب، آتش را از خود دور کنید.

۳۸-  ای مردم! اگر کسی در این ماه اخلاق خودش را نیکو و اصلاح کند، جواز عبور از پل صراط برای او خواهد بود.

۳۹-  و آن کسی که در این ماه بر زیردستان خود آسان گرفته و سخت گیری نکند، خداوند حساب را بر او آسان می ‌گیرد.

۴۰-  و کسی که در این ماه مردم از شرش در امان باشند، خداوند در قیامت غضب خود را از او باز می دارد.

۴۱-  و کسی که یتیمی را نوازش نماید، در قیامت مورد نوازش خداوند خواهد بود.

۴۲-  و کسی که صله ی رحم کند، خداوند رحمتش را در قیامت بر او فرو می فرستد.

۴۳-  و کسی که قطع رحم کند، خداوند رحمتش را در قیامت از او دور دارد.

۴۴-  و کسی که یک نماز مستحبی به قصد اطاعت و بندگی به جا آورد، خداوند برآت آزادی از آتش جهنم را برای او صادر می ‌کند.

۴۵-  و کسی که یک واجب را انجام دهد ثواب هفتاد واجب به او داده می ‌شود.

۴۶-  و کسی که در این ماه بر من زیاد درود فرستد، خداوند کفهٔ میزان عمل نیک او را در قیامت سنگین می ‌کند.

۴۷-  و کسی که یک آیه در این ماه از قرآن تلاوت کند، پاداش یک ختم قرآن را خواهد داشت.

۴۸-  ای مردم، درهای بهشت در این ماه باز است، از خدا درخواست کنید که آن را بر روی شما نبندد.

۴۹-  و درهای جهم بر روی شما بسته است، از خداوند بخواهید که آن را بر روی شما نگشاید.

۵۰-  و شیطان در این ماه در غل و زنجیر است، از خداوند بخواهید که آن را بر شما مسلط نکند.

۵۱-  امیرالمؤمنین گفت: از جا برخاستم و عرض کردم: ای رسول خدا، کدام عمل در این ماه ارزشمند‌تر است؟

فرمود: ای ابالحسن، ارجمندترین عمل در رمضان آن است که انسان از آن چه خدا حرام کرده است، دوری جوید.

آن گاه گریه کرد. عرض کردم: چه چیزی باعث گریهٔ شما شد؟ 

فرمود: علی جان، گریهٔ من برای این است که در این ماه در حالی که به نماز ایستاده ای فرق سرت به دست شقی ‌ترین انسان شکافته می ‌شود، و محاسن شریف تو خضاب می ‌گردد.

امیرالمؤمنین عرض کرد: ای رسول خدا، آیا دین من سالم است؟ 

رسول خدا فرمود: آری، در سلامت کامل دینی قرار داری.

۵۲-  سپس فرمود: یا علی، قاتل تو، قاتل من است، و کسی که بر تو غضب کند بر من غضب کرده است.

۵۳-  و کسی که به تو دشنام دهد به من دشنام داده است، تو برای من به منزلهٔ جان من هستی، روح تو از روح من است و طینت تو از طینت من است.

۵۴-  خدای تبارک و تعالی، من و تو را آفرید و انتخاب کرد.

۵۵-  مرا برای نبوت و پیامبری، و تو را برای امامت امت اسلامی اختیار کرد، و هر کسی امامت تو را انکار کند، در حقیقت منکر نبوت من شده است.



منبع:

بحار/ ج۹۶/ص۱۵۷ و ۳۵۸؛ عیون أخبار الرضا/ ج۱/ص۲۹۵ 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۲ ، ۱۳:۴۲