ملاحظه فرمودید که امام سجاد چگونه این مسئله عمیق را تحلیل میکند؛ عرض میکند:
"الهی! إنّی کُلَّمَا قُلتُ قَدْ تَهَیَّأتُ وَ تَعَبَّأتُ وَ قُمْتُ لِلْصَّلوهِ بِینَ یَدَیکَ وَ ناجَیتُکَ ألقَیتُ عَلَیَّ نُعاساً."
خدایا! چه طور شد که هر وقت میخواستم مناجات کنم ، دعا کنم، دعای کمیل بخوانم، مناجات شعبانیّه داشته باشم ، ذکر داشته باشم، نمازی داشته باشم، زیارت عاشورائی داشته باشم، حواسم جمع نیست؟! یا خوابم میآید، یا اگر خوابم نمیآید، حالت پیلگی و چُرت است، یا اگر اینها نیست، شادابم ، وقتم و نیرویم درباره خاطرات تلخ دیگر صرف میشود. آن لذّت مناجات را از من میگیری، یا مناجات نمیکنم، یا مناجات بیمحتوا دارم.