موج وبلاگی آهنگِ بندگی

موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
موج وبلاگی آهنگِ بندگی
طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است


شیعه در لغت به معنی: پیروی کردن از دیگری و محبت ورزیدن به او (لسان العرب، کلمه شیع) و در اصطلاح به کسانی گفته می شود که به امامت و خلافت بلا فصل علی علیه السلام معتقدند و بر این عقیده اند که امامت او از طریق نص جلی و خفی ثابت شده و امامت حق او و فرزندان اوست. (اوائل المقال ، ص42/ الملل و النحل، ج1، ص 146) 

 از طریق شیعه و سنی روایاتی نقل شده است که اولین بار لفظ شیعه توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد عده ای از صحابه به کار گرفته شده است. چنانکه سیوطی از جابربن عبد الله انصاری و ابن عباس و علی علیه السلام روایت کرده که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در تفسیر آیه «ان الذین امنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة».(سوره بینه، آیه7) اشاره به علی علیه السلام کرد و فرمود: او و شیعیانش روز قیامت رستگار خواهند بود.(الدر المنثور، ج8، ص589، چاپ دار الفکر/ ـ تفسیر طبرى، جزء آخر «تفسیر سوره بیّنه»)


علت اینکه به شیعه امامی شیعه جعفری می گویند، در حال که ما علوی، حسنی، حسینی و به همه اینها منتسب هستیم این است که حضرت علیه السلام در عصری قرار گرفتند که مکاتب اربعه فقهی اهل سنت که در حال هستی بودند؛ شاخص گردیدند و دیگران بطور مستقیم و غیر مستقم در سر درس حضرت علیه السلام حاضر شده و استفاده می کردند. در حوزه علمی امام ششم علیه السلام، چهار هزار نفر محدث و دانشمند شرکت می کردند که عده ای از بزرگان و رجال علمی اهل سنت مانند: ابو حنیفه، قاضی سکونی، قاضی ابوالبختری و... افتخار شاگردی آن حضرت را پیدا کردند.
آن حضرت تا اواخر زمان امامت خود از فرصت استفاده نمود به نشر تعالیم دینی پرداخت و شخصیت های علمی بسیاری در فنون مختلف عقلی و نقلی مانند زراره، محمد بن مسلم، هشام بن حکم، جابر بن حیان و... پرورش داد.


موفقیت علمی امام علیه السلام، احاطه و تسلط ایشان و برتری شان در احادیث و مباحث فقهی باعث احساس نیاز همگان به علم و فکر او بود و این موارد بالا باعث شد که امام علیه السلام بتواند با توجه به امکانات زمانی و خصوصیات علمی خود، مکتب اصیل فقهی را پی ریزی کند .
بوستانی که از اندیشه و دستاورد امام جعفر صادق علیه السلام به ثمر نشست بهره های وافر به دنیای تشیع و هم به بشریت امروز هدیه داد .
لذا مذهب شیعه را جعفری می خوانند چرا که عمده مسائل فقه امامیه از امام جعفر صادق رسیده است و برنامه ها و تلاش آن امام همام علیه السلام بود که با ارائی خطوط فکری به شاگردان خویش اسلام راستین را شناساند .


بطور دقیق تر می توان امور ذیل را منشأ این نامگذاری دانست:
1- مجال و زمینه مناسبی که سبب شد مجموعه عظیمی از معارف و تعالیم و احکام دینی در حوزه علمی امام صادق علیه السلام تبیین شود.


2- چهره شاخص و سرشناس و شناخته شده حضرت علیه السلام در میان تمام فرق و گروه های مسلمان.


3- با توجه به این که برخی از ائمه چهارگانه، شاگرد امام صادق علیه السلام و برخی شاگرد شاگردان آن حضرت علیه السلام بوده اند، پیروی شیعه از فقه و مذهب اهل بیت با نام جعفری نامی شناخته شده و معتبر، نزد پیروان مذاهب اربعه بوده است.


4- علاوه بر این که، عنوان «مذهب جعفری»، شیعیان پیرو مکتب فقهی اهل بیت را از شیعه زیدیه که از فقه اهل بیت پیروی نمی کنند جدا می سازد. (برای آشنایی بیشتر رجوع کنید به کتاب، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، نوشته رسول جعفریان.)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۱۹:۳۶

روز هفدهم ؛ ولادت باسعادت و با برکت خاتم الأنبیاء حضرت محمّد بن عبدالله صلّی الله علیه و آله و سلّم می باشد و معروف آن است که ولادت با سعادتش در مکّه معظّمه در خانه ی خود آن حضرت واقع شده در روز جمعه در وقت طلوع فجر در عام الفیل در ایام سلطنت انوشیروان.

همچنین در این روز شریف در سال 83 ه.ق ولادت با برکت حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام واقع شده است و باعث مزید فضل و شرافت این روز گردیده است (مفاتیح الجنان . فصل نهم . در اعمال ماه ربیع الأّوّل ) .


اعمال مهمّه در این روز ؛


1- غسل .
2- روزه : از برای آن فضیلت بسیار است و روایت شده هر که این روز را روزه بدارد ثواب روزه ی یک سال را خدا برای او می نویسد و این روز یکی از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است.
3- زیارت : زیارت حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم و همچنین زیارت امام امیرالمؤمنین علیه السّلام .
4- نماز : دو رکعت نماز که در هر رکعتی یک مرتبه حمد و ده مرتبه سوره قدر و ده مرتبه سوره اخلاص است، بگزارد و پس از نماز در محلّ نماز بنشیند و دعائی که روایت شده است بخواند : اَللَّهُمَّ اَنتَ حَی لاَ تَمُوتُ ...
5- تصدّق و خیرات : مسلمانان این روز را تععظیم بدارند و تصدّق و خیرات نمایند و مؤمنین را مسرور کنند و به زیارت مشاهد مشرّفه بروند. (مفاتیح الجنان . فصل نهم . در اعمال ماه ربیع الأّوّل ) .
6- عید گرفتن : به آنچه موافق حقیقت عید است (عمل کند) یعنی به آنچه که در شرع وارد گشته نه آنچه خلاف مقرّرات شرع باشد همچنان که عادت و سنّت پاره ای از نادانان است که به لهو و لعب بلکه پاره ای از افعال حرام می پردازند.
ا : حقیقت عید : عید عبارت از ... موسمی است که ( حق متعال ) ، نیکوکار و بدکار را برای حضور در برابر خویش به عرض خاکساری و مسکنت و اظهار مراسم عبودیت خوانده تا در آن، جایزه و بخشش کند و لباس امان و خلعت بر آنان بپوشاند ...
ب : برای هر مجلسی لباس مخصوصی و زینتی مناسب آن لازم است و لباس شایسته ی اهل چنین مجلس(ی)، لباس تقوا و تاج آنها، تاج کرامت و وقار می باشد ؛ یعنی لباس اهل این مجلس تخلّق به اخلاق حسنه و تاج معارف ربّانیه و تطهیر آنها، پاکیزه ساختن دل از اشتغال به غیر خدا و بوی خوش ایشان، ذکر خدا و درود بر رسول خدا و آل طاهرین او{علیهم السّلام} است ( المراقبات .ص81 - 84 ) .
....................................................................................................
کتاب شریف (( مفاتیح الجنان )) تألیف محدّث بزرگ حاج شیخ عبّاس قمی رحمه الله می باشد.
کتاب شریف (( المراقبات )) تألیف عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه الله می باشد. * اندکی از کلمات و عبارات کتاب المراقبات در مورد این ماه با ادبیات روان تری نوشته شده است و با متن اصلی کتاب تفاوت ناچیزی دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۱۶:۰۹



شاید جالب باشد که بدانیم ایده‌ی نام‌گذاری هفته‌ای به‌نام «وحدت»، مربوط به دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیست. این نام‌گذاری پیش از انقلاب نیز در سیستان و بلوچستان اجرا شده است؛ زمانی‌که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ایرانشهر روزگار تبعید خود را سپری می‌کردند. روایت این نام‌گذاری را از سخنان رهبر انقلاب اسلامی بخوانیم:




* شکل‌گیری اولین هفته وحدت در دوران تبعید


یکى از ابزارهاى همیشه مورد استفاده‌ى دشمنان ملتهاى مسلمان براى اختلاف، مسئله‌ى اختلافات مذهبى، شیعه و سنى و از این قبیل بوده. دعوا درست کنند، اختلاف ایجاد کنند، برادران را به جان هم بیندازند، اختلافات را بزرگ کنند، برجسته کنند، موارد اشتراک و اتحاد را ضعیف کنند، کمرنگ کنند، یک چیز کوچک را بزرگ کنند، برجسته کنند؛ این همه نقاط اشتراک را که بین برادران سنى و شیعه هست، کوچک کنند، ضعیف کنند؛ این کارى است که دائم انجام گرفته است، الان هم دارد انجام میگیرد.
جمهورى اسلامى از اولین روز در مقابل این توطئه ایستاده است؛ علت هم این است که ما ملاحظه‌ى کسى را نمیکنیم؛ این عقیده‌ى ماست. قبل از اینکه نظام اسلامى تشکیل بشود، برادران ما، بزرگان نهضت، بزرگان مبارزه‌ى انقلابى در آن روز - که هنوز خبرى از حکومت اسلامى و جمهورى اسلامى نبود - در جهت وحدت شیعه و سنى تلاش میکردند. من خودم در بلوچستان تبعید بودم. از آن زمان تا حالا با علماى سنى حنفى شهرهاى بلوچستان - ایرانشهر و چابهار و سراوان و زاهدان - با آنهائى که بحمدالله زنده هستند، رفیقیم، نزدیکیم، صمیمى هستیم. من آنجا تبعیدى بودم، دستگاه‌ها نمیخواستند بگذارند تلاشى از سوى ما انجام بگیرد؛ اما در عین حال ما گفتیم بیائید کارى کنیم که یک نشانه‌اى از اتحاد شیعه و سنى را در این شهر نشان بدهیم؛ که این مسئله‌ى هفته‌ى وحدت - ولادت نبى اکرم در دوازدهم ربیع‌الاول به روایت اهل سنت، و در هفدهم ربیع‌الاول به روایت شیعه - آن روز به ذهن ما رسید و در ایرانشهر آن را عمل کردیم؛ یعنى از دوازدهم تا هفدهم جشن گرفتیم. این یک فکر عمیقى بوده است، مال امروز و دیروز نیست. ۱۳۹۰/۰۷/۲۵


* فکر وحدت اسلامی یک فکر زودگذر نیست


فکر وحدت اسلامى یک فکر زودگذرِ تازه‌پا نیست، بلکه از اعماق دل ما مى‌جوشد. سنّى براى خود سنّى است، شیعه هم براى خود شیعه است، هرکدام عقاید و مناسکى دارند و هیچ کدام دیگرى را مجبور نمى‌کند که مثل من وضو بگیر یا اعمال دیگر را مثل من انجام بده. حقیقت این است که هر دو به خداى واحد، قبله‌ى واحد، پیامبر واحد، اهداف و ارزشهاى واحد و به اسلام واحد معتقدند. چرا اینها را فراموش کنیم؟! من در همان روزهایى که تبعید بودم - آقاى مولوى قمرالدّینى این‌جاست - پیغام دادم، خودم به مسجد ایشان رفتم و گفتم بیایید این یک هفته میان هفده ربیع - که ما شیعه‌ها هفده ربیع را روز ولادت پیغمبر مى‌دانیم و جشن مى‌گیریم - و دوازده ربیع را - که شما سنّیها روز ولادت پیامبر مى‌دانید - جشن بگیریم. ما بگیریم، شما هم بگیرید. ایشان هم قبول کرد. اتّفاقاً در همان روزهاى اوّل و دوم در ایرانشهر سیل آمد و بساط همه چیز را به هم زد و ما در کار امداد مردم افتادیم و نتوانستیم کارى انجام دهیم. به این چیزها توجّه داشته باشید. خوب؛ طبیعى است که هر کسى براى عقاید خود احترام و ارزش قائل است. اما اگر زید به عقیده‌ى خود احترام مى‌گذارد، مگر مستلزم این است که به عقیده‌ى عمرو اهانت کند؟! یا اگر عمرو به عقیده‌ى خود احترام مى‌گذارد، مگر مستلزم این است که به زید اهانت کند؟! چرا؟! دشمن همین را مى‌خواهد و این آتش عجیبى است اگر مشتعل شود.
الان شما ببینید در همین همسایگى این مرز ما، دستهایى اختلاف و تفرقه بین شیعه و سنّى را تحریک مى‌کنند. سرِ همین اختلافات، همدیگر را کافر و فاسق و فلان مى‌دانند و مى‌کشند. این است که من تأکید مى‌کنم و این نکته‌ى اساسى است. بله؛ از دوستان و علماى عزیز خیلى متشکّرم که تلاش کردید؛ اما این تلاش را تعمیق کنید و به دوستیها عمق ببخشید؛ هرکدام هم در مذهب خود پایدار و ثابت قدم بمانید. بحث علمى و فکرى و غیره هم به جاى خود محفوظ، خیلى خوب است و مانعى هم ندارد. اما مراقب اختلاف باشید؛ مراقب مردم باشید؛ مراقب دست دشمن باشید.

۱۳۸۱/۱۲/۰۲
 


* علما به ندای وحدت پاسخ مثبت دادند
اوّلِ انقلاب هم اوّلین نقطه‌اى که امام، هیأت اعزام کردند، گمان مى‌کنم بلوچستان بود. بنده را خواستند، یک حکم هم نوشتند که در رادیو خوانده شد. من با جماعتى راه افتادم و به بلوچستان رفتم. مرحوم مولوى عبدالعزیز ساداتى ملازهى آن موقع حیات داشتند؛ رفتیم ایشان را در سراوان دیدیم.
غرض؛ دوستان فراوانى از مجموعه‌ى علماى منطقه بودند که به نداى وحدت پاسخ مثبت دادند. بالاتر از این بگویم؛ در دلِ خودشان حقیقتاً این ندا وجود داشت. جامعه‌ى ایرانى و اسلامى از این وحدت سود برد. اوایل انقلاب با ایجاد درگیرى و با استفاده از بعضى آدمهاى ناباب توانستند در ایرانشهر و جاهاى دیگر کارهایى بکنند؛ لیکن به جایى نرسید و اختلاف مورد نظر آنها بحمداللَّه به وجود نیامد...
من خودم همان سفرى که آمدم، در ایرانشهر همه‌ى رؤساى طوایف را جمع کردم و در جلسه‌اى با آنها صحبت کردم و گفتم نظامِ جمهورى اسلامى بنا دارد که در سرتاسر کشور عدالت واقعى را اجرا کند؛ لذا ظلم و تعرّض و تبعیض را بین استانها و طوایف کشور هیچ تحمّل نمى‌کند و شما به این امر کمک کنید. به آنها گفتم که این نظام از نظام قبل به مراتب نیرومندتر است؛ چون آن نظام به دستگاههاى امنیتى و اطّلاعاتى و سلاحِ خودش متّکى بود؛ اما این نظام به عواطف و دلها و علایق مردم متّکى است. ۱۳۷۹/۰۸/۱۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۱۵:۱۰

فضیلت پیامبر اعظم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بر سایر انبیای بزرگ خدا با دلایل مختلف قرآنی، روایی و عقلی ثابت می‌شود. در این نوشتار، برخی دلایل قرآنی این مسأله را از زبان و قلم استاد گرانقدر آیت‌الله عبدالله جوادی آملی پی می‌گیریم.


در میان انبیا برخی بر بعضی دیگر برتری دارند. انبیای اولوالعزم از سایر پیامبران افضل‌ا‌‌ند. در میان پیامبران اولوالعزم نیز تفاضل وجود دارد: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم.


«وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ»؛ بی‌‌گمان ما برخی پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم.


با بررسی چند مطلب، برتری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بر سایر پیامبران اولواالعزم اثبات می‌‌شود.



۱-بشارت حضرت مسیح(ع)
در قرآن کریم از زبان حضرت عیسی علیه السلام آمده است: «وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»؛ و نوید دهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد و نام او احمد است.
بشارت در موردی است که پیامبر بعدی، مطلبی نو و تازه برای امتش بیاورد. اگر پیامبر خاتم در سطح انبیای گذشته یا در سطح رسالت عیسای مسیح سخن گفته باشد، نخست اینکه دیگر نیازی به آمدن پیامبری تازه نبود و دوم اینکه مجالی برای بشارت نبود.
سخن حضرت مسیح علیه السلام که من کتاب آسمانی پیامبر گذشته را تصدیق می‌‌کنم و آمدن پیامبری را در آینده بشارت می‌‌دهم، نشان می‌‌دهد که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلماز حضرت عیسی علیه السلام افضل و قرآن کریم از انجیل بالاتر و رهاورد پیامبر اسلام، بیش از رهاورد مسیح علیه السلام است، زیرا تنها در این صورت معنای بشارت تحقق می‌یابد.


۲-هیمنه قرآن بر کتب انبیای پیشین
همه انبیا سخن حق را آورده‌‌اند؛ ولی کتب انبیای گذشته زیر هیمنه، سیطره و نفوذ قرآن کریم حفظ می‌‌شود و خدا قرآن را مهیمن بر کتب انبیای پیشین قرار داده است. هیمنه، به معنی سیطره و نفوذ علمی است.
خدای سبحان در سوره مائده، پس از ذکر نام چند تن از انبیا می‌‌فرماید: پس از انبیای گذشته و به دنبال آثار آنان، عیسی فرزند مریم را فرستادیم؛ در حالی که تورات را تصدیق می‌‌کرد و به او انجیل را دادیم...
سپس خطاب به پیامبر خاتم می‌‌فرماید: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ»؛ ما این کتاب را به درستی فرو فرستاده‌‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ یعنی از تحریف و دگرگونی آنها جلوگیری می‌‌کند؛ به گونه‌‌ای که موارد تحریف‌‌شده آنها را، پس از عرضه بر قرآن کریم، به خوبی می‌‌توان تشخیص داد.
از سوی دیگر، کمال علمی، مقام و شخصیت معنوی هر پیامبری در کتاب آسمانی او ظهور می‌‌کند؛ به عبارت دیگر، کتاب آسمانی هر پیامبری تجلّی شخصیت همان پیامبر است، پس کمال علمی و شخصیت معنوی پیامبر خاتم در قرآن ظهور می‌‌کند. بنابراین چون هیمنه، سیطره و فضیلت قرآن بر کتاب‌های انبیای سلف ثابت شد، سیطره و فضیلت رسول خاتم بر دیگر انبیا نیز ثابت می‌‌شود.
حاصل آنکه مقام موسای کلیم در حدّ تورات و مقام عیسای مسیح در حدّ انجیل و مقام انبیای دیگر در حدّ کتب و صحف آسمانی آنان است؛ مقام پیغمبر در حدّ قرآن است و قرآن نیز بر تورات، انجیل و صحف دیگر مهیمن است، پس پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مهیمن بر موسای کلیم علیه السلام، عیسای مسیح علیه السلام و انبیای دیگر است.
از برجسته‌‌ترین مزایای علمی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این است که خدای سبحان قرآن را به او آموخته و حقیقت آن را در قلب مطهر او القا کرده است: «وَإِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ»؛ بی‌‌گمان قرآن را از نزد فرزانه‌‌ای دانا به تو می‌‌آموزند.
بنابراین، زمانی می‌‌توانیم منزلت علمی رسول گرامی را ارزیابی کنیم که حقیقت قرآن را بشناسیم، زیرا هر پیامبری به اندازه کتابش، مردم را به حقّ دعوت می‌‌کند و هر چه به عنوان آیه تدوینی کتاب اوست، در وجود مبارک آن پیامبر، به عنوان آیه تکوینی و وجود عینی متحقّق است، پس همان ‌‌طور که برای معارف کتاب آسمانی درجاتی هست، برای ولایت و رسالت اولیا و فرستادگان خدا مراتبی خواهد بود و چون اکتناه قرآن مقدور همه نیست و فقط دسترسی به برخی درجات آن مقدور است، اکتناه شخصیّت علمی رسول گرامی هم مقدور همه نیست و شناخت برخی خصوصیات او مقدور خواهد بود.
به همین دلیل خدای سبحان برای معرفی عظمت شخصیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌‌فرماید: «وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»؛ و بی‌‌گمان به تو سوره مبارکه «فاتحه» و قرآن سترگ را دادیم.
امام صادق علیه السلام فرمود: «ما کَلَّم رَسُولُ اللّهِ الْعِبادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ»؛ رسول خدا با هیچ کس به اندازه عمق فکر خود سخن نگفته است؛ یعنی آنچه شما از سخنان آن حضرت می‌‌فهمید، عمق فکر و عمق کلام پیامبر نیست و هرچه بالا بروید، به عمق فکر او نمی‌‌رسید.
البتّه آن حضرت هرچه باید بگوید، گفته است و چیزی را کتمان نکرده است؛ امّا اشخاص به میزان ظرفیت هستی خود، سخنان آن حضرت را درک می‌‌کنند. اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز برابر با قرآن کریم است: «وانّک لعلی خُلُقٍ عظیم». خدای سبحان در این آیه پیامبر خود را به عظمت اخلاقی می‌‌ستاید: و به راستی تو راست، خوی سترگ. «کان خلقه القرآن»؛ اخلاق آن حضرت قرآن بود و قرآن کریم مهیمن بر تمام کتاب‌های آسمانی است، پس اخلاق رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، برتر از ملکات اخلاقی پیامبرانی است که سایر کتابهای آسمانی بر آنان نازل شده است.
*شناخت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر همگان آسان نیست
چون حقیقت رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم، همان حقیقت قرآن است و معرفت حقیقت قرآن، برای افراد معمولی و متعارف ممکن نیست، شناخت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم برای همگان میسّر نیست؛ با این تفاوت که گروهی تنها گوشه‌‌ای از حقیقت نبوّت را درک می‌‌کنند و به آن مؤمن می‌‌شوند؛ ولی فرورفتگان در چاه طبیعت، هرگز حقیقت رسالت را نمی‌‌بینند و در نتیجه به آن کفر می‌‌ورزند. از این رو در قرآن آمده است: «َتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ»؛ می‌‌بینی که به تو می‌‌نگرند؛ در حالی که نمی‌‌بینند.
حاصل آنکه شناخت پیامبر، بدون شناخت قرآن ممکن نیست. آنچه در حدیث آمده است که «رسول خدا را جز خدا و علی‌‌بن‌‌ابی‌‌طالب علیه السلام، کسی نشناخت»، به معرفت‌های نوری نظر دارد.
پیامبر قرآن را در نشئه کثرت، در لباس الفاظ به زبان عربی مبین، از خداوند آموخت و در نشئه وحدت آن را به صورت بسیط و بدون لفظ، در مرحله ام‌‌الکتاب از خداوند تلقّی کرد. پس شناخت پیامبر بدون شناخت همه مراحل قرآن، به ویژه مرحله ام‌‌الکتاب میسّر نیست.



۳- خاتمیّت رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم
خدای سبحان در مورد خاتمیّت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌‌فرماید: «مَّاکَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ»؛ محمد پدر هیچ ‌‌یک از مردان شما نیست؛ اما فرستاده خدا و خاتم(واپسین) پیامبران است.
«خاتم» یعنی مُهر که در پایان نوشته‌‌ها و نامه‌‌ها قرار می‌‌گیرد. نویسنده پس از آنکه آنچه را لازم بود، نوشت و تمام مقاصد خود را بیان کرد، پایان نوشته خود را مُهر کرده، ختم آن را اعلام می‌‌کند. انبیا کتاب و کلام حق‌‌اند، چنان ‌‌که درباره حضرت عیسی علیه السلام آمده است: «یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ»؛ خداوند تو را به کلمه‌‌ای از خویش نوید می‌‌دهد که نامش مسیح، پسر مریم است.
خداوند که از طریق فرستادن پیامبران و وحی با انسان‌ها سخن می‌گوید، پس از پایان کلمات و گفتارش، سلسله نبوّت و صحیفه رسالت پیامبران را با فرستادن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مُهر کرده است.
مقصود از خاتمیّت، تنها تأخّر و خاتمیّت زمانی نیست، بلکه خاتمیّت رتبی در قوس صعود نیز هست. بنابراین از آیه مذکور چنین استفاده می‌‌شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم واجد همه مزایا، فضیلت‌ها و خصوصیات پیامبران گذشته است و تا روز قیامت احدی بهتر و کامل‌‌تر از او نخواهد آمد، زیرا اگر کامل‌‌تر از او یافت می‌‌شد، حتماً او به مقام خاتمیّت می‌‌رسید؛ نه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.
اثبات مطلب، به صورت قیاس استثنایی این است که اگر پیامبری برتر از پیغمبر خاتم، تا روز قیامت ظهور کند، پیامبر اسلام، پیامبر خاتم نیست، زیرا اگر خدا انسانی بیافریند که در علم و عمل، اکمل و افضل از پیامبر اسلام باشد، هرگز آن انسان اکمل و افضل، از این انسان کامل و فاضل پیروی نکرده، از امّت او نیست. چون انسانی که کمال برتر را دارد، مطاع و متبوع خواهد بود و دیگران را به مقام خود و آن کمال برتر هدایت می‌‌کند و او باید، هم خاتم پیامبران و هم شاهد جهانیان و اُسوه امتها باشد؛ در حالی که خدای سبحان پیامبر اسلام را به خاتم پیامبران معرفی کرده و شاهد جهانیان خوانده است: «فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَـؤُلاء شَهِیدًا»؛ ما در قیامت از هر اُمّتی شاهدی بر اعمال آنها می‌‌آوریم(که در دنیا حوادث را تحمّل کرده، در آخرت شهادت می‌‌دهد) و تو را به عنوان شاهد همگان می‌‌آوریم؛ یعنی هر چه اُمّتها در دنیا انجام دادند، تو مشاهده کرده، شهادت خواهی داد؛ تو بر بینش همه انبیا سیطره داری و گواهی می‌‌دهی؛ تو نه تنها شهید امت خود، بلکه شهید انبیا و امتهای آنان هستی.


۴-رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بنده‌ مقام اطلاق
بعضی انسان‌ها تحت تدبیر اسم‌های جزئی حق‌‌اند. بعضی در حقیقت، عبدالرّزاق، عبدالباسط، عبدالقابض، عبدالکریم یا عبدالجلیل هستند؛ امّا پیامبر اسلام(عبده) است؛ یعنی پروردگاری مدبّر و مربّی شخص وی است که نهایی‌‌ترین مرتبه را داراست و در قوس صعود، مقامی برتر از مقام ربوبیّت شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست: «وَأَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنتَهَی»؛ و به درستی که پایان هر چیز، به سوی پروردگار توست.
«هو» که همان هویت مطلقه است، عالی‌‌ترین اسم از اسمای حسنای خدای سبحان است و آن حضرت به عالی‌‌ترین اسم منتسب است.
بنابراین، چون جامع‌ترین کلمه به او اشاره دارد، کامل‌‌ترین عبودیت از آن او خواهد بود و او در قوس نزول، از نزد همان مقام «هو» تنزّل کرده، و هویت مطلقه، مبدأ ارسال رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»؛ اوست که پیامبر خود را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها پیروز گرداند.
خدای سبحان وقتی کلمه «عبد» را برای انبیا به کار می‌‌برد، با نام آن‌ها همراه می‌‌کند؛ برای مثال می‌‌فرماید: «وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِیمَ وَإِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ...»؛ یاد کن بندگان ما ابراهیم، اسحق و یعقوب را... یا «یاد کن بنده ما داود را» یا «یاد کن بنده ما ایّوب را»؛ ولی پیامبر خاتم را بی‌‌نام یاد می‌‌کند و نام مبارک پیغمبر را قبل یا بعد از کلمه «عبد» نمی‌‌آورد تا گفته شود که نام آن حضرت به دلیل قرینه محذوف است. «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا»؛ بزرگوار است آن (خداوندی) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا بیم‌‌دهنده‌‌ای برای جهانیان باشد.
کلمه «عبد» به صورت مطلق و غیر مقیّد، به فرد کامل انصراف دارد که رسول خداست. دیگران عبد مقیّد، یعنی بنده تعیّنات مقیّد هستند؛ ولی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بنده آن مقام اطلاق است.
در سوره اسراء نیز آمده است: «سبْحَانَ الَّذِی أَسرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً...» و در سوره کهف «الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکِتَابَ». گمان نشود که کلمه «الذی» از موصولات است و عاید می‌‌خواهد، زیرا عاید را با الفاظ دیگر نیز می‌‌توان بیان کرد.
کلمه «عبدنا» (بنده ما) که در مورد سایر پیامبران به کار رفته، به کثرت نظر دارد؛ ولی کلمه «عبده» ناظر به مقام وحدت است. به همین دلیل، این کلمه حتی از کلمه «عبدالله» هم بالاتر است، زیرا این عبودیّت، نشان هویت مطلقه است که از مقام الوهیّت بالاتر است. بنابراین هیچ کمالی برای انسان متکامل فرض نمی‌‌شود؛ جز اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن مقام نایل آمده است.
سیاق آیات سه گانه یاد شده، به شکلی رساتر، در سوره نجم آمده است: «فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی»؛ پس خداوند به بنده خود وحی کرد آنچه وحی کرد.


۵-پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اولین مسلمان
خدای سبحان به پیامبرش فرمود: «وبذلک اُمرت و انا اوّل المسلمین». منظور از (اول المسلمین)، اوّلیّت ذاتی است که گاهی از آن به اوّلیّت رتبی یاد می‌‌شود. خداوند درباره حضرت ابراهیم علیه السلام با اینکه از نظر زمانی جلوتر است و سرسلسله انبیای ابراهیمی علیه السلام است و درباره حضرت نوح علیه السلام که شیخ الانبیاء و حضرت آدم علیه السلام که ابوالبشر است، از این عبارت استفاده نکرده است. این نکته نشان می‌‌دهد که این اوّلیت، زمانی، تاریخی و مادّی نیست، زیرا اگر منظور اولیّت زمانی بود، هر پیامبر نسبت به قوم خویش «اول المسلمین» بود؛ پس علت اینکه خدای سبحان تنها به پیامبر اسلام فرمود که بگو «من مأمورم که نخستین مسلمان باشم»، این است که وی صادر اول و ظاهر اول است؛ یعنی هیچ‌‌کس در رتبه وجودی او قرار ندارد، چنان‌که نخستین کسی که در قیامت محشور می‌‌شود، آن حضرت است.



منبع:فارس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۱۱:۴۱
1 مرگ یزید بن معاویه

 

درسال 64 هجری درشب 14 ربیع الاول یزید بن معاویه بن ابی سفیان درسن 39 سالگی یا 37 یا 35 سالگی به درکات جحیم شتافت.

مادریزید میسون دختربجدل کلبی است. او کسی است که غلام پدرخود را برخود متمکن ساخت و به یزید ملعون بارور شد. از همینجاست که طبق فرمایش ائمه(ع) قاتل امام حسین(ع)، یزید ملعون ولد الزنا است، که این کلام شامل شمر، عمرسعد، ابن زیاد و غیرآنها نیز می شود. او شارب الخم، قمارباز، میمون باز،ناکح با محارم، صاحب اشعار کفرآمیز و تارک الصلاة بود.

اوبود که واقعه جانسوزکربلا را به وجود آورد. اوبود که خانه خدا را خراب کرد وپرده کعبه را سوزانید.همچنین او بود که درواقعه حره درمدینه کشف سترزنان مهاجر و انصار کرد سه روز مال و جان و ناموس مردم را برسربازان خود حلال کرد.

درعلت مرگ او چند قول است: یکی اینکه به بلای ناگهانی هلاک شده است. احمد بن حنبل وجماعتی ازاهل سنت لعن یزید را تجویزکرده اند و عده ای از آنان معتقد به کفر یزید هستند. دراین روز زیارت امام حسین(علیه السلام) مناسب است.((1



2-مرگ موسی خلیفه عباسی

دراین روزدرسال 170 هجری موسی الهادی فرزند مهدی عباسی به درکات جحیم شتافت. درهمان شب هارون خلیفه شد و مامون نیزبه دنیا آمد. او به قساوت قلب و قلت رحم وخشونت طبع و شرارت نفس مشهور بود.((2

پی نوشت:

 

-1 بحارالانوار: ج 98 ص 101.

 

-2 تتمه المنتهی: ص 224- 222.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۲ ، ۱۹:۵۱

مراسم معنوی دعای کمیل این هفته نیز مانند گذشته سحرگاه جمعه در حرم سید الکریم با نوای حاج منصور ارضی برگزار شد.



در این مراسم حاج منصور ضمن خواندن دعا به نکاتی هم اشاره کرد که گزیده آن را می خوانید؛

*صفات عجیبی را در مورد حضرت عسکری بیان کرده اند. چه در زیارات و سلام ها، چه در مقام امامتشان، بهترین اینها همان است که خودشان فرمودند السلام علیک یا امام الفائزین، السلام علیک یا رکن المومنین.

*اگر کسی بخواهد بداند که مومن است یا نه، باید ببیند ایمان او به کجا ختم می شود، در اعمال آنچه خواسته نفس اوست انجام می دهد؟ یکی از مشکلات پیچیده جامعه ما سر این است که می گوییم ایمان داریم ولی عمل نمی کنیم.

*خودمان باید ایمان داشته باشیم، اینکه در شناسنامه ما بنویسند مسلمان یک موضوع است ولی اینکه دین در ما باشد یک موضوع دیگری است، اگر امام عسکری در وجودت باشد باید دنیال این باشیم ببینیم حضرت چه گفته است.

*دسته دسته وارد دین می شوند ولی ذره ذره هم در وجودشان دین موجود نیست، چه کسانی رکن ایمانشان امام حسن عسکری است، ما چقدر امام حسن عسکری را شناختیم و برای او عزاداری می کنیم؟

*ما باید خودمان را بررسی کنیم، این چه ایمانی است که ما داریم؟

*امام جواد و امام هادی چهل سال داشتند که شهید شدند ولی امام حسن عسکری را در 28 سالگی زهر دادند تا مگربتوانند از تولد امام دوازدهم جلوگیری کنند، ایشان را در سخت ترین شرایط زندانی کردند حتی زن هایی که رفت وآمد داشتند همگی جاسوس بودند.

*حداقل از دور امامت را بشناس نمیخواهد نزدیک بروی، چقدر حضرت سختی کشید، دشمن روایت دوازده امام را می دانست، اما ما همیشه دشمن را احمق فرض کردیم، الان دشمنان بهتر از ما می دانند که کدام هیئت و یا کدام نوکر موثرتر است و اگر بتوانند می روند اذیت می کنند آن نوکر امام حسین را که او را بهم بریزند، اصلا ما نمیدانیم چه خبر است، حالا این نوکر امام حسین باید بیاید و ثابت کند که به خدا می خواستند اذیت کنند، ببینید رادیو اسرائیل چه می گوید در مورد نوکر امام حسین؟ همین کسانی که پای منبر من نشسته اند و سینه زدند، می نشینند و تحلیل می کنند که باید این کار را می کرد! نباید این کار را میکرد، تمام اجر محرم صفر  خود را دادی رفت با این حرف هایی که پشت سر طرف گفتی.

*دشمن کار می کند تا بفهمد چه عناصری موثر بودند برای پیروزی انقلاب تا آنها را ترور شخصیت کند، هر چیزی ما داریم از محرم وصفر است.

*زهر را توسط ندیمه ها و عناصر نفوذی که داشتند به حضرت دادند، روضه اصلی این است که امام عسکری را نشناخته از این دنیا می رویم.

*دشمن می داند که ضربه ای که خورده است از این هیئت هاست، این سینه زنی ها روشنگری است، این است که از چای ریز هیئت تا مداح هیئت همه را می زند، برخی هم بی توجه اند چند تا غیبت کردی؟ هر غیبتی هم برابر هقتاد زناست. بعد می آییم اینجا می گوییم الهی العفو هیچ اشکی نداریم و خسته می شویم بلند می شویم می رویم خانه.

*قبل از انقلاب دعای کمیل در صحن مصلی که مقبره بود برگزار می شد، یک شب یک آقایی داد می زد در دعا امام زمان بیا... دیوانه ای بلند شد رفت به او گفت: امام زمان بیاید که او را دست بسته تحویل ساواک بدهی؟ آن زمان اوج بگیر بگیر بود، الان امام زمان برای چه بیاید؟ تو یک گره ای داری که اگر آن را حل بکند دیگر نمی آیی بگویی یاابن الحسن بیا، پس بگذارید این گره باشد تا آبرو ریزی نشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۰


زائران ایرانی که امسال در مسیر عشق حسینی حرکت می کردند، گزارش دادند: یک زن که به نظر می رسید خسته است، برای استراحت وارد یکی از خیمه ها شد و در خواب عمیقی و طولانی فرو رفت.


طولانی شدن خواب این زن باعث شد تا دیگران را متوجه خودش کنند، به همین دلیل به سمت زن آمدند و او را صدا زدند اما جوابی نداد و اینگونه متوجه شدند که وی مرده است و در کنارش عقربی را پیدا کردند که آن نیز مرده است و متوجه شدند که این زن توسط نیش عقرب مرده است.


زنان وقتی تلاش می کردند که جسد وی را به خیمه کناری ببرند، احساس کردند که جسم عجیبی در وسط بدن زن است وفتی لباس وی را کنار زدند کمربندی انفجاری را دیدند که به دور کمرش بسته شده بود.


پس از کشف کمربند انفجاری، نیروهای امنیتی خود را به محل رساندند و به راحتی و بدون هیچ تلفاتی آن را خنثی کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۲ ، ۰۹:۳۵