هر دعوتى که انسان را به لجامگسیختگى در لذّات بکشاند، دعوت به آتش و دعوت به بدبختى و هلاکت است. به طور کلّى، دعوت انبیا، دعوت حکما، دعوتهاى الهى، در جهت کفّنفس از این لذایذ است، که روزه هم از این قبیل است. به همین خاطر است که در روایات ما، ماه رمضان یک صحنهى مناسب شمرده شده است؛ براى اینکه انسان در این ماه تمرین کند و مجموعهى گناهان را ترک گوید.یک روایت از امام صادق علیهالصّلاة والسّلام است که خطاب به «محمّدبن مسلم» مىفرماید: «یا محمّد! اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و لحمک و دمک و جلدک و شعرک و بشرک». امام صادق به این یار و شاگرد نزدیک خودشان مىفرمایند که وقتى روزه مىگیرى، باید شنوایى تو روزهگیر باشد، بینایى تو روزه بگیرد، زبان تو روزه بگیرد، گوشت و خون و پوست و موى و بشرهى تو روزهدار باشد؛ دروغ نگویى، انسانهاى مؤمن را دچار بلا نکنى، دلهاى ساده را اغوا نکنى، براى برادران مسلمان و جامعهى اسلامى توطئه درست نکنى، بدخواهى نکنى، بددلى نکنى، تهمت نزنى، کمفروشى نکنى، امانتدارى کنى. انسانى که در ماه رمضان با کفِنفس خود، از خوردن و آشامیدن و مشتهیّات نفسانى و جنسى روزه مىگیرد، باید زبان خود، چشم خود، گوش خود، و همهى اعضا و جوارح خود را روزهدار بداند و خود را در محضر خداى متعال و دورى گزیده از گناهان بینگارد. دنبالهى روایت مىفرماید: «و لا یکون یوم صومک کیوم فطرک»؛(۱) روز روزهى تو، مثل روز فطر تو نباشد؛ مثل روزهاى عادّى باشد. روز ماه رمضان هم همانگونه رفتار کنى که در روزهاى عادّى رفتار کردى. باید به تربیت نفس توجّه کنى و این فرصت را مغتنم بشمارى.
در یک روایتى دیگر مىفرماید: «صوم النّفس امساک الحواس الخمس عن سائر المأثم». از امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام نقل شده است که روزهى نفس، غیر از روزهى جسم و روزهى شکم است. روزهى نفس انسان این است که همهى حواس پنجگانهى او از گناهان امساک کنند. «و خلوّ القلب من جمیع اسباب الشّر»؛(۲) دل از همهى موجبات و اسباب شرّ و فساد خالى شود. با خداى متعال و با بندگان خدا، دل را صاف و بىغلّ و غش کنیم. در این جهت، روایات زیادى هست.(۳)
۱۳۷۶/۱۰/۱۲ بیانات در خطبههای نمازجمعه
کسی نیک بیند به هر درسرای --- که نیکی رساند به خلق خدای
خدارابرآن بنده بخشایش است --- که خلق از وجودش در آسایش است
سوره ی آل عمران، آیه 148: "پس خداوند به آنها (نیکوکاران) ثواب دنیا و پاداش نیک آن جهان را داد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد."
سوره ی نساء، آیه 86: "هرگاه با نیکی ای مورد لطف قرار گرفتید، با نیکی ای برتر از آن پاسخ گویید."
« آیه ۱۲ سوره مبارکه یونس»
ترجمه:
و هنگامی که به انسان بلایی برسد ما را برای دور کردن آن شر، چه در حال نشسته و ایستاده ویا به پهلو افتاده می خواند، پس زمانیکه آن بلا را از او دور کنیم ، می گذرد و می رود، گویا اصلا ما را برای برطرف کردن شری که به او رسیده بود نخوانده است ، این چنین اعمالی که اسرافکاران انجام می دهند در نظرشان آراسته شده است.
تفسیر(تسنیم):
امتحان الهی برکت است. در همان بخشی که دارد که ما امتحان کردیم اینها بیراهه میروند میفرماید ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرعوا﴾ ما اینها را یک قدری فشار آوردیم که بگویند یا الله که در همان حال ما دَرِ رحمت را باز کنیم چرا نکردند ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرعوا﴾ چرا نگفتند یا الله. در حال خوشی که نگفتند ما یک قدری فشار آوردیم که بگویند یا الله ما باز آن را هم قبول کنیم آن را نکردند دیگر دیدیم اینطور است ﴿فتحنا علیهم أبواب کل شیءٍ حتی إذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتةً﴾ دیدیم آخر موعظه کردیم نشد در حال عادی نشد یک کمی فشار آوردیم که بگویند یا الله آن هم نشد بعد درهای رحمت را به عنوان آزمون به روی آنها باز کردیم وقتی پر نعمت شدند در این نعمتهای فراوان اینها را گرفتیم خب چرا نگفتند ﴿فلولا إذ جائهم بأسنا تضرعوا﴾ چرا نگفتند یا الله ما آن را هم که قبول میکردیم این همان سعهٴ رحمت الهی است ﴿فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلی ضرّ مسه﴾ این نهایت غفلت انسان است که ﴿فی طغیانهم یعمهون﴾ ﴿کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون﴾ اگر کسی اهل اسراف باشد این را زینت میداند، این کار را کار خوب میداند. حالا کیست؟ شیطان ﴿زین لهم سوء أعمالهم﴾ این است یا عوامل دیگر دارد این کار (اسراف) را برای انسان زیبا جلوه میکند تا او این کار را بپسندد، در حالیکه این کار برای انسان زیانبار است.
حضرت داود یکی از پیامبران معروف بنیاسرائیل است(متولد 1033 ق.م) که حدوداً 370 سال پس از رحلت حضرت موسی، پادشاهی بزرگی در اورشلیم و سپس در تمام سرزمینهای یهودیه و اسرائیل برپا نمود. نام او در قرآن 16 بار ذکر شده است. قرآن او را از افضل انبیای الهی دانسته (اسراء،55) و تاکید نموده است که خداوند به او کتابی به نام زبور اعطا کرده بود:
- و ما به داود زبور را اعطا کردیم. (نساء،163)
در دوران سموئیل نبی و پادشاهی شائول (طالوت)، اقوام (دوازه سبط) بنیاسرائیل در سرزمین کنعان گسترده شدند و ده سبط در شمال و دو سبط یهودا و بنیامین نیز در جنوب اسکان یافتند. این دو سرزمین در دوران حکومت داود و سلیمان متحد و یکپارچه گردید و مملکت اسرائیل را تشکیل دادند اما پس از آنان در دوران سلطنت رحبعام فرزند سلیمان این دو سرزمین منفک گردیده و دو حکومت مستقل به نام اسرائیل و یهودا تأسیس شد که مرکز حکومت شمالی (اسرائیل) سامره، و مرکز حکومت جنوبی (یهودا) اورشلیم بود. برای اطلاعات بیشتر مراجعه شود به قاموس کتاب مقدس، ذیل صفحه 53 ذیل لغت مملکت اسرائیل.
نام زبور تنها 3 بار در قرآن آمده است و مطلب بیشتری از ماهیت آن فاش نشده است. اما آن چنان که از نامش پیداست احتمالاً زبور متن سرودگونهای داشته که داود آن را با آوازی زیبا میخوانده است چنان که هنگام تلاوت آن (ذکر خداوند) پرندگان و حتی کوهها با او هم آواز میشدند. (سبا،10)
بنابر آنچه از کلام قرآن مشهود است، زبور نیز ماهیتی آسمانی داشته و کلام الهی در آن(یا لااقل در بخشهایی از آن) درج بوده است. چنانکه خداوند صریحاً میفرماید:
- و به تحقیق ما بعد از ذکر الهی، در زبور مکتوب نمودیم که همانا زمین ارث بندگان صالح خداوند است.(انبیا،105)
البته هم اکنون در مجموعه کتب مقدس عبرانی، یعنی در عهد قدیم و در بخش کتوبیم کتابی به نام تهیلیم یا زبور وجود دارد که به داود نسبت داده میشود، اما بنابر تحقیقات محققین ادیان، تدوین آن پس از دوران اسارت بابلی صورت گرفته است و برخی از متون آن مسلماً مربوط به داود علیهالسلام نمیباشد. (هاکس، قاموس، ص796)